تحولات سیاسی روسیه در زمان پوتین/ آمادگی به جنگ برای حفظ صلح
هفتمین دور انتخابات پارلمانی روسیه، با اشتراک چهارده حزب سیاسی در 94 هزاره حوزۀ انتخاباتی، در قلمرو پهناور روسیه برگزار شد. همزمان با انتخابات پارلمانی، یکصد و یازده میلیون وششصدهزار جمعیت روسیه بهپای صندوقهای رای رفتند تا همزمان 9 تن از روسای مناطق و 39 شورای محلی را نیز انتخاب کنند.
این رویداد سیاسی، بزرگترین انتخابات در تاریخ روسیۀ نوین محسوب میشود. حزب روسیۀ واحد که موسس آن ولادیمرپوتین است، با پیروزی چشمگیر از سایر رقیبان، مجددن برای پنجسال بر دومای روسیه، بدون موافقۀ سایر جناحها به تصویب لوایح و از آن جمله تعدیل قانون اساسی کنترول مطلق را کمایی کرد.
احزاب لیبرالدموکرات، کمونیستها و روسیۀ عادل، از مخالفان قابل کنترول، طبق پیشگوییهای مقدماتی مجددن بهپارلمان جدید راه یافتند، اما اندکترین نقش در تصویب و رد لوایح نخواهند داشت و نقش نمایندگان حقوق بگیر را بازی خواهند کرد، سایر احزاب چپگرا و راستگرا نتوانستند برای ورود بهپارلمان از مانع پنج فیصدی عبور کنند.
پوتین پیروزی حزب روسیۀ واحد را تبریک گفت و نتایج انتخابات را «علاقمندی مردم به ثبات» دانست، مردم با وجود وضع دشوار و مشکلات بهطور وسیع در انتخابات شرکت ورزیدند. اگر چه حضور مردم مانند انتخابات گذشته گسترده نبود. او نتایج انتخابات را «برگهای اعتماد مردم» بهحزب فاتح و دولت روسیه نامید و گذشته از آن، انتخابات را «پاسخ مردم روسیه برعلیه فشارهای خارجی و تلاشهای آنها که باعث بینظمی در داخل گردد» خواند.
مهمترین برازندگیهای انتخابات پارلمانی روسیه را میتوان شرکت وسیع احزاب سیاسی و انتصاب خانم ایلاپانفیلوفا به صفت رییس کمیسیون انتخابات دانست. ایلا پانفیلوفا پیش از این رییس مدافع حقوق بشر بود و بهمردم وعده داد که نه خواهد گذاشت که جعل و تقلب مانند انتخابات قبلی در سال 2011 که منجر به آشوب و درگیری با پولیس گردید، تکرارشود.
حضور مردم در انتخابات 48 درصد بود در حالیکه در انتخابات گذشته رقم 60 درصد را داشت. در مجموع ده میلیون نفر در انتخابات شرکت نورزیدند، آگاهان عدم گسترده حضور مردم را در انتخابات «نارضایتی مردم به مشکلات اقتصادی و اجتماعی تفسیر میکنند، نمایندگان فاتح حمایت وسیع مردم روسیه را از حزب حاکم، علاقمندی مردم به ثبات و صلح، مخالفت آنها برعلیه زورگویی و مداخلۀ بیگانگان، نفرت عمیق آنها بهدموکراسی وارداتی که تنها زور و دیکته را بهرسمیت میشناسد و اعتماد مردم بهپوتین» میدانند.
میگویند در جهان معاصر اقتصاد تحتالشعاع سیاست قرار دارد، غرب با فشارهای سیاسی برعلیه پوتین و با تحریمهای اقتصادی موفق نگردید تا مردم را بر علیه دولت تحریک کند، بر خلاف این استراتژی امریکا و غرب نتیجۀ معکوس داد و باعث محبوبیت بیشتر پوتین در داخل و ارتقای جایگاه روسیه در سطح بینالمللی گردید. پوتین کیست و چرا محبوبیت او بعد 17 سال زمامداری افزایش مییابد؟
بهطور مختصر، از آدرس یک خبرنگار که در سالهای 1991 تا 2010 گزارشگر حوداث آنزمان بودم، توجه خوانندگان را به این واقعیت معطوف بگردانم. در سال 1990 روسیۀ نوین، بعد از فروپاشی شوروی، دستخوش هرج و مرج و بینظمی و ناامنی هولناک گردید.
مردم با فرا رسیدن تاریکی، نمیتوانستند از ترس از خانههای خود خارج شوند. قتل و کشتار سرمایهداران، خبرنگاران، سیاستمداران و نمایندگان دومای روسیه، بهنوعی، به پدیدۀ معمولی تبدیل گردیده بود. مردم، از پولیس که محافظان امنیت و نظم اجتماعی هستند بیشتر از اوباشان و چاقوکشان میترسیدند.
