تباهی کودکانهها
مدت زیادی نمیشود که جنگهای ویرانگر و خانمانسوز را پشت سرگذاشتهایم و کماکان داریم نفس تازه میکنیم. سالهای زیادی درگیر جنگ بودهایم و تلفات و آسیبهای زیادی از آن متقبل شدهایم.
در بسیاری از مناطق جنگزده، کودکان سهم بزرگی از تلفات جنگ را دارند. اغلب آنها نه به دلیل کاربرد مستقیم تسلیحات؛ بل به دلیل بیماریهای نظیر آسیبهای روانیِ بهجا مانده از جنگ، دچار آسیب فراوان میشوند و حتا جان شیرین خود را از دست میدهند.
همینسان، میلیونها کودک، نوجوان و جوان در اقصا نقاط مختلف جهان، جزء تلفات درگیریهای نظامی هستند. آنها با خطرات جدیِ روانی، آسیبهای فیزیکی، ترس از انفجار، ترسِ از دستدادن اعضای خانواده و جانشان، زندگی میکنند. شماری از این کودکان ناگزیر دست به فرار از جامعهشان میزنند. بیشتر آنها شاهد مرگ عزیزانشان هستند و برخی خودکشی میکنند. جوامع کشورهای جنگزده دچار از همگسیختگی میشوند و نمیتوانند محیطی امن برای زندگی کودکان ایجاد کنند. از آنجا که بزرگترها درگیر مسالۀ بقا یا ادامۀ حیات میشوند، زمان کافی برای رسیدگی و پرداختن به کودکان خود ندارند و مکاتب و زمینهای بازی کودکان نیز تخریب میشود یا گروههای مسلح آنها را تصرف میکنند. در جریان درگیریها، حقوق کودکان در مقیاسی وسیع نقض میشود. این حق کودکان است که از اغتشاشها، تجاوز و ناامنی در امان باشد، اما جنگ، این پدیدۀ شوم، آسیبها و پیامدهای مخربی برای کودکان بهبار میآورد. کودکان جنگ اگر کشته نشوند، برای سالها با تاثیر روانی و فیزیکی ناشی از جنگ دست و پنجه نرم میکنند.
پیامدهای روشن
شاید، یکی از پیامدهای جنگ برای کودکان ایجاد حس ناامنی و بیاعتمادی است. آنها به آینده و دیگران بیاعتماد میشوند و اعتماد بهنفس خود را نیز از دست میدهند. پرخاشگری، افسردگی، اضطراب، خودکوچکبینی و دهها مشکل دیگر از عواقب روانی جنگ برای کودکان است. هرچند کشته و زخمیشدن کودکان در نتیجۀ انفجار و انتحار و درگیریهای مسلحانه معمولن در صدر اخبار قرار میگیرد، اما آثار و پیامدهای روانی ناشی از جنگ برای کودکان کمتر مورد توجه است. کودکانی که بهناچار وارد درگیریهای نظامی میشوند، برای سالیان دراز با میراث روانی ناشی از آن مواجه خواهند بود.
تاریخ جنگهای خانمانسوز نشان میدهد که تجاوز جنسی از جمله سلاحهایی است که معمولن در جنگ استفاده میشود. شماری از زنان در نتیجۀ تجاوزها باردار میشوند یا به نحوی آسیب میبینند که دیگر هیچگاه نمیتوانند مادر شوند. پس از فتح جاهایی، بر زنان و کودکان اسیر گرفته شده توسط نیروهای متجاوز، تجاوز و بدرفتاری روا داشته شده است. بههمین خاطر است که تعدادی زیاد از زنان و کودکان نیز در نتیجۀ برخوردها و پیامدهای فیزیکی مستقیم و غیرمستقیم جنگ بیمار میشوند یا جان میسپارند. از آنجا که جنگ به تخریب شفاخانهها و مراکز درمانی و کمبود پزشکان و پرستاران نیز منتهی میشود، کودکان جنگ نمیتوانند از خدمات درمانی مناسب استفاده کنند. در این شرایط واکسیناسیون نیز مختل و بیماریهای قابل پیشگیری شایع میشوند.
یکی دیگر از مهمترین پیامدهای جنگ، اختلال در سیستم آموزشی و تحصیلی کودکان است. تحصیل بهترین راه مبارزه با فقر است و کودکانی که در کشورهای جنگزده به تحصیل دسترسی ندارند، نسلی بیسواد را هدایت خواهند کرد که ابزار مناسبی برای ساختن آیندۀ خود در اختیار ندارند. این در حالیست که همیناکنون در نقاط مختلف کشور، عملن کودکان درگیر جنگهای ناخواسته و تحمیلی قرار دارند. جنگ، صنایع و موقعیتهای شغلی و زیرساختها را نابود کرده و این روند، وضعیت معیشتی خانوادهها را نیز دشوارتر کرده است. شاید اغلب درگیریها در کشورهای فقیر به ویژه کشور ما، اتفاق میافتد، زیرا کشورهای فقیر معمولن مورد تاخت و تاز کشورهای قدرتمند قرار میگیرند و آنها به هر نحوی از انحا برای دسترسی به خواستهای شان، دست به هر کار ممکن و غیر ممکنِ میزنند. این مهم، سبب از بین رفتن کار و رفاه اجتماعی خانوادهها میشود. به اینترتیب، والدین نمیتوانند هزینۀ تحصیل فرزندان را تقبل کنند و آنها را بهجای فرستادن به مکاتب و مراکز آموزشی به جادهها میفرستند تا باکارگری به تامین هزینههای خانواده کمک کنند. سرنوشت بسیاری از این کودکان، بیخانمانی یا خیابانخوابی است. کافیست وقتی به شهر قدم میزنیم، به خیابانها راه میرویم چشمهای خود را باز نگه داریم و به این کودکانِ خیابان و کودکان خیابانخواب نگاه کنیم. همهجا هستند، حتا پشت درب خانههای مان. اینجاست که پیامدهای واقعی جنگ در زندگی مردم، خودنمایی میکند. جنگ، عقبگرد چرخۀ سواد، صحت، اقتصاد و آموزش را سرعت میدهد. به جنگ و خشونت پایان دهید و بهجای حمایت از این پدیدۀ خشونتآفرین، برای آموزش و پرورش کودکان زمینهسازی کنید!