تب بلند قومگرایی در فضای مجازی
بیگمان امروزه در افغانستان از مناسبات سیاسی شروع تا موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی بر محور قوم و زبان در چرخش است. تب قومگرایی در افغانستان چنان بالا گرفته که حتا ارزشهای مدرن و انسانی نیز در اینجا رنگ و بوی قومی به خود میگیرد.
در شرایط کنونی حتا تظاهرات و دادخواهیها در این شهر ریشه در گرایشهای قومی دارد. این در حالی است که تظاهرات و دادخواهی اساسن ریشه مدرن و انسانی دارد؛ اما قومگرایی ریشه قبیلهیی و این دو از ریشه با هم در تضاد است.
شوربختانه حتا کسانی که ادعای سواد و روشنفکری هم دارند در رفتارها و موضعگیریهای شان دیده میشود که هنوز از لاک قوم بهدر نشدهاند. در موارد زیادی در همین یک سال پسین شاهد بودهایم؛ زمانی که طالبان یا دیگر مخالفان مسلح حکومت برخی از شهروندان ما را سر بریده است، یا به گروگان گرفته، در دادخواهی آنها عمدتن کسانی شرکت کرده اند که به لحاظ قومی با قربانیها و گروگان گرفته شدهها نسبت داشتهاند؛ اما واقعیت دادخواهی و حرکتهای مدنی میباید دلیل انسانی داشته باشد نه قومی و سمتی.
یکی از امکانهای ترویج این ویروس، فضای مجازی است. فضای مجازی به ویژه فیسبوک در افغانستان به میدان رقابتهای قومی و جدلهای زبانی بدل شده است. چنان که دیده میشود در فضای مجازی از روشنفکر و باسواد تا بیسواد و متعصب همه در بیشترینه موارد موضع قومی میگیرند. هماکنون یکی از بحثهای داغ در فضای مجازی بحث به خاکسپاری امیر حبیبالله کلکانی است. حالا اگر از این بگذریم که کلکانی تنها کسی بود که پس از سالیان متمادی توانست تلسم قومی در این سرزمین را بشکند و ویژگیهای خوبی داشته است، واقعیت امر این است که همین امیر حبیبالله به نحوی عامل به بنبست کشانیدن روند تجدد نیز بوده است.
حالا اگر از قضاوت در پیوند به مساله تاریخی امیر بگذریم؛ بیگمان امیر حبیبالله یک شخص دیندار و نسبتن تندروی بوده است؛ اما هم اکنون ما در فضای مجازی شاهد این هستیم همه تاجیکان که نسبت قومی با امیر دارند به دنبال توجیه امیر برآمدهاند. دیده میشود که در فضای مجازی تاجیکان چپی و راستی و دیندار و بیدین قابل تشخیص نیست و همه موضع قومی گرفتهاند. این خود به این معناست که ما در موضعگیریهایمان عمدتن فکری عمل نمیکنیم و به همه مسایل از عینک قوم نگاه میکنیم.
با این پیشزمینه میخواهم بگویم که نگاه قومی محض به همه مسایل جز بدبختی و تباهی چیزی برای این کشور به ارمغان نخواهد آورد. باور ما بر این است که چه مساله امیر یا هر مسالۀ دیگر، میباید برای خودمان خط فکری مشخص داشته باشیم و نباید در هر زمینه از مجرای قوم وارد شویم.
با تاکید باید گفت که اختصاصن در زمینه به خاکسپردن امیر و چیستی و کسیتی وی دوست ندارم در این یادداشت کوتاه دچار داوری شوم؛ اما تمام آنچه میخواهم بگویم قومی شدن موضعگیریهای شهروندان در مسایل کشوری است که این مساله خیلی خطرناک و دردسرساز به نظر میرسد.
حداقل بر انسانهای آگاه و روشنفکر است تا اندکی از لاک قوم بهدر آیند و پیشتر و بیشتر از قوم و سمت و زبان به حقطلبی و ارزشهای انسانی ارج بگذارند.
بیگمان به هر میزان که ما به مسایل قومی در کشور دامن بزنیم به همان میزان همه در آتش قوم و قومپرستی خواهیم سوخت و قومگرایی و قومپرستی به نفع هیچ کس و هیچ قومی هم نیست. به هر میزان که بتوانیم از این گودال سریعتر بیرون بیاییم به همان میزان به ملت شدن نزدیک خواهیم شد و آیندۀ روشنتری را در این ورطه شاهد خواهیم بود.