خلیل انوری در زادگاه رییسجمهور: قومیت در لایههای سیاست بیداد میکند
روز جمعه 17 جدی حوالی صبح با شماری از خبرنگاران از منطقه کارته 3 کابل به مقصد ولایت لوگر راه افتادیم. هدف از این مسافرت کوتاه، دعوت شماری از مردم لوگر از سید خلیلالله انوری؛ مشاور ارشد شورای امنیت ملی کشور بود. جمعیت کلانی حدود 400 نفر شامل این کاروان بودند. بیش از 50 اراده موتر تیزرفتار و سه اراده بس کلان، بر سنگینی ترافیک جادههای کابل میافزود.
لوگر یکی از ولایتهای ناامن کشور است. طالبان در آن ولایت نفوذ قابل ملاحظهیی دارند. در این میان تنها دو هایلکس نظامی یکی از جلو و دیگری در عقب کاروان در حرکت بود.
هرچند ترتیبات نظامی قابل توجهی گرفته شده بود، یعنی افراد مسلح به ماشیندار PK تا RPG و مسلسلهای کلاشنیکوف ما را همراهی میکرد، ولی پیوسته خبرهای ناامنی در ولایت لوگر به مغزم تداعی میگردید و اضطرابم را بیشتر میساخت.
ترسآورتر از همه اینکه همه ملکی و غیرنظامی بودیم و شکار مناسبی برای گروههای تروریستی. تا اینکه از دروازۀ خروجی کابل گذشتیم. اندکی راه نرفته بودیم که کاروان توقف کرد. از راننده پرسیدم چه خبر است؟ گفت دوستان «آقا صاحب» از لوگر برای پذیرایی ما آمدهاند. دیدم پنج رنجر و چند موتر ملکی از مردم لوگر در انتظار ما نشستهاند.
لحظهیی بعد دوباره راه افتادیم، اما این بار دیگر نگران امنیت خود نبودم. بیش از 50 نفر از نظامیان محلی پولیس (اربکی) با تجهیزات لازم امنیتی، کاروان سید خلیل انوری را اسکورت میکردند. در هر کیلومتر از شاهراه لوگر-کابل که به امتداد شرق کشور ادامه یافته، افرادی از پولیسهای محلی دیده میشدند. در چند نقطه دیگر تانکهای اردو در کنار جاده در حالت پهره بودند، اما درست نفهمیدم آنها هم بهخاطر کاروان خلیل انوری آنجا بودند یا برای انجام وظیفهیی دیگر. مهم این بود که امنیت ما بهخوبی تامین شده بود.
ساعت 10 پیش از ظهر همین که به محل مقصود؛ منطقه «کلنگار» لوگر نزدیک شدیم، جمعیت انبوهی در کنار جاده انتظار ما را میکشید. موترها به یک جاده خامه و تنگ هدایت شدند. وقتی کمی پیشتر رفتیم، دیدم در این کورهراه پرخموپیچ میان انبوه درختان و دیوارهای خانهها و باغهای دهکده، هیچ راه فراری دیده نمیشود. دوباره کمی ترسیدم. یک لحظه متوجه شدم منطقه کاملن در محاصرۀ نظامی است. موترسایکلسواران مسلح علاوه بر رنجرها که در جلو و عقب کاروان در حرکت بودند، این طرف و آن طرف در حرکتاند.
کمی خندهآور است. دوباره روحیه گرفتم تا رسیدیم به مسجدی کلان که روی دیوارش بنرهای کلانی با عکس خلیل انوری نصب شده بودند.
موترها توقف کردند که پیاده شویم. افرادی آمدند و ما را به طرف یک خانه رهنمایی کردند؛ برای پذیرایی یک چای بهخاطر رفع خستگی.
آنجا خانۀ یک عضو شورای ولایتی لوگر بود. اسمش یادم رفته است. جمعیت انبوه دیگری دم دