انسانِ معاصر افغانستان، غرق در بندبازیهای مجازی!
در قرن هجدهم، همزمان با پدیدآمدن رمان و سپس روزنامه، برخی کارشناسان اجتماعی مسالۀ دنیای مجازی را مطرح کردند و این دو وسیلۀ ارتباطی را محدودکنندۀ جامعۀ انسانی دانستند. آنها معتقد بودند روزنامه و رمان، تنهایی و انزوا را برای جامعۀ انسانی بهدنبال دارد. هرچند این پیشبینی چندان درست از آب درنیامد و فقط در نوع ارتباط در جوامع تغییر ایجاد شد؛ اما منتقدان همچنان بر این باور بودند که کمتر شدن مواجهه حضوری انسانها، جوامع بشری را تهدید میکند و گرایش انسان به انزوا و تنهایی، رویاسازی و زیست در فضای مجازی را پدید میآورد. در قرن 21 زمانی که انترنت پا به میدان گذاشت، بار دیگر ارتباطات انسانی دستخوش تحول شد. آنزمان کتاب و مجله و رمان، بهعنوان وسایل ارتباطی، بهطور کامل در جوامع انسانی پذیرفته شده و راههای کنترول آن نیز بهطور کامل مشخص شده بود؛ اما رواج انترنت همهچیز را تغییر داد. هر چه وسایل ارتباطی پیشرفتهتر شد، نفوذ انترنت افزایش یافت و شبکههای اجتماعی جدیدتری پدید آمد، منتقدان هشدارهای جدیتری دادند در حالیکه انسان امروز حاضر به جدایی از فضای مجازی نیست. دنیای بدون محدودیت که هر فرد میتواند آنرا به سلیقۀ خود بیاراید؛ از پسزمینۀ صفحۀ شخصی گرفته تا ژست عکسها و نوعِ پردازش در نگارشها. علاوه بر فرم و ظاهر، در محتوا نیز این خود فرد است که تعیین میکند چه مطلب، خبر یا گزارشی را برای خواندن و نشر/اشتراکگذاری انتخاب کند. انسان معاصر با استفاده از فضای مجازی، بهراحتی دربارۀ هر مسالهیی، آنگونه که میخواهد اظهارنظر میکند و میتواند مخاطبان خودش را هم داشته باشد؛ عدهیی را با نظرش بهچالش بکشد و به موافقان و مخالفان خود پاسخ دهد. نفوذ شبکههای اجتماعی در کشورهای جهان سوم بسیار بیشتر از کشورهای توسعهیافته است. مردم در کشورهای در حالتوسعه بیشتر مشتاق عضویت در گروهها و شبکههایی هستند که متخصصان کشورهای توسعهیافته آنها را ساخته و در این دنیای بدون دروازه قرار دادهاند. اقبال به این شبکهها در کشورهایی مثل افغانستان به چه دلیل است؟ پاسخگفتن به این پرسش، شاید نیاز به کارشناسی کارشناسان دارد اما در یک نگاه اجمالی میتوان به این پاسخ دستیافت که نامحدود بودن این فضا، توانایی بیان شفاف احساسات، میل به دیدهشدن و جدی گرفتهشدن، صحبت در بارۀ مسایلی که تاثیر محسوس در سرنوشت افراد دارد، خودارضایی از هر نوعاش و… از جمله دلایلی است که اقبال مردم کشور را به شبکههای اجتماعی افزایش داده است؛ اما بهنظر میرسد این همۀ ماجرا نیست. دیگر انگیزهیی برای خواندن، نوشتن، نشستن پای صحبتهای همدیگر، اشتراککردن در مراسم خوشی و ناخوشی هم، کمکمک از بینرفته است و موتورهای جستوجو برای بهدستآوردن آخرین تحقیق علمی یا نظریۀ علوم انسانی نمیچرخند؛ بل آنها آخرین اپلیکیشنها را برای شبکههای اجتماعی میجویند.
دنیای مجازی موقعیتی را برای بیان آرزوها و ایدهآلهای افغانی فراهم کرده است. از آنجا که جامعۀ ما، جامعۀ بسته است و انسان امروز افغانستان بهسختی میتواند با آن کنار بیاید، سعی میکنند با پناه بردن به دنیای مجازی، با آدمهای مورد علاقه و نظرشان معاشرت کنند، در زمینۀ اعمالِ تصمیمهایشان سهم بیشتری داشته باشند. آنها در این دنیا، فاصلۀ کمتری میان سطوح بالای هرم جامعه و خود میبینند؛ چراکه ارتباط از بالا به پایین به ارتباط خطی تبدیل شده است و به همیندلیل اعضای جامعه تصور میکنند میتوانند بر همهچیز نظارت داشته باشند و همین امر به آنها حسِ – هرچند تا حدی کاذب – قدرت میدهد.
نمونۀ بهوجود آمدن هر شهروند، یک فعال و یک خبرنگار نمونۀ خوبی از کارآیی این شبکههاست که با دسترسی مستقیم مردم به آن، دیگر اطلاعات در انحصار دستگاهها و عدهیی خاص نیست. همه در دنیای مجازی با هم برابرند و میزان محبوبیتشان بر اساس طرز فکر آنها از سوی دیگران مشخص میشود.
خارجشدن اطلاعات از انحصار، سیاستگذاران اجتماعی را وادار میکند بیشتر به خواستهای شهروندان احترام بگذارند و بیشتر دربارۀ رفتارها و تصمیمهای خود دقت کنند؛ چرا که ممکن است انتقادهای تندی در انتظار آنها باشد. بهعنوان نمونه، میتوانیم از تظاهراتها، گردهمآییهای چند سال اخیر در سراسر کشور که بیشتر از همین شبکهها طراحی و سازماندهی شده است، یاد کنیم. کافیست عکسی، خبری، بستهیی تصویریای از سیاستگذاران روی شبکههای اجتماعی قرار بگیرد که با نگاه معروف و معطوف جامعه برابری نداشته باشد، با همان لایک و شِیَر و کمنت فیسبوکی حتا خیلی زود وضعیت دگرگون میشود. اینجاست که حسِ قدرت در شهروند معمولی و حسِ ضعف در فرد مسوول افزایش مییابد؛ چرا که کنترول حالا از دست او خارج شده و در دست شهروند قرار گرفته است. البته آزادی در گردش اطلاعات که ویژگی عصر حاضر محسوب میشود، گاه مخاطراتی هم بهدنبال دارد. مثلن نقل مطالب بدون رضایت فرد در شبکه یا رسانهیی خاص، برداشتها و تعبیرهای کاملن سلیقهیی و احساسی و… از جملۀ این آفتها میتواند باشد.
طی این چند سال که شهروندان افغان اعم از قشر باسواد و بیسواد و زن و مرد و خورد و بزرگ به ابزارهای مدرن از جمله شبکههای اجتماعی دسترسی پیدا کردهاند؛ خوبیها و بدیهایی در استفادۀ آنها از این شبکهها دیده میشود. ضیاع وقت، دامنزدن به مسایل قومی، نژادی، زبانی و مذهبی- دینی، تجاوز و تاختن بر حریم خصوصی دیگران، تبلیغ به نفع دستگاههای تروریستی و… از نقاط ضعف آن میتواند باشد، اما اعتراض در برابر نابرابریها، تشکل اجتماعات کوچک و بزرگ بهمنظور رهایی از نابسامانیها، تبلیغ به منظور تامین عدالت، حمایت از ارتش و پولیس ملی، انگیزهدهی و روحیهدهی برای بازسازی کشور، سهمگیری در نظافت و پاکی شهر و غیره از نقاط قوت استفاده از شبکههای اجتماعی از سوی شهروندان امروز افغانستان است.
یکی از مواردی که در این اواخر باعث شده است انتقادهای تندی بر دسترسی همگی به این شبکهها صورت بگیرد این است که زنان نمیتوانند با هویت اصلیشان از این شبکهها استفاده کنند بل با هویتهای جعلی و مستعار از آن استفاده میکنند. این مستعارسازیها اعم از سوی زنان و مردان در دنیای مجازی، سبب آزار و اذیت زنان شده است. همانگونه که همه شاهد هستیم، در این اواخر زنانی پیامهای دریافتی از سوی مردان را در صفحههای خود بهدست نشر سپردند که خیلی بدتر از وضعیت فرهنگی عینی جامعۀ امروزمان است. همانگونه که زنان در شهر و کوچه و پسکوچه و محیط شهر مورد آزار و اذیت رفتار و گفتار از سوی مردان قرار میگیرند، شبکههای اجتماعی این امکان را فراهم کرده است که با ایجاد «اکونتهای مستعار و جعلی»، زنان در فضای مجازی نیز در امن و آرامش نباشند. هر چه باشد، استفادۀ تماموقت از این شبکهها، نظر به پژوهشهایی که صورت گرفته است؛ پیامدهای روانی بسیار بدی به دنبال دارد، اما اگر بهصورت درست و مدیریتشده از این شبکهها استفاده شود، شاید آسیبهای آن به خود شخص و جامعهاش کمتر باشد و همچنان باعث نشود که ارزشهای فرهنگی و نظم اجتماعی برهم بخورد، کما اینکه بندبازی روی این طناب را خوب یاد بگیریم.
محمدآغا ذکی