اشتغال و روح لطیف زنانۀ ما
از خواب بیدار میشود. به ساعت نگاه میکند. هنوز سه دقیقه به پنج باقی مانده است. او همیشه صبح قبل از همه بیدار و شب بعد از همه به خواب میرود. دست و روی خود را میشوید و بدون سر و صدا وسایل صبحانه را آماده میکند تا همسر و فرزندانش از خواب بیدار نشوند. سفره صبحانه را که چید آنها را نیز را به آرامی بیدار میکند. برای همسرش چای میریزد و همه مشغول خوردن صبحانه میشوند. چند لقمه در دهان دختر و پسرش میگذارد و لقمۀ بزرگتر دیگر را هم بستهبندی میکند تا پسر ٨ سالهاش با خود به مکتب ببرد. سریعتر از جایش بلند میشود تا فرزندانش را آماده کند. دختر کوچکش را همه روزه با خود به کودکستان محل کارش میبرد و پسرشان را همسرش در مسیر اداره به مکتب میرساند. با هم خداحافظی میکنند. دست دخترش را میگیرد و طرف موتر عمله، حرکت میکند.
به محض اینکه در چوکی موتر نشست افکار زیادی را در ذهنش مرور میکند. امشب همسرش همکاران خود را به خانه مهمان کرده است و او باید سریعتر به خانه برسد و برای نان شب آمادگی لازم را بگیرد. باید عیادت مادر بیمارش برود. امتحانات پسرش نزدیک است و باید از وضعیت درسیاش خبر بگیرد. چند روز بعد تولد دخترش نیز هست. نگاهش به نگاه دخترش گره میخورد. چقدر صورتش لاغر شده. امروز باید با مسوول کودکستان صحبت کند. حتمن آنجا چیزی نمیخورد. «باید»های زیادی ذهنش را بهخود مشغول کرده است، اما موتر متوقف میشود. او تمام افکارش را روی همان چوکی در موتر میگذارد و با ذهن آرام وارد اداره میشود .
او یک زن شاغل است. زنی در کنار نقشی که در اجتماع ایفا میکند در خانواده نیز بهحیث مادر، همسر، فرزند، خواهر، عروس و … نقش خود را دارد. گاهی این نقشها در تقابل با هم قرار میگیرند و میتوانند سبب آفت وضعیت خانوادگی و کاهش بهرهوری در محیط کاری شود.
از همین رو، کارفرمایان بیشتر تمایل به استخدام کارمندان مرد دارند؛ زیرا مردان در جامعه ما به نسبت زنان فارغ از دغدغههای خانوادگی بهسر میبرند. این مساله گاهی باعث میشود تا زنان در محیط کاری مشکلهای خود را شریک نسازند و بدون هیچ گله و شکایتی به انجام امور کاری بپردازند تا مبادا شغل خود را از دست بدهند.
همین امر سبب تضعیف عزت نفس در زنان میگردد. به گونهیی که شاید سالها در یک پست و مقام باقی بمانند و با هراس از اینکه با قبول اختیارهای بیشتر نتوانند تعادل لازم را ایجاد کنند همواره در مقابل پیشرفت و ارتقای خویش مقاومت کنند.
گرچه در قانون کار افغانستان نیز سهولتهایی چون رخصتیهای ۹۰ روزه ولادی برای زنان اختصاص داده شده، اما میزان ساعتهای کار در اداره برای زنان و مردان به یک اندازه پیمایش شده است. این در حالی است که عرف جامعه مسوولیتهای بیشمار خانوادگی را بر دوش زنان میگذارد.
از این رو، به نسبت اهمیت و استحکام پایگاه خانواده، دولت میتواند میزان ساعت کار زنان را نسبت به مردان کمتر بسازد، اما نباید از میزان حقوق و امتیازهای آنها بکاهد؛ زیرا دولت باید به کار کردن زنان در داخل خانه و نیز سهم بارز زنان در پرورش نسل نوین، ارج گذارده و این روند را یک نوع سرمایهگذاری اجتماعی تلقی نماید.
