بتپرستی قدرت/ جنگ و صلح خیالی!
تاریخ کشور ما تاریخ بتپرستی قدرتهای سیاسی و استبدادهای مذهبی است که مانع حکومت عقل و مبارزه برای استقرار جامعه باز و آزادی و برابری گردیده است. در بتپرستی قدرت، مردم بر تصامیم یکجانبه دولتی، حق وتو ندارند و انواع تصامیم به نام و علیه مردم اتخاذ میگردد.
چگونگی امضای توافقنامه صلح با حکمتیار و طرفداری کرزی از اشغال ولایات افغانستان توسط طالبان، قدرتطلبی را بیشتر رمزآلود گردانیده و این مایه نگرانی بیشتر مردم به آینده گردیده است.
وطندوستان راستین بهخاطر برقراری صلح نیازی به گرفتن امتیازهای سیاسی و مادی ندارند. مردم از جنگ و صلح خیالی بیزار و متنفرند. جنگ و صلح خیالی وضع را در آینده بدتر از امروز خواهد گردانید.
همه نگرانی دارند که تشنگان قدرت در جنگ و صلح خیالی در فکر و اندیشه تقسیم ملت واحد به خودی و غیرخودیاند. به گفته مولانا در جنگ و صلح خیالی به فخر و ننگ خیالی میبالند: بر خیالی صلحشان و جنگشان/ وز خیالی فخرشان و ننگشان.
مردم توقع معجزه را از امضای توافقنامه صلح نداشته باشند؛ چون این توافقنامه بدون مردم و خلاف ارادۀ مردم است. این توافقنامه، مدافعان حقوق بشر و سازمانهای مدنی را دچار شوک گردانیده است.
سیاستمداران ما بدون حضور وی با دادن امتیازهای تسلیمگرانه با وی بیعت نمودند. استقبال سران دولت، مجاهدین و سیاستمداران خارجی در مراسم تشریفاتی امضای توافقنامه، در واقع سوگند وفاداری و بیعت با حکمتیار بود.
حالا باید منتظر بود تا صاحب جدید کاخ سفید بعد از انتخابات برای حفظ آبروریزی خود چه تصمیمی اتخاذ خواهد نمود.
حکمتیار مانند جنرال دوستم از مردم کابل عذرخواهی نخواهد کرد، ولی سهم و مشارکت آن در حیات سیاسی و اجتماعی کشور، مطابق قانون اساسی و احترام به آزادیهای مدنی و ارزشهای والای انسانی و احترام به حقوق زن برای حکمتیار امتحان سنگینتر از فیر راکت و موشک خواهد بود.
این بیعتنامه بعد از تلاشهای بیثمر افغانستان، پاکستان، چین و امریکا با طالبان در یک تیاتر سیاسی به نمایش گذاشته شد. بااین حال به یقین، روحیۀ طالبان را چون اصلیترین گروه تروریستی تقویت خواهد بخشید تا حکمتیار و سیاستمداران در آینده از طالبان نیز بیعت مشابه را به نمایش گذارند.
طالبان که در اکثر ولایات افغانستان تسلط دارند، شاید به گرفتن باجهای سیاسی و مالی قانع نگردند. تصادفی نیست که حامد کرزی اشغال ولایات افغانستان را حق قانونی طالبان میداند. طرفداری از اشغال غیرقانونی قلمرو کشور، خیانت به تمامیت ارضی کشور محسوب میگردد.
اگر این آهنگ تجزیهطلبی از زبان دیگری طنینانداز میگردید شاید به جرم خیانت بهوطن و جاسوسی به بیگانگان محکوم میگردید.
کرزی در این تیاتر سیاسی، نقش سیاستمدار هرزهگرد و هرجایی را بازی میکند. در موقع سفر به کشورهای خارج، از امریکا و مداخله بیگانگان در امور افغانستان انتقاد مینماید. او جرات مذاکره روبرو را با برادران ناراضی خود ندارد و با افسانهسرایی عوامفریبانه، خود را رهبر و مدافع وانمود میکند تا از کشورهای روسیه و چین که رقبای استرتژیکی امریکا هستند پول و کمکی دریافت نماید، در حالی که خود و محافظاناش از امریکا معاش دریافت میکنند.
پشتونهای افغانستان میدانند که کرزی در دوران سیزده سال زمامداری خود با سیاستهای حمایت از طالبان، چندین نسل پشتون را از نعمت تمدن، علم و دانش محروم گردانید.
این بزرگترین ظلم کرزی به پشتونهاست. آزموده را آزمودن خطاست. کرزی در دورههای طولانی زمامداری خود نتوانست به گونۀ یک شخصیت سیاسی قابل قبول برای تمام ملت که مسوولیت، منافع و سرنوشت مشترک دارند تبارز نماید. حتا مانع تبارز سایر شخصیتهای سیاسی نیز گردید و تخم نفاق را در میان اقوام مختلف پاشید و حکومت قومسالاری، خویشاوندسالاری، دزدسالاری و ابلهسالاری را رسمن مشروعیت بخشید.
تکهداران اقوام مختلف عمدن مردم را به جنگ و نزاع قومی تحریک میکنند. همه دروغ میگویند. در زبان لاف وحدت، برادری و برابری میزنند، اما قلبهای متفرق و پراکنده دارند.
در فرهنگ سیاسی ما دروغگویی، تملق و دسیسهسازی پشت پرده اصل و قاعده گردیده است. سیاسیون سخنرانی خود را با نام خدا و قرائت آیات قران کریم آغاز مینمایند، ولی به حقانیت خدا که از ظاهر و پنهان آگاه هست ایمان ندارند.
افغانستان از اقوام مختلف تشکیل شده است. اگر به اصل تساویطلبی بشردوستانه در میان اقوام مختلف احترام نگردد، عواقب بدتر از جنگ در پی خواهد داشت. در نقشه جغرافیای جهان تنها افغانستان کشور کثیرالملیت نیست. در کشوری مانند روسیه 140 ملیت زندگی میکنند و قانون بر اساس تساویطلبی بشردوستانه، وحدت و همبستگی آنها را تامین نموده است.
از لحاظ قانونی، اخلاقی و انسانی هیچ قومی ادعای برتری و تمایتخواهی را بر دیگری ندارد و آن را توهین به انسانیت میدانند. هر قومی که ملیت خود را محترم میشناسد به ملیت دیگران نیز احترام میگذارد. هر قومی حق دارد به ملیت خود افتخار نماید، ولی ملیتگرایی و نژادگرایی را نفی میکنند.
برای دولت افغانستان افتخار خواهد بود بهجای امضای توافقنامههای نمایشی و خیالی که اعتبار قانونی و حقوقی ندارند قرارداد اجتماعی را با مردم خود امضا نماید.
در قرارداد اجتماعی، مردم با پذیرش محدویتها به خاطر صلح و ترقی با دولت همکاری میکنند و دولت بر اساس این قراداد، حافظ و پاسدار منافع ملی و حقوق مردم از تجاوز زورگویان میگردد.