بار سنگینِ وزیر فرهنگ آینده
وزیر اطلاعات و فرهنگ پیشین پس از ماهها غیبت از مقام رسمیاش، سرانجام به استعفا تن درداد و خویشتن را از نشستن در چوکی که قصد ادارۀ آن را از راه دور داشت، سبکدوش نمود.
عبدالباری جهانی، جهانی از مسوولیتها را در ادارۀ مهم اطلاعات و فرهنگ از شانههایش پایین گذاشت و اکنون رییسجمهور باید این بار امانت را بر دوش کس دیگری بگذارد؛ کسی که بتواند این مسوولیت سنگین را به خوبی ادا نموده و از پس اجرای نقش در این مقام مهم برآید.
این سوال یکی از پرسشهای برجسته و اساسی است که وزارت آینده اطلاعات و فرهنگ باید برعهده چه کسی گذاشته شود و یک وزیر خوب اطلاعات و فرهنگ چه مسوولیتهایی دارد؟
حقیقت این است که ما در شرایط حساس فرهنگی به سر میبریم؛ شرایطی که اصالت فرهنگی خود را از دست داده و نیازمند این هستیم که رهنمودهای لازم بازگشت به اصل خویشتن را تمرین نماییم. بدین معنا که وزارت فرهنگ باید رهنماها و ابزارهایی را در اختیار رسانههای همگانی و مجراهای فرهنگی قرار دهد که بر مبنای آن باید شهروندان و مخاطبان رسانههای همگانی و مجراهای فرهنگی به اصالت خود پی ببرند و در کنار هم با یک مبارزه فرهنگی گسترده، در برابر افراطیگراییهای رو به رشد ایستاد شوند.
وزیر فرهنگ آینده باید راهی را در پیش گیرد که فرهنگ مبارزه با افراطگرایی تقویت شده و از سویی هم دچار حالتی نشویم که از آن سوی بام افتاده و دچار تفریط گردیم.
متأسفانه وزارت محترم اطلاعات و فرهنگ علیرغم اینکه مسوول و متصدی اصلی هدایت کشتی شکستۀ فرهنگ این مملکت بوده، تاکنون هیچ رهنمود و راهکاری برای چگونگی رقم خوردن فرهنگ و بسترهای فرهنگی کشور روی دست نگرفته و نداشته است.
بنابراین وزیر اطلاعات و فرهنگ باید با اشراف بر چالشهای موجود فرهنگی و وضعیت ناگوار و پیچیدۀ آن، کاری کند که فرهنگ فرسوده و دچار هرج و مرج کشور را با موازین و ارزشهای انسانی مسلح و مجهز ساخته و به وظیفۀ اصلی خود عمل کند.
تقویت مبانی اخلاق فرهنگی و رسانهیی، حفاظت از میراثهای فرهنگی و آبدات تاریخی، حفظ زبان و هویت فرهنگی در سطح شهر و مجاری مختلف فرهنگی و اداری و… از جمله مواردیاند که باید وزیر اطلاعات و فرهنگ آینده برای تحکیم و تقویت آنها کاری کند.
بدیهی است که حفظ ارزشهای دموکراتیک فرهنگی چون آزادی بیان، آزادی رسانه و عدم ایجاد سانسورهای خودخواسته و یا تحت فشارهای ابزار بیرونی و دولتی، از مسوولیتهای اولیۀ وزارت فرهنگ است. افزون بر آن، امروزه دیده میشود که فرهنگ ما ابزاری برای سیاست، اقتصاد و… شده و اینکه فرهنگ ابزاری برای اقتصاد، سیاست و … باشد در جای خود قابل نقد است. باید سازوکاری به راه انداخته شود که اهل فرهنگ به طور ویژه، نگاهشان به فرهنگ نباید ابزاری باشد.
بنابراین یکی از کارهایی که وزیر فرهنگ آتی باید به آن وارد باشد این است که به فرهنگ نگاه ابزاری نداشته باشد.
در نهایت ذکر این نکته لازم است که وزیر آینده باید بداند در دوران مختلف مدیریت وزارت فرهنگ نام نیک برای کسانی باقی مانده است که روی عقیدهشان ایستادند. مهمترین رسالت فرهنگی وزیر آینده همانند گذشتگان این خواهد بود که به اضمحلال فرهنگی دچار نشویم و در فضای فرهنگی آشفتۀ کنونی ذوب نشویم.
این نه بدان معناست که تبدیل به جزیرهیی منفک از جهان شویم و نه به این معناست که در جزیرهیی غرق در آب شویم، اما حفظ تناسب در چنین وضعیتی دشوار است که وزیر فرهنگ و اطلاعات آینده باید پاسخگوی این دشواریها باشد.