تحلیل

بیجاشدگی پایان می‌یابد؟

عبارت «بیجاشده» شاید در کشورهای امن و بسترهای فارغ از جنگ معنا و مفهوم خاصی نداشته باشد، اما این پدیده در کشورهای در حال جنگ یا آن‌هایی ‎که درگیر منازعات درونی هستند، یک معضل بزرگ اجتماعی است.

به تازگی صندوق بین‎المللی پول هشدار داده که افغانستان برای کمک‎رسانی به بیجاشدگان داخلی و مهاجران بازگشته از کشورهای همسایه و اروپا به افغانستان به حمایت مالی کشورهای کمک‌کننده نیاز دارد.

پیش از این نیز سازمان عفو بین‎الملل گزارش داده بود که  در سه سال اخیر شمار آوارگان داخلی در افغانستان حدود سه برابر افزایش یافته‌اند. این سازمان اعلام کرده بود که شمار آوارگان داخلی افغانستان که به دلیل ادامۀ درگیری‎ها در نقاط مختلف کشور آواره شده‌اند، به ۱.۲ میلیون نفر رسیده، درحالی‎که این نهاد شمار آوارگان داخلی را در سال ۲۰۱۳ حدود ۵۰۰ هزار نفر اعلام کرده بود.

حقیقت این است که افغانستان یکی از کشورهایی است که از یک‎سو با موج مهاجران بازگشته و بی‎خانمانی مواجه است که دار و ندارشان را در راه رسیدن به زندگی بهتر از دست داده‌اند و از جانب دیگر، صدها هزار بیجاشدۀ داخلی، در زیر شلاق فقر و سرما، با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می‎کنند. اما رنج این کتلۀ عظیم انسانی در سرزمین آبایی‌شان بسی دردرآورتر از مهاجرت در دیار بیگانگان است. خشونت‎های ناشی از جنگ و درگیری میان دولت و گروه‎‎های مخالف مسلح، عامل اصلی بیجا شدن این جمعیت بالای یک میلیون نفر است.

در نتیجه‎، فقر، گرسنگی، بی‎خانمانی و نابسامانی از جمله فکتورهایی‌اند که رنج مداوم را برای بیجاشدگان داخلی رقم زده است. اما برای بی‌خانمان‎های داخلی، سپری کردن فصل زمستان از سایر فصول، سخت‎تر است. همین دشواری نیز باعث شده تا گزارش سازمان عفو بین‎الملل با عنوان «فرزندانم در این زمستان خواهند مرد» نام‎گذاری گردد. در این گزارش از افغانستان به عنوان کشوری یادشده که بیش‎ترین مهاجر را در جهان دارد و در حدود ۲.۶ میلیون تبعه افغانستان به عنوان مهاجر در خارج از کشور زندگی می‌کنند.

آنچه واضح است اینکه با گذشت هر روز، فاجعۀ انسانی مهاجرت در داخل و خارج کشور قربانی می‌‎گیرد، ولی راهکارهای ایجاد شده از جانب دولت و نهادهای مسوول در این خصوص، مقطعی، موقتی و غیر موثرند. نبود استراتژی قاطعانه، درازمدت و همه‎جانبه برای جلوگیری یا حداقل افزایش این پدیده، موضوعی است که معضل بیجاشدن را بیش‎تر از پیش گسترش داده است.

بنابراین، اگر راهکار درازمدتی برای مبارزه با ناامنی، خشونت، فقر، خشک‌سالی و ایجاد زمینه‎های کار و اشتغال در ولایت‎های ناامن و گرفتار شده در دام بلایای طبیعی روی دست گرفته نشود، گراف مهاجرت داخلی و بیجاشدن کماکان سیر صعودی را خواهد پیمود.

پیامدهای این پدیده نیز تنها به بیجاشدن، آوارگی و رنج کتله‎های بیجاشده منحصر نخواهد شد؛ زیرا جابجایی این افراد در حاشیه‎های شهر و تراکم نفوسی که منجر به حاشیه‎نشینی بیش‎تر خواهد شد، آفت‎های فراگیر زیادی را در پی خواهد آورد. به این معنا که ناامنی در ولایت‎ها و کوچ دسته‎جمعی آسیب‌دیدگان جنگ به کلان‎شهرها از جمله کابل، منجر به تراکم نفوس شهرها شده و آسیب‎هایی چون گسترش فقر، افزایش جرایم اجتماعی، آلودگی شهری و سایر آسیب‎های ناشی از آن را به بار خواهد آورد. در نتیجه‎، بیجا شدن پدیده‌یی است که به سریال تلخ بد فرجام برای تمامی اقشار جامعۀ افغانستان تبدیل شده و معلوم نیست که چه زمانی پایان خواهد یافت.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا