جوانترین رهبر؛ یک پراگماتیست ارزشگرا
اشاره: سید خلیلالله انوری را که امروزه نمادِ نسل جوان رهبران احزاب جهادی است، در دفترش ملاقات کردیم. خانهیی محاط با گلهای نیلوفر و درختان سبز. از میان سایهبان تاک که بگذری، سید خلیل با چپن غروی و لبخندی بیحالت به استقبالت میآید، درباره جوانان و روزنامهنگاری با حرارت حرف میزند و مثل یک کابلی سنتی به چای و میوۀ خشک تعارف میکند. خیلی مهربانتر و جوانتر از آن است که در مصاحبت از او دستپاچه شوی و در عین حال آن قدر جدیست که به سختی میتوانی صمیمی شوی.
سید خلیلالله انوری در شهر کابل متولد گردیده و دروس ابتدایی و متوسطه را در لیسه آریانا افغان ترک و دوره ثانوی را در لیسه استقلال به پایان رسانیده است. وی در سال 1392 از دانشگاه امریکایی افغانستان در رشتۀ علوم سیاسی (اداره و پاليسى عامه) فارغ شد.
ویژگی این نسل جدید رهبران، نگاه متفاوت آنها به زندگی و سیاست و چشمانداز جهانیشان از مباحث سیاست جهانی است؛ چراکه چندین زبان را بلدند و علاوه بر تجربۀ خانوادگی سیاست، نشانههایی از آمیزش سنت و مدرنیته در تعاملات سیاسی افغانستان جدیدند. سید خلیلالله علاوه بر دری، پشتو و اوزبیکی به زبانهای انگلیسی، ترکی و سویدنی نیز تسلط کامل دارد. این رهبر جوان در جریان تحصیلات عالی خود علاوه بر کارهای خیریه که تنفذ ارثی خانوادگی بر شانهاش نهاده بود، به کار تحقیقات علمی در زمینه سیاستهای مقایسوی و بحث نزاع و صلح در کشورهای پساجنگ مصروف بوده و در این زمینه مقالات متعددی نگاشته است. در کارنامۀ کاری او ایجاد مرکز خیریه “سحا”، مسوولیت ادارۀ آریاگروپ و مشاوریت در انستیتوت ملی صلح و عدالت وظایفیاند که جوانی او را ناگزیر به تجربههای گونهگون کرده است.
سید خلیلالله به قول خودش «در سال 1393 به عنوان رییس منابع بشری ولایت پروان به کار اداری آغاز کرد و با تمرکز بر اصل شایستهسالاری و ظرفیتسازی، تغییرات محسوسى را در سطح ولایت براى از بين بردن مصلحتانديشى و استقرار ضوابط به جاى روابط به منظور به کار گماردن و استخدام اشخاص شایسته به وجود آورد.»
همکارانش معتقدند که «وی به امكانات و ظرفيت داخلى ادارات محلى توجه خاص داشته و براى آموزش حكومتدارى نوين اقدامهای متعددى نموده است.» برای همین در حال حاضر به جدیت مشغول تحقیق علمى در مورد پیشینهسازی و شیوههای مديريت منابع بشری با درنظرداشت چالشها و ظرفیتهای موجود در ولایت پروان میباشد؛ کاری تحقیقی که به قول خودش انتظار میرود در دو ماه آینده تکمیل شود.
وی در حال حاضر مشاور ارشد شورای عالی امنیت ملی دولت میباشد و قبل از آن که خودش انتظار داشته باشد، با درگذشت ناگهانی پدرش استر جنرال انوری، به رهبری یکی از مهمترین احزاب جهادی رسید. فرماندهان و اعضای معروف حرکت اسلامی از قندوز و بلخ تا بامیان، پروان و هرات، رای به رهبری او دادند و حالا او ردای رهبری حزبی را به عهده دارد که در سالهای گذشته بیشتر نظامی بوده است و بخش مهمی از فرماندهان جهادی و سیاستمداران سختگیر در آن عضویت دارند. یافتن شخصیت او در مصاحبه دشوار است. سیاستمداری که در عین جوانی، بسیار زیرک و چندلایه است، گاهی به شدت جدی میشود و گاه چندان صمیمی میشود که جهان سیاست را برای او حیف میدانی. میخواهد از شبکۀ دوستان بسیارش در جامعه مدنی برای کار حزبی کمک بگیرد. میخواهد حزب را نوسازی کند و از طرفی، بزرگان به انزوارفتۀ حزبی را دوباره به فعالیت حزبی برگرداند. قاطعیتاش، مجابت میکند، اما چشمانداز سیاسی افغانستان، دلهرۀ اندکی را هم برمیانگیزاند. به هر روی، این تغییر نسل، مبارک است و در دلت میگویی: «خدا کند که بتواند.» اینک گفتگوی روزنامه راه مدنیت با سید خلیلالله انوری تقدیمتان:
راه مدنیت: خلیلالله انوری از دیدگاه خودش چه کسی است و چه سیاستی را میپسندد؟
بیش از همه ارزشگرا، به این معنا که من به جد باورمندم به سطوح مختلف ارزشی جامعه. پابندم به ارزشهای تعریفشدۀ وطن و برعکس چه بسا نومیدی خیلیها، به غرور و سربلندی دوباره این وطن با فضیلتهای معرفتیاش باورمندم. سیاستمداران دو گروهاند، سیاستگران پراگماتیست و واقعبین و سیاستگران ایدآلیست یا ارزشگرا. من خلیل انوری را در وسط این دو دسته میبینم.
راه مدنیت: خب، سیاست، تعریف آقای انوری از سیاست چیست؟
من سیاستمداری در چارچوب و تشکیلات یک حزب سیاسی هستم. از دید یک آدم حزبی، سیاست مجموعهیی از کنشها و واکنشهایی است که وسیله شود در رسیدن به اهدافی که سرگذشت و سرنوشتهای جمعی را تعیین میکنند. بزرگتر از دغدغههای شخصی. به عبارت دیگر تنها کسب قدرت، گسترش قدرت و حفظ قدرت، که همان تعریف عام سیاست از دید سیاستگران است از دید من منتفی است. من فکر میکنم قدرت ابزاری است که میشود از آن در خدمت به مردم استفاده گردد و باید چنین باشد. فعال سیاسی خود را درگیر مسالۀ سرنوشت جمعی میکند، خود را قربانی اهداف جمعی میکند. مجبور است از منافع شخصی از تفریح و خواستههای شخصی و خانوادگی بگذرد تا چراغهایی را برای بهبود وضع همگانی بیفروزد.
راه مدنیت: در صحبتتان اشاره شد که آقای انوری یک سیاستگر واقعگرای ارزشمدار است، چه فکر میکنید در جامعه افغانی چنین سیاستگری چه جایگاهی دارد؟
مردم افغانستان چهرههای مختلف سیاست را تجربه کردهاند. متداولترین طرز فکر در مورد سیاست این است که باید گذاری از سیاست کاریزماتیک به سیاست بروکراتیک یا Legal Administrative Policy یعنی نوع سیاست مدیریتی- حقوقی صورت بگیرد و جامعه ما هم به چنین دیدگاهی از سیاست نیاز دارد.
این است که میتوانیم یک انتقال از سیاست کاریزماتیک به سیاست مدیریتی- حقوقی را با توفیق داشته باشیم. هرچند در جامعۀ سیاسی افغانستان اشخاصی مقبول واقع میشوند که دارای خصیصههای هیاهوسالاری و موجسواری باشند، البته منظور ما دست کم گرفتن جنبۀ تبلیغات و ارزش تبلیغاتی نیست. درعین حال، وقتهایی همین موجسواریهای سیاسی چنان اوج گرفته که مرز میان خدمت و خیانت معدوم شده است. روایتهای سیاسی از این دست، موجب عدم سلامت رابطۀ سیاست و ملت شده است. استفاده از احساسات قومی شایعترین نوع موجسواریهای سیاسی در کشور بوده است. متاسفانه مردم این نوع حرکتهای فریبکارانه را میپسندند. دید ما به عنوان کسانی که به افغانستان به عنوان یک کشور بزرگ و ملتی عزیز میبینیم، این است که اگر بخواهیم یک ملت واحد و یک افغانستان واحد داشه باشیم، میباید از گفتمان سیاسی منوط به هیاهوسالاری و موجسواری گذار کنیم.
راه مدنیت: به نکته مهم اشاره کردید، گذار از سیاست کاریزماتیک و رسیدن به سیاست حقوقی- مدیریتی؛ بحثی در سیاست مدرن امروزی. با توجه به اینکه ساختار جامعه ما یک ساختار کاملن سنتی است، در این ساختار مثل سایر عرصهها در سیاست هم مشکل داریم، یعنی زمان زیادی نیاز داریم که به سیاست مدرن، با ابزارهای مدرن و رفتار دموکراتیک برسیم؛ از طرف دیگر نسل سیاسی ما، نسلی با ابزارهای سنتی و تفکر سنتی سیاسی و کاریزماست. چه فکر میکنید ما در رسیدن به یک سیاست حقوقی- مدیریتی چقدر میتوانیم موفق باشیم؟
این گذار به راحتی محقق نخواهد شد. در افغانستان هنوز جامعه کلان شهروندی شکل نگرفته است. به این معنا که افغانستان امروزی متشکل از Micro Societies یا خرده جوامع قبیلهیی است. هر یک از رهبران سیاسی ما در یکی از این جوامع کوچک تسلط دارند و فعالیتهای سیاسی خود را از همان جوامع خرد شکل و بسط میدهند.
من فکر میکنم راهی که ما را به یک سیاست مدیریتی- حقوقی میرساند؛ تلفیقی از سیاسیت کاریزماتیک و مدرن با یک دید متغیر و متحول میانمدت و بعد درازمدت است که میتواند دستآوردی در زمینه تحقق سیاست مدیریتی- حقوقی داشته باشد.
در عین زمان روند طبیعی جامعه، بهبود اقتصادی، اتصال اجتماعی که راههای مواصلاتی، داد و ستدهای مختلف اجتماعی و اقتصادی و کارشیوههایی از این دست را با خود دارد میتواند در رسیدن به سیاست مدیریتی حقوقی کمک کند.
وقتی میان جوامع کوچک که پیشتر ذکر کردیم، تماسی وجود نداشت، جامعه کلان شهروندی شکل نمیگیرد و همان است که سیاستهای کاریزماتیک قبیلهیی در کنج کنج کشور باقی میمانند و زمینه برای یک سیاست کلان مدیریتی- حقوقی ملی فراهم نمیشود.
من باور دارم که تعلق اقتصادی شدید باید میان ولایتها و اقوام افغانستان ایجاد شود. یا به قولیEnter Dependency دوجانبه و چندجانبه فراهم شود. یعنی زمینه طوری فراهم شود که وقتی انار کندهار در فصلاش به بامیان نرسد، بامیانیها از ضرر کندهاریها متضرر شوند، این خود یک هویت جمعی را کم کم تعریف میکند و این هویت جمعی میتواند شاخصههای سیاست مدیریتی حقوقی را فراهم کند.
راه مدنیت: خلیل انوری؛ پس از مرحوم استر جنرال انوری حالا سکاندار یک جریان سیاسی، فرهنگی و تاریخی شده؛ جریانی که متعلق به ایدههای چند دهۀ قبل بوده است، از طرف دیگر، وی عبور به سمت سیاست مدیریتی- حقوقی را میخواهد، این مسیر کمی ذهنی نیست؟
حرکت اسلامی افغانستان بیش از اینکه یک جریان سیاسی- نظامی بوده باشد، یک جریان فکری است. خلاف تصور همه که جریانهای اسلامی علیه تهاجم شوروی وقت را سنتی فکر میکنند. من پایههای تفکرات سیاسی امروزی خود را مدیون همین جریان فکری حرکت اسلامی میدانم. یعنی کاری را که من امروز میکنم با وجود مخالفتهای حلقات دورن حزبی؛ استمرار همان خط فکری است. جریان حرکت اسلامی از ابتدا به تسامح میان اقوام و مذاهب در افغانستان باورمند بوده و عملکرد حرکت اسلامی خود مبین این مدعا بوده است. من فکر میکنم که این خود قدمی به پیش در جهت گذاری است که صحبت میکنیم.
بدون شک عوامل گونهگونی در روی صحنه آمدن من موثر بودهاند، ولی من خودم به عنوان کسی که مسوولیت جمعی کثیر، بر شانهاش است، انتخابات که صورت گرفت و سفرهای متواتری که اعضای ارشد حزب به کابل داشته و یا من به ولایات داشتهام، اقتضا چنین بوده که همه باید خود را در چهرۀ حزب ببینند. شما میبینید که سیاست در افغانستان منوط به چهرههاست تا سیستم. وقتی چهرۀ شاخص و کاریزماتیک مثل حضرت قبلگاه من به دیار باقی شتافت، شرایط طوری بود که اکثر اعضای این جریان سیاسی- فکری تشویش از این داشتند که چگونه باز همگی خود را در این آیینه ببینند. یکی از دلایل مهمی که مردم را واداشت به من اعتماد کنند و از جهتی هم ظرفیتهای علمی و تحصیلی و فعالیتهایی که من چه در حکومت و چه با سایر جریانها به حیث سفیر حرکت اسلامی داشتهام سبب شدند که حزب این اعتماد را نسبت به من داشته باشد.
راه مدنیت: اینکه آقای خلیل انوری دنبالهدار و سکاندار چنین جریانی است و اینکه از جانب دیگر یک آدم معتقد به گذار به سیاست مدیریتی- حقوقی میباشد، تلفیق خوبی است، انوری در گذار از این مسیر و رفتن به بازیهای سیاسی آینده و حضور در سیاست آینده، چه برنامههایی دارد؟
پس از اینکه من به حیث سرپرست حزب قرار گرفتم، گامهایی در جهت تسهیل دیدگاهی که خدمت شما عرض کردم برداشته شد. یک طیف از افراد را به رهبری حزب معرفی کردیم که به علوم متداوله خیلی آشنا هستند. یعنی اکثر این دوستان اسناد دکتورا در بخشهای مختلف دارند. در گام دوم، افرادی را در سطح اجرایی حزب معرفی کردیم که نمایندههای تنوع فرهنگی و نمایندههایی از همان جوامع خرد افغانستان استند. البته حرکت اسلامی در کنج کنج افغانستان از طیفهای مختلف زبانی و قومی، یاران و همراهانی با خود داشته و این دیدگاه ما نیز اگر چه سیستماتیکتر، ولی استمرار همان جریان فکری قبلی است. گام سوم ما این است که در داخل حزب، برخلاف سایر احزاب سیاسی، سیستمسازی کردهایم. در قدم نخست، ایجاد یک دیتابیس از اعضای حزب و هواداران حزب در مناطق مختلف کشور که البته کارش خیلی پیش رفته، اما طبیعتا به کمی زمان نیاز دارد.
ایجاد یک سیستم مدیریتی مبتنی بر فناوری امروزی قدمی دیگر است که برداشته شده. یعنی از اجراآت درونحزبی تا درخواستها و ارائه خدمات اجتماعی حزب، همه در چوکات همین سیستم مدیریتی خواهند بود. قرار است در مرحلۀ بعدی همه امور حزبی الکترونیک ساخته شود.
