آیا ترک شبکههای اجتماعی میتواند کلید دستیابی به شادیهای گمشدۀ ما باشد؟
حساسیت به عادتهای ما از جایی شروع میشود که متوجه شویم و از خود بپرسیم که آیا میتوانیم این روزمزگی (درگیری با شبکههای اجتماعی) را ترک کنیم؟ البته نه اینکه فقط سلامت ما باعث شود اندکی از این روزمرگیها فاصله بگیریم.
امروزه در زندهگی رومزۀ ما اولین و آخرین چیزی که تا تختخواب ما را همراهی میکند، سرزدن به سایتهای اجتماعی است. بیهدف بالا و پایین میرویم تا ببنیم که دوستان ما چه چیزی را به اشتراک گذاشتهاند. این عادت در بیشترینه اوقات ما سرایت کرده و ناخودآگاه بیشترینه اوقات خود را در دنبال کردن لایک و کمنتها به سر میکنیم.
امروزه شبکههای اجتماعی بخشی ازطبیعت و اخلاق ما شده است، اما واقعن هیچ وقت ما به درستی دنبال این نبودهایم تا جریان این عادت خود را قطع یا عوض کنیم.
نخستین اثر این مصروفیت خلق اضطراب است. نگرانی اینکه پای عکس ما چقدر لایک و کمنت میگذارند و…. همین یک علت کافی است تا نگذارد ما به چیز دیگری غیر از شبکههای اجتماعی فکر کنیم. یا هم اکثرن وسواس داریم که چطور آمار دوستها و پیگیران (فالووران) خود را بالا ببریم. اما واقعیت این است که داشتن آمار بلند دوستان و پیگیران در فیسبوک هرگز به این معنا نیست که شما به همان میزان دوستهای واقعی دارید. بر بسیاری از کاربران اصلن این موضوع آنقدر مهم نیست. برای آنان کافی است سرگرم باشند، اما به این هم باید فکر کرد که دوستان جاری و ساری مجازی ما، میتوانند در تشدید وضعیتهای خوب و بدمان نقش داشته باشند.
آیا سایتهای اجتماعی ما را به این فکر وا میدارد که چقدر ما گفتگوهای موثر و داد و ستدهای مفید با دوستان خود داریم؟ در حالیکه اغلب وقت خود را صرف چشمچرانی زیباییهای ظاهری، حسرت ثروت دیگری، مقایسۀ خود با دیگران و یا هم تحریک کردن دیگران با به نمایش گذاشتن وضعیتهای خودی میکنیم. گاهی به یک برنامه اشتراک میکنیم و از آغاز تا اتمام در سلفی گرفتن مصروف هستیم و در پایان حتا نمیدانیم موضوع برنامه چه بود.
طبیعتن هیچ کس کامل نیست؛ اما آنچه ما در شبکههای اجتماعی از خود بیرون میدهیم این را نشان میدهد که هیچ کس از کسی کمی ندارد و هیچ کس هم حاضر به تغییر و تصحیح خود نیست.
جریان بیپایان بروزرسانی گذارک، عکس و وضعیتهایمان در شبکههای اجتماعی اندیشههای ما را منکوب کرده است. حتا خیلی چیزها را آرام آرام از ما میگیرد. پس فکر نمیکنید که هنوز هم دیر نشده است تا یک وقفۀ سالم بگیرید؟
در یک پژوهش سال 2012 که توسط مطالعات انگسیتی لندن انجام شد، نشان میدهد که 45 درصد مردم که در جریان یک روز عادی دسترسی به شبکههای اجتماعی و یا ایمیلشان نمیداشته باشند، شدت اظطراب و ناراحتی در آنها شدت مییابد و در جریان انجام دیگر کارها اضطراب دارند. علاوه بر این 60 درصد از کسانیکه مورد مطالعه قرار گرفتند، فقط در صورتی میتوانند احساس آرامش کنند و نفس راحت بکشند که گوشی همراه و کامپیوترشان کاملن خاموش باشد.
یک DJ مشهور انگلیس که حساب تویترش بیشتر از 5000 “فالوور” داشت، تصمیم گرفت حساب خود را به یک مدت نامعین ببندد و سرانجام هرگز برنگشت. او در پیوند به تجربۀ خود از شبکههای اجتماعی چنین میگوید: «من خودم را بسته و وابستۀ یک مصروفیت ناسالم دریافتم که شاید اوقات مهم زندگیام را به آن هزینه کرده بودم. او صادقانه اعتراف میکند که: صبح زود در هوای سرد از خواب بلند میشدم و به شیشۀ ناخوشآیند گوشی همراه خود چشم میدوختم تا واکنشها را در پیوند به تازهترین تویت خود ببینم.
همچنین گفته است که تویتر در واقع به من احساس اضطراب روزافزون داشت. اما دفعتن متوجه شدم که چقدر مرا در زندگی بیهدف ساخته است. همینجا بود که به ذهنم پرسش خلق شد که من کی هستم؟ حس نگرانی مرا نسبت به خودم بیدار کرد و فهمیدم شبکههای اجتماعی لزومن مرا در حالت تعلیق در آورده است.
او اظهار داشته که از وقتی من این وقفه را گرفتهام به خیلی چیزهای مهم پیبردهام و به آن وقت میگذارم. حالا میگویم کاش آن صبح زود بیدار شدنها بهخاطر خواندن یک کتاب میبود. جیکوبز 42 ساله میگوید حالا فقط برای اطلاعرسانی کارهای جدیدم به رسانههای اجتماعی سر میزنم.
البته رسانههای اجتماعی چیزهای بزرگی را هم برای ما به ارمغان آورده است. مثلن امکان برقراری روابط با عزیزان ما در سراسر جهان، در اختیار گذاشتن اطلاعات مختلف از سراسر جهان، انجمنها و گروههای مردمی، مسایل مربوط به سلامت و بهداشت، خبررسانی فوری و امثال این دهها مورد دیگر؛ اما گرفتن یک وقفۀ سالم از فضاهای مجازی به دنیاهای حقیقیی پیرامون ما چیزی خوبی میتواند باشد، مگر نه؟
مترجم: سینا حوا
منبع: اندپندنت/ نوشته: اولیویا بلر