در آنزمان، پوتین افسرناشناس ک گ ب و معاون شهردار سن پترسبورگ بود. در سال 1997 بهمسکو آمد و به سمت معاون دفتر ریاست جمهوری روسیه انتصاب گردید. در سال 1999 بهمقام نخستوزیری روسیه ارتقا یافت و در همانسال بوریس یلتسین بهطور ناگهانی در آستانۀ سال نو میلادی، از مقام ریاست جمهوری استعفا کرد و ولادیمرپوتین، کفیل مقام ریاست جمهوری گردید، رییسجمهور بازنشسته از مردم روسیه عذرخواهی کرد و از پوتین خواهش کرد تا روسیه را نجات بدهد.
در ماه مارچ سال 2000 میلادی، پوتین در انتخابات ریاست جمهوری با اکثریت آراء پیروز شد. پوتین در زمانی ادارۀ قلمرو پهناور روسیه را با 140 قوم و ملیت پذیرفت که کشور دستخوش هرج ومرج نگران کننده گردیده بود، موافقین و مخالفین، فروپاشی روسیه را مانند شوروی پیشگویی میکردند.
پوتین چون رهبر قاطع، بدون تردید و دودلی و ترس از عواقب احتمالی، اولتر از همه، سرمایهداران نو بهروزگار رسیده و سرکش را که غرق در تجملپرستی و بلهوسی گردیده بودند و تنها در فکر فایدۀ خالص بودند و در سیاست نیز مداخله میکردند را رام و زندانی کرد و این اقدام پوتین باعث محبوبیت مردم بهدولت گردید. پوتین بهجنگ چچن که زخم عمیق در بدن روسیه بود، خاتمه داد.
شهرگروزنی که در اثر جنگ، بهشهر ارواح تبدیل شده بود، امروز از زیباترین شهرهای اروپا بهشمار میآید و مخالفین که طبل جداییطلبی را مینواختند، امروز خود را جزوی جدا ناپذیر روسیه میدانند. اقدام بعدی پوتین اصلاحات اقتصادی و مبارزه با جنایات اقتصادی بود. ذخیرۀ بانک مرکزی روسیه در دور دوم ریاست جمهوری پوتین، به 600 میلیارد دالر رسید که جایگاه سوم را بعد از چین و جاپان بهدست آورد. در دورۀ اول و دوم ریاست جمهوری پوتین، بودجۀ دولت بدون کسر پیش از سال نو تصویب میگردید.
پوتین در گامهای بعدی امنیت خبری را در رسانههای گروهی تامین نمود و غرور بر بادرفتۀ روسها را بهافتخارات ملی و تاریخیشان احیا کرد. پوتین استقلال خبری روسیه را ازدنبالهروی بهغرب آزاد گردانید و حتا انگلسها اعتراف میکنند که کرملین قهرمان جهان در صحنهسازیهای سیاسی میباشد و صحنهسازان امریکایی نیز از موفقیت رسانههای گروهی روسیه در مدت کوتاه تعجب میکنند.
پوتین در جنگ خبری بهجذب و جلب خبرنگاران روسی، که در گذشته بهشبکههای غرب خدمت میکردند پرداخت و بدین ترتیب سیاست خبری روسیه از فاز دفاعی وارد فاز تهاجمی گردید. پوتین محور سیاست خارجی روسیه را همکاریهای مساویانه، احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلی کشورها تحت قیادت سازمان اعلام کرد. دکترین سیاسی پوتین پیام بهکشورهای جهان و بهویژه غرب بود که روسیه درهمکاریهای جهانی از سیاست مستقل پیروی میکند.
پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ، در سال 2007 امریکا را مورد انتقاد شدیدالحن قرار داد و کاخ سفید را متهم کرد که با سیاست یکجانبه و سلطهجویانه، امنیت بینالمللی را بهمخاطره افکنده است. این حرکت ناگهانی پوتین، غرب را که بعد از سقوط شوروری خود را «بادار جهان» میپنداشت تکان داد و درواقع این سخنرانی فاتحه جهان یکقطبی و مرگ «انقلابهای رنگی» در جمهوریهای شوروی سابق بود. سخنرانی پوتین در داخل روسیه نفس تازه به کالبد بیروح روسها و ارتش رو بهزوال روسیه بخشید. بهدنبال این سخنرانی، حملات جدید غرب برعلیه پوتین آغاز گردید که روسیه از مسیر دموکراسی منحرف شده و به دوران اختناق استالین بر میگردد. تبلیغات ضد پوتین بعد از دوران تمامیتخواهی یلتسین و گرایشهای یکجانبه و تسلیمگرانۀ او به غرب و چور و چپاول سرمایهداران نو بهروزگار رسیده، به واقیعتهای آنزمان مطابقت نداشت و باعث تحریک احساسات روسها گردید. پوتین در جمعیت کثیرالملت روسیه، از تساویطلبی حمایت میکند. با وجویکه 85 درصد جمعیت روسیه را روسها تشکیل میدهند، اما سایر جمهوریها از حقوق و امتیازات مساویانه برخوردارند و مطابق قانون، هیچ قوم حق و ادعای تمامیتطلبی را بر سایر اقوام ندارد.
پوتین در مسایل اصولی، با صلابت رفتار میکند، حس تشخیص، حافظه قوی، معلومات در زمینههای مختلف، ظرفیت انتقادپذیری، شناخت افراد و تفویض اختیارات بر معیار لیاقت، باعث ترس مسوولان و محبوبیت مردم بهرهبری او گردیده است او عملگرایی را بر دموکرسی ترجیح میدهد.
ولادیمر پوزنر، تحلیلگر و ژورنالیست مشهورروسیه میگوید: « پوتین زادۀ شوروی است، سختگیر و با صلابت است، دموکرات نیست، اما استالین هم نیست و حتا شباهتی هم به استالین ندارد.» انتخابات پارلمانی روسیه، تمرین بزرگ پوتین برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2018 است، تا برنامههای خود را تحقق بخشد. پوتین دوماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری روسیه در سال 2008 دیمیتری مدویدف، نخستوزیر کنونی روسیه را بهمقام ریاست جمهوری روسیه پیشنهاد نمود، حزب روسیۀ واحد و سایر روسای مناطق از این پیشنهاد پوتین استقبال کردند.
دیمیتری مدویدف گفت نامزدی را بهشرطی میپذیرد که اگر پیروز گردد، پوتین بهحیث نخستوزیر، ادارۀ امور را در دست داشته باشد. پوتین با این ابتکار، زبان مخالفان را در داخل و خارج و مخصوصن در کشورهای غرب کوتاه کرد.
تعویض قدرت بر اساس انتخابات آزاد، قابل پیشبینی و بدون اظطرابهای سیاسی صورت گرفت، قانون اساسی نقض نگردید و پوتین هم به قدرت باقی ماند. پوتین پیش از اینکه کرملین را ترک بگوید، به غربیها فهماند که بعد از وی مذاکرات آنها با وارث وی شیرینتر نخواهد بود.
در ماه اگست سال 2008 ساکا شویلی، رییسجمهور آنزمان گرجستان، به ابخازی حمله کرد که در اثر این حملۀ ماجراجویانه، تعداد زیادی از پاسداران صلح روسیه کشته شدند. پوتین در آنزمان بهحیث نخستوزیر روسیه، در بازیهای المپیک چین شرکت ورزیده بود و از همانجا فرمان عملیات نظامی را با کد وادار گردیدن بهصلح را صادر کرد که منجر به آزادی ابخازی و استیای جنوبی از گرجستان شد. و این فرمان پوتین، امریکا را که از متحدان گرجستان بود، دچار شوک گردانید، ولی عملن نتوانست در مقابل روسیه اقدام کند. پوتین نیروهای مسلح روسیه را که در آستانۀ فروپاشی قرار داشت، تقویت بخشید و مدرنسازی نیروهای دفاعی کشور را در زمین، هوا و بیرقیبترین کشتیهای زیردریایی روسیه تحقق بخشید و در آینده نیز ادامه خواهد داد. انتخابات پارلمانی روسیه، تمرین بزرگ برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2018 بود. پوتین فاتح پارلمان روسیه شد. هدف پوتین احیای روسیه مقتدر است. او فروپاشی شوروی را بزرگترین فاجعۀ قرن بیست نامید و برگشت مجدد شوروی را، سادهلوحانه خواند، ولی روسیه پنهان نمیکند که از نفوذ و منافع خود در جمهوریهای سابق و دنیای روسیه دفاع خواهد کرد.
پیروزی حزب پوتین در انتخابات، اعتماد اکثریت مردم روسیه به ادامۀ برنامههای اقتصادی، اجتماعی، نظامی و سیاستهای پوتین در روابط بینالمللی میباشد و حزب روسیۀ واحد و بدون رقیب به رهبری پوتین، این مسوولیت را پذیرفته است. حزب فاتح میداند که تنها موفقیتهای دولت در سوریه و مدرنسازی نیروهای مسلح نمیتواند بیعلاقگی نیمی از جمعیت روسیه را که ریشه بهمشکلات اقتصادی و اجتماعی دارد، بهحیات سیاسی کشور جلب کند.
مشکلات اقتصادی و اجتماعی برای روسیه به آن اندازه چالش برانگیز شده است که حتا اقتصاددانان روسیه که مشاوران پوتین هم هستند، آنرا «خطرناکتر از تروریزم» برای روسیه میدانند. مسالۀ مهمتر دیگر منظرۀ مبهم و تاریک روابط سیاسی روسیه با غرب است. موضعگیری پوتین دربارۀ سوریه، اوکراین و توسعه ناتو در مرزهای روسیه بهقوت خود باقی خواهد ماند.
اوباما در آخرین سخنرانی خود در مجمع سازمان ملل، روسیه را به انتقامگیریهای امپراتورمأبانه متهم کرد که روسیه بهدنبال احیای شکوه از دسترفتۀ خود با استفاده از زوراست. امریکا میخواهد همکاریها مطابق قواعد امریکا صورت بگیرد. پوتین به گفته جورج واشنگتن آمادگی به جنگ را نگهداری به صلح میداند و موافقان و مخالفان و حتا جمعیت بیعلاقه بهسیاست از برنامههای پوتین، بهتقویت نیروهای مسلح و دفاعی طرفداری میکند و روسها ارتش و نیروهای دریایی خود را مطمینترین متحد خود میدانند.