همچنان قابل یادآوری است که درصدد ایجاد یک گفتمان کلانتر در میان احزاب متعادل، پیش رو داریم. این گفتمان را در حال شکل دادن هستیم. هدف این است که حلقات و جریانهای سیاسی متعادل را دور هم نزدیک کنیم و حداقل یک محوریت سیاسی ایجاد کنیم که مبتنی بر ایدههای گرهگشا برای افغانستان باشد. این محوریت سیاسی مبتنی بر زبان، قوم، مذهب و سایر تعلقات دیگر نخواهد بود؛ بل مبتنی بر طرز فکر و راه حل جدید میباشد. یعنی در گفتمان فرهنگی سیاسی افغانستان تغییراتی وارد کرده بتواند و چیزهای جدیدی معرفی کند.
راه مدنیت: وارد بحث دیگری میشویم؛ مرحوم انوری فقید یکی از حامیان جدی حکومت وحدت ملی بود؛ خصوصن جناح رییسجمهور غنی، میخواهیم بدانیم که رابطۀ شما با حکومت چگونه است؟
بیتردید که حکومت وحدت ملی بر اساس همان توافق سیاسی و پادرمیانی هیاتی از ملل متحد شکل گرفت و متبلورکنندۀ اراده اکثریت مردم است. هرچند در اجرایی ساختن برنامههایش گاهی مشکلاتی داشته و همچنان دارد. ما در چارچوب شورای عالی احزاب جهادی و ملی و چارچوب خود حزب حرکت اسلامی، روابطی با دستگاه حکومت داریم. طیف وسیعی از هواداران حرکت اسلامی در انتخابات سهم فعالی داشتند. رابطۀ ما چنین است که هم مشارکت این طیف بزرگ را در بدنۀ حکومت ضمانت کنیم و در پهلوی آن در سیاستگذاریهای کلان کشور هم مشارکت فکری و هم مشارکت برنامهیی داشته باشیم.
راه مدنیت: جناب آقای انوری! هرچند حکومت وحدت ملی دستآوردهای ملموسی بهخصوص در کارهای زیربنایی، متفاوت از دورههای قبل داشته است. در بحث صلح هم پای بزرگترین حامیان استراتیژیک پاکستان را بهخصوص صلح چهارجانبه کشاند، اما بحث صلح همچنان ادامه دارد، صلح با حکمتیار و دیدار با سران طالبان چه در داخل و چه در بیرون از کشور. دیدگاه شما در مورد صلح چیست؟
بدون شک حکومت وحدت ملی دستآوردهای خود را در بحث صلح و سیاست خارجی داشته؛ هرچند عاری از نقص و خلل هم نبوده است. اما دیدگاه حرکت اسلامی در خصوص صلح، مثبت بوده، چنانکه رهبر فقید ما تعقیب میکرد، ما هم کماکان تعقیب خواهیم کرد. دیدگاه رهبری حرکت اسلامی حتا در اجلاس بن اول درباره صلح با نیروهای مختلف سیاسی- نظامی روشن بود. یکی از پیشنهادهای رهبر فقید ما این بود که باید حزب اسلامی و گروه طالبان در جلسۀ بن سهیم میشدند تا نقش و مشارکت این دو گروه سیاسی در روند سیاسی بعد از بن وجود میداشت.
تشکیلات جدید و شخص خودم به نمایندگی از حرکت اسلامی، طرفدار سرسخت صلح هستیم. اما صلح ابعاد مختلف و اثرهای مختلفی دارد. چگونگی رسیدن به صلح خیلی مهم است. به این معنا که پیشرفت گفتگوها برای حکومت همیشه یک امتیاز تلقی میشود. ما هم به حیث یک حزب سیاسی از پیشرفت گفتگوهای صلح تقدیر میکنیم، ولی آنچه سبب تشویش ما و مردم شده، این است که یک سلسله ارزشهای جدید که در کشور ما شکل گرفتهاند؛ یعنی قانون اساسی، آزادی بیان، آزادیهای فردی، حقوق بشر، حقوق زنان و سایر آزادیهای دیگر در ساختار نظاممند و نظام دموکراتیکی که در چارچوب شریعت اسلام نزج یافته، خدا ناخواسته از دست بدهیم. این ارزشها در افغانستان با هزینههای بزرگی بهدست آمدهاند، اگر حتا برخی از این ارزشها به بحث گرفته شود و یا کتمان گردد بهخاطر صلح، آن وقت است که صلح نه برای ما و نه برای مردم افغانستان سزاوار نیست.
بحث دوم ما در مورد صلح این است که باید هر صلح دوجانبه باشد. وقتی مرحله امضای صلح فرا میرسد به این معنا باید باشد که تمام نیروها بر اساس یک برنامه واضح و روشن در دید عامه مردم افغانستان دست از جنگ بکشند و حداقل آتشبس کامل حکمفرما باشد. منابع مالی و منابع بشری طرف صلحکننده دیگر صرف جنگ نشوند. این در واقع حداقل اطمینانی است که حکومت برای مردم بدهد.
نقدی بنیادیتر که بر برنامۀ صلح افغانستان وارد است این میباشد که باید از تجارب دیگران استفاده گردد. وقتی رژیم اپارتاید در افریقای جنوبی برداشته شد، متهمان جنایات جنگی در محکمههای نیمهمردمی و نیمهدولتی حاضر شده، اعتراف به جرم میکردند و از مردم خواهان عفو و بخشش میشدند. اکثر مردم و قربانیان، همین متهمان را میبخشیدند. حال برای اینکه به یک صلح مثبت برسیم، یعنی اگر به بازگشایی برخی از عقدههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی موفق نشویم، در درازمدت این عقدهها دوباره فوران خواهند کرد و صلح را شکننده خواهد ساخت.
صلح افغانستان دلایل محلی، منطقهیی و جهانی دارد. در قسمت منطقه، افغانستان باید یک خط سیاسی را روی دست بگیرد که دلیل دیگری برای حمایت مجدد از تروریزم از جانب حامیان تروریزم به وجود نیاید، و با تامین یک رابطه متقابل در سیاستهای بینالمللی به رفع کامل مشکلات پرداخته شود.
در بخش داخلی قضیه فکر کنم همان بحث قبلی ما که گذار از جوامع کوچک قبیلهیی و رسیدن به یک جامعه بزرگ شهروندی بر اساس یک ساختار دولت- ملت مدرن پاسخ خوبی خواهد بود. یکی از عوامل اساسی داخلی جنگ و نزاع در افغانستان بیعدالتی در تقسیم منابع اقتصادی، سیاسی و آزادیهای انسانی افراد در تعقیب آرزوها و امیالشان است.
راه مدنیت: و خلاصه اینکه؟
خلاصه اینکه من متعلق و برخاسته از نسلی تازه در افغانستانم. به ارزشها و دستآوردهای این نسل معتقدم. من دوستان بسیاری در بین جامعه مدنی و روشنفکران غیرسیاسی دارم. من ادبیات معاصر و هنر مدرن را میستایم و میدانم که در عین حفظ ارزشهایی که میراث معرفتی بزرگان ما در طی قرنها و بالاخره دوره مقاومت بوده، میتوان جامعۀ مدرن بیعصبیت را با تکیه بر نسل تازه و کمک از نسل باتجربه بنا کرد. افغانستان امروز، کشوری پر از ظرفیت است. ما نویسندگانی جهانی داریم. نخبههایی بینالمللی داریم و مهمتر از همه اراده و امیدی قدرتمند که میتواند ما را ملتی درخشان بسازد.
تشکر
انصافا مصاحبه خوبی بود.