برقراری تعادل میان فعالیتهای اجتماعی و مسوولیتهای خانوادگی مستلزم طرح برنامهریزی دقیقتر و همچنان حمایت و همکاری اعضای خانواده میباشد، اما متاسفانه پدیدۀ اشتغال زنان هنوز هم در جامعه ما سرمنشه اصلی بسیاری از اختلافهای خانوادگی است و اکثر زنان حتا از حمایت نسبی خانواده برخوردار نیستند و این فشار مضاعفی را بر آنان وارد میکند.
زنان همواره برای جلب رضایت اعضای خانواده و کسب حمایت آنها قربانی میدهند. چنانچه زنی برای اینکه همسر و یا پدرش با کار کردن او ممانعت نکند از میزان ساعت استراحت خویش میکاهد و زمانی که به خانه برمیگردد بیوقفه خود را مصروف انجام امور خانه میسازد تا بدین گونه مانعی برای اشتغال وی ایجاد نشود و این، روند سلامت جسمی و روانی او را در معرض خطر جدی قرار میدهد.
گاهی زنان به قربانی دادن تن میدهند و بعد از مدتی احساس میکنند که شرایط همین است و باید همین گونه ادامه دهند. تعداد اندکی از زنان هستند که دست از مبارزه بر نمیدارند و همواره سعی میکنند هر باری که زمین خوردند دوباره برخیزند و با قوت بیشتری مسیر را ادامه دهند و از تمام مشکلها برای خود ابزار قدرت میسازند؛ زیرا باور دارند که همین مشکلها هستند که بهما انگیزه برخواستن و حرکت را میدهند و تاریخ شاهد است که زنان موفقتر همواره با مشکلهای بیشتری دست و پنجه نرم کردهاند .
یکی از دغدغههای اصلی و حایز اهمیت برای زنان موضوع تربیت فرزندان است و زنان شاغل باید سعی کنند تمام موضوعهای مربوط به کار و خستگی خود را در بیرون بگذارند و وارد خانه شوند.
متاسفانه زنان شاغل گاهی خود را با زنان خانهدار مقایسه میکنند و از همین رو نسبت به فرزندانشان در بسی اوقات احساس گناه دارند و همواره تصور اینکه مادر خوبی برای فرزندانشان نیستند باعث رنجش آنها میگردد. این در حالی است که هر کس زندگی خود را با توجه به شرایط موجود باید برنامهریزی کند
اما در تمامی موارد حمایت خانواده میتواند فشار مسوولیتهای خانوادگی را کمتر کند. زن و شوهری که هر دو شاغل هستند میتوانند به گونهیی برنامهریزی کنند که هر دو به یک میزان در انجام امور مربوط به خانه و فرزندانشان سهیم باشند. در این صورت فرزندان در چنین خانوادهیی نیز احساس میکنند که با وجود تمام مصروفیتهای کاری باز هم وجودشان برای پدر و مادر اهمیت دارد.
همین امر سبب میگردد که فرزندان پاسداری داشته باشند و آنها نیز پدر و مادر خود را درک کنند و درک متقابل در نتیجه فضای تربیتی خانواده را مصونتر میسازد .
در این میان همچنان رسانهها بهویژه رسانههای تصویری نقش اساسی را در نهادینه ساختن فرهنگ همکاری و همدلی خانوادگی ایفا میکنند؛ زیرا در نتیجه بهوجود آمدن روحیۀ «باهمی» بسیاری از مشکلهای خانوادگی حل خواهد شد.
زنان زن بودن خود را فراموش نکنند
متاسفانه گاهی در میان روزمرگیهای زندگی شغلی و خانوادگی آنچه فراموشمان میشود این است که ما «زن» هستیم و باید خودمان باشیم. این حق ماست که از زندگی شغلی و خانوادگی لذت ببریم و همچنان شادی و طراوت را به خانواده خود ارمغان دهیم. شاد زیستن قشنگترین هدف یک زندگی است. ما باید شاد زیستن را به فرزندانمان یاد بدهیم و باید یاد بگیریم که تحت هر شرایطی از زندگی لذت ببریم.
کیفیت رابطه ما با همسر، فرزند و سایر اعضای خانواده اهمیت بیشتری بر کمیت و میزان ساعتهای حضور فیزیکی ما دارد. برای همسرمان قشنگ بپوشیم. قشنگ آرایش کنیم. عشق بورزیم و به اعضای خانواده خود اثبات کنیم که وجود هر یک از آنها برای ما ارزشمند و با اهمیت است. فرزندان ما به یک مادر شاد نیاز دارند. مادری که بخندد و فضای خانه را همواره صمیمی نگه دارد. محبت کنیم و اجازه ندهیم روح لطیف زنانهمان دستخوش ناملایمتیهای روزگار گردد.
خودمان را بسازیم و همواره زندگی را در جریان ببینیم و هرگز در یک مکان ثابت نمانیم. اشتغال زنان تنها دلیل اقتصادی ندارد. هرچند بالا رفتن هزینههای زندگی و فشارهای اقتصادی یکی از عوامل مهم اشتغال زنان در جامعه ما محسوب میگردد و زنان با کار کردن در بیرون از منزل میتوانند باری از مشکلهای اقتصادی را از دوش خانواده برداشته و موجب رفاه مالی بیشتری شوند، اما در کنار این موضوع خودکفایی مالی میتواند «سلامت روانی» زنان رانیز تامین نماید.
از طرفی، زنانی که با تلاش و تکاپو خود را از حصیر بیسوادی نجات دادهاند و به تحصیل پرداختهاند و از آن طریق توانایی و مهارتهای خویش را بالا بردهاند، باید از اندوختهها و سرمایههای فکری خویش در بازار کار استفاده نمایند. همین امر احساس «کارآمدی» به آنان میبخشد. اشتغال زنان در جامعه همچنان سبب گسترش روابط اجتماعی زنان میگردد. بالا رفتن سطح شعور اجتماعی در نتیجه منجر به گسترش وسعت دید و جهانبینی در زنان شده و زنان را در جهت تحقیق و مطالعه بیشتر در روند ارتقای ظرفیتهای خویش، ترغیب مینماید .
بنابراین عامل اقتصادی گرچه عامل مهمی است، اما تنها عامل اشتغال زنان در اجتماع محسوب نمیگردد و زنان برای ارضای نیازهای روانی و اجتماعی خویش تمایل به کار کردن در جامعه را دارند. اشتغال زنان علاوه بر تامین مالی موجب سلامت روان و پویایی شخصیتی آنان نیز میشود .
زن بودن و زن ماندن سخت است. شاید این را تنها یک زن بتواند درک کند. آنچه متاسفانه در طول تاریخ برای قویتر نشان دادن جنس زن استفاده شده، به کارگیری صفت «مردانه» است در صورتی که کافیست خودمان باشیم. «زن» باقی بمانیم. خودمان را بپذیریم و به سبک خودمان زندگی کنیم. با برنامهریزی دقیقتر و جلب حمایت خانواده میتوانیم تعادل لازمه بین امور کاری و خانوادگی را ایجاد نماییم. هرگاه احساس خستگی و ناتوانی کردیم زندگی زنان موفق و بزرگ تاریخ را مطالعه کنیم. ما زنان موفق را در همان نقطهیی نبینیم که امروز ایستادهاند؛ بل مسیری را بخوانیم و بفهمیم که طی کردهاند و به امروز رسیدهاند. آنگاه به این یقین خواهیم رسید که مشکلها میتوانند سبب قوت انسان شوند. زنان موفق هرگز دست از مبارزه برنخواهند داشت و به مشکلها عادت نخواهند کرد؛ بل با تمام همت و قوت زنانه در مقابل آنها ایستادگی و نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل خواهند کرد. کافی است بهخود باور داشته باشیم و توانایی و مهارتهای خویش را گسترش دهیم. انسانها ساخته و پرداخته ذهن خود هستند. خویشتن خود را در ذهنمان پرورش دهیم و همواره برای «بهتر شدن» مصمم گام برداریم.
نویسنده: زهرا تارشی