اندرابی و کورگِرِهِ ستون پنجم!
اصطلاح ستونِ پنجم تقریبن از دومین دور حکومت حامد کرزی به این طرف وارد ادبیات سیاسی افغانستان شد و تحلیلگران منتقد حکومت پیوسته بر این اصطلاح تاکید داشتند. این اصطلاح زمانی وارد ادبیات منتقدان سیاسی افغانستان شد که نشانهها و قراین زیادی دال بر این ادعا در داخل نظام مشاهده شد.
آغاز ناامنسازی شمال کشور، دستبهدست شدن چند بارهی ولایت هلمند، گسترش ناامنیها به نقاط مختلف کشور از جنوب و شرق و سیاستهای مداراگر و تسامحگرای حامد کرزی در برابر طالبان و مخالفان به اصطلاح مسلح اوج گرفت. تا آنجا که بارها توسط حامد کرزی با نام برادران ناراضی خطاب شدند و اکنون هم اصطلاح برادران ناراضی بر سر زبانهاست.
نفوذ طالبان و سازمان اطلاعاتی پاکستان در داخل نظام سیاسی کشور، حمایتهای حسابشده و تاکتیکی منابع دولتی نظام از طالبان و تروریزم علیه نظام افغانستان و تلاشهای اتنوسنتریک بر محور قدرت حتا به قیمت منافع و مصالح ملی، تعریف ظاهری از ستون پنجم است که ظاهرن برای سیاستمداران، منتقدان و تحلیلگران سیاسی قابل فهم است. هرچند سیاستمداران و رهبران سیاسی هیچگاه به این تله نزدیک نشده، منافع شخصیشان را در برابر منافع ملی با خطر مواجه نساختند، ولی شماری از تحلیلگران و منتقدان بارها به گوش رهبران نطام سیاسی رساندهاند.
در این دو سال از حکومت وحدت ملی نیز اتهام ستون پنجم هرازگاهی تا سطوح رهبری حکومت نیز وارد آمد. اما در این اواخر به یکبارگی خلیل اندرابی فرماندهی ولایت میدانوردک با انتقال قاری ظاهر؛ مسوول نظامی طالبان در ولایت بغلان این گرهی کور را باز کرد.
حالا که اصطلاح سیاسی ستون پنجم رنگ و شکل عینی میگیرد و برای عموم مردم تقریبن قابل درک و فهم شده است، پرسشهای زیادی مطرح میگردد.
راه مدنیت در تلاش است که حداقل به پارهیی از این پرسشها با دیدگاههای روزنامهنگاران، تحلیلگران سیاسی، استادان دانشگاه و منتقدان سیاسی پاسخ ارایه کند.
با توجه به قضیه خلیل انداربی، آیا ستون پنجم را میتوان نزدیک به واقعیتهای عینی امنیتی و سیاسی افغانستان تعریفی واضح کرد؟ ستون پنجم کِی و چگونه شکل گرفت و فربه شد؟ برخورد دولت به خصوص حکومت با این پدیده چگونه خواهد بود؟
عبدالصمد مشتاق، استاد جامعهشناسی دانشگاه شهید ربانی میگوید: موجود بودن ستون پنجم در داخل دستگاه حاکمیت یک واقعیت انکارناپذیر است که نمیشود نسبت به آن با دیدهی اغماض نگریست. دستگیری مسوول استخبارات نظامی طالبان از داخل موتر فرمانده امنیتی میدانوردک دال روشن بر این مدعاست.
مشتاق مبارزه با ستون پنجم را ضرورت انکارناپذیر دولت، حکومت و ملت افغانستان خواند و تاکید میکند: قطعن پیامدهای اینگونه سیاستورزی در کشور به جز بسط دادن بیاعتمادی، میدان دادن به بازیگران طماع منطقهیی و انقراض ثبات سیاسی در کشور چیز دیگری نخواهد بود و از همه مهمتر اهداف و انگیزهی نیروهای دفاعی کشور اولین قربانی این نوع ناهوشیاریهای سیاسی خواهد بود.
اصطلاح ستون پنجم در افغانستان در دور دوم ریاست جمهوری حامد کرزی بر سر زبانها افتاد؛ هرچند خیلیها باور دارند که حامد کرزی موسس ستون پنجم و احیاگر مجدد طالب و تروریزم در افغانستان است.
علیرضا احمدی روزنامهنگار در کابل میگوید: با توجه به خاطراتی که زلمی خلیلزاد نوشته، ستون پنجم از همان کنفرانس بن وجود داشته است. منتها سالها بعد نیروهای سیاسیِ غیرِستون پنجم، متوجه این کتله شدند.
احمدی، ستون پنجم را بیشتر یک حلقهی قومگرا تعریف کرده میافزاید: ستون پنجم اندیشهیی است که از رفتارهای ناهمگون و ناهنجاری که همیشه ترور و وحشت آفریده، پشتیبانی میکند.
محمد رضا ابراهیم؛ استاد جامعهشناسی دانشگاه بامیان ستون پنجم را یک حلقهی وسیع و گسترده در دامن نظام سیاسی توصیف میکند و باور دارد این حقله چه به صورت جمعی و چه به صورت فردی به شکل دینامیک گرایش جدی به طرف مخالفان مسلح و منافع بیگانگان دارد.
او برخورد متسامحانهی حکومت در برابر ستون پنجمیها را ناشی از اجبارهای دست و پاگیری میداند که با حکومت دست به گریبانند.
به باور ابراهیم، هرچند حکومت ابزارهای قوی چون بسیج مردمی و نیروهای ملیگرا علیه ستون پنجم در دست دارد، ولی عمق ریشهی ستون پنجم فراتر از آن است که با سادهانگاری بتوان با آن مبارزه کرد.
استاد ابراهیم اعتقاد دارد ستون پنجم صرفن یک نیروی محلی داخل نظام نیست، بل یک مجموعه از نیروهای مخرب داخل نظام، سازمانهای اطلاعاتی منطقهیی و همکاران بینالمللی یاریرسان آن است.
به تصریح وی، میشود به سه ریشه یا عامل اصلی حضور ستون پنجم اشاره کرد:
- مداخلهی مستقیم سازمانهای اطلاعاتی منطقه و همسایگان به خصوص پاکستان.
- بازی دوگانهی حامیان بینالمللی افغانستان و عدم صداقت آنان در سرکوب کامل شورشگری و تبعات آن.
- سیاستهای قومی ریشه گرفته در افغانستان که به نحوی حضور ستون پنجم حتا گروههای شورشی و تروریستها را وابسته به منافع قومی میداند.
ستون پنجم در افغانستان وجود ندارد
اما سید داود شجاعزاده؛ نویسنده و تحلیلگر، اعتقاد کامل بر سازمانی به نام ستون پنجم، – با توجه به فلسفهی وجودی و تاریخی این اصطلاح در غرب – در داخل نظام افغانستان ندارد. وی همه این مشکلات و ناهمآهنگیها را ناشی از یک آشفتگی سیاسی و عدم مدیریت سیاسی در دوران حامد کرزی میداند.
او تصریح میدارد: معتقد است که ستون پنجم در حکومت افغانستان وجود ندارد، بل تمام حکومت در مشکلات جاری شریک هم هستند. دستگاه فاسد حامد کرزی بود که چنین مهرههای خودسر و فاسد را به وجود آورد.
به گفتهی وی، اندرابی یک مهره از سوی نهادهای استخباراتی خارجی نیست؛ بل یک توظیفشده از سوی نیروهای ارشد قومگرای حکومت افغانستان است که از حریم منافع قبیلهییاش به دفاع برخواسته است. ورنه حادثه جلریز حادثهیی نبود که اندرابی از آن برات حاصل میکرد.
مدیریت بحران و مصرف میلیاردها دالر
در همینحال رتبیل شامل آهنگ، رییس پیشین بخش افغانستان صدای آلمان (دویچهوله) نیز بحث ستون پنجم را در افغانستان نادرست دانسته، تمام چالشها را ناشی از مدیریت بحران توسط نیروی قدرتهای بزرگ میداند.
اقای آهنگ تصریح میدارد: بدون ایالات متحدهی امریکا حکومت کابل توان بقا ندارد و همینگونه بدون پاکستان و ایران، گروههایی که ما آنها را طالبان و یا حزب اسلامی میخوانیم. در چنین حالتی که همه از سوی بیگانگان حمایت میشوند، استفاده کردن از مقولهی “ستون پنجم” درست به نظر نمیرسد. در نهایت حکومت افغانستان و مخالفاناش همه جزو برنامههای سیاسی-اقتصادی واشنگتن در منطقه هستند. ایالات متحدهی امریکا در افغانستان خواهان ایجاد بحران، کنترل و تداوم آن است. به باور او ایالات متحدهی امریکا تا بهحال در پیاده کردن برنامههایش در افغانستان به کمک پاکستان و گروههایی چون طالبان، تنظیمهای جهادی و اشخاصی چون حامد کرزی و مسوولان فعلی حکومت در کابل بسیار موفق بوده است.
آهنگ اعتقاد دارد در تاریخ معاصر، حکومتهای افغانستان بیش از اینکه در فکر مردم باشند در فکر حمایتکنندگان خارجی بودهاند. او وضعیت امروز افغانستان را مشابه تاریخ گذشته کشور میداند و اضافه میکند: قابل یادآوریست که زمامداران افغانستان اکثرن حکومت را نه از طرف مردم؛ بل از سوی قدرتهای بزرگ به دست آوردهاند.
آقای آهنگ از یک تجارت بزرگ به جای بازی بزرگ در افغانستان صحبت میکند: بازی بزرگ که زمانی در بین بریتانیای کبیر و روسیه ی تزاری برای کنترل آسیای میانه و آسیای جنوبی آغاز شده بود، حالا در عصر نیولبرالیزم به “تجارت بزرگ” مبدل شده است. سود این تجارت را نخبگان اقتصاد و ایالات متحدهی امریکا و همکارانش در منطقه میبرند. البته به قیمت تباهی مردم افغانستان.
آهنگ قدرتهای منطقهیی را بازیگران حاشیهیی این تجارت بزرگ توصیف میکند. تنها مردم افغانستان را گروهی بیخبر از این بازی و بیدفاع در آن میداند.
نتیجه
ستون پنجم یا غیرستون پنجم، مهم این است که افراد و حلقاتی در درون نظام سیاسی و امنیتی افغانستان در تخریب علیه نظام و مردم تشخیص داده شدهاند. حالا نوبت مردم و دولت افغانستان است که آستین بالازده و اجازه ندهند چون موریانه از دورن، نظام را فاسد و بیاعتبار سازند.