جوانان متقاضی کار: در نبود فرصتهای شغلی، به ثبات اجتماعی دست نمییابیم
بیشتر از 65 درصد جمعیت افغانستان را جوانان تشکل میدهند. نیرویی فعال که اکثر به دلیل بیکاری، معتاد و مهاجر شدهاند و یا هیزمی میشوند برای گروههای افراطی. در این خصوص گفتگویی کوتاهی با دانشجویان بیکار داشتهام و از مشکلات آنان پرسیدهام.
یاسین، فارغ تحصیل رشته فلسفه و جامعهشناسی دانشگاه کابل است. او یک سال میشود که بیکار است و در اکثر وزارتخانهها فورم کاریابی خانهپری کرده است، اما یا “شارتلیست” نمیشود و یا در امتحان کامیاب نمیشود.
او میگوید: « کسانی در ادارههای دولتی کامیاب میشوند که واسطهشان وزیر، معین و وکیل پارلمان است و یا کسی از نزدیکانشان در ادارههای دولتی کار کند. در غیر این صورت پیدا کردن کار دشوار است.»
یاسین، عوامل بیکاری را فساد اداری، خویشخوری، واسطهگرایی و نبود پالیسی منظم برای کاهش بیکاری میداند.
وی میافزاید: «فشار بیکاری بسیار زیاد است. انسان را تا سرحد دیوانگی میکشاند، مجبور میکند دست به هر کاری بزند و هر نوع انحراف و ناهنجاری را انجام دهد.»
او که از بیکاری رنج زیاد کشیده و فعلن هیچ شغلی ندارد میگوید: بیکاریی که امروز در جامعه ما تبدیل به بحران شده و هر روز در حال افزایش است، برای رفع آن نیاز به زمان و سرمایه بزرگ است. اما دولت برنامه منظم برای اشتغالزایی سیستماتیک جوانان تحصیلکرده ندارد.
حبیبالله، فارغ تحصیل رشته هایدورمتیورولوژی دانشکده زمینشناسی دانشگاه کابل است. او بیشتر از 6 ماه در جستجوی کار است و توانمندی حرفهیی کافی دارد و علاقمند است کار مرتبط به رشته خود را پیدا کند.
وی میگوید: « من از لحاظ تخصص و کارِ مرتبط به رشته در وزارتهای انرژی و آب، زراعت، ترانسپورت و هوانوردی، شورای عالی آب، ریاست هایدرومترلوژی، کارتوگرافی و ثبت احوال نفوس، اداره حوادث و حفاظت محیط زیست میتوانم به وجه احسن ایفای وظیفه نمایم.»
وی افزود که به این ادارهها مراجعه کرده و برای تقرر، مراحل قانونی و اداری آن را تکمیل کرده است، اما این ادارهها توجهی نکردهاند.
او عوامل بیکاری را نظام مبتنی بر ساختارهای قومی، نژادی و گروهی، حاکم بودن روابط بر ضوابط، نبود تعهد، صداقت، پشتکار و تبدیل شدن کیفیت به کمیت میداند.
عارف، فارغ تحصیل رشته جامعهشناسی دانشگاه تعلیم تربیه شهید برهانالدین ربانی است. او یک سال در جستجوی کار بوده است. در ادارههای دولتی فورم کاریابی خانهپری کرده و در مکتبهای خصوصی امتحان داده، ولی هنوز کاری ندارد. او گفت: «از پیدا کردن کار ناامید شدهام. میخواهم به زادگاه اصلیام بروم و همراه پدرم در کارهای زراعت کمک کنم.»
وی میافزاید: « سالانه نهادهای دولتی و غیردولتی صدها دانشجو از رشتههای مختلف فارغ میدهند، اما در مقابل زمینه اشتغالزایی اصلن وجود ندارد.»
با این همه بیکاری در حال افزایش، این جوانان متقاضی کار به این باورند که اگر دولت برای مهار و کنترول بیکاری گامهای عملی برندارد، شایستهسالاری، تخصص را سرلاحه کاری خود قرار ندهد و اقدامهای مسوولانه برای جوانان سرگردان و بیکار کشور صورت نگیرد، دولت نمیتواند به یک ثبات سیاسی و اجتماعی دست پیدا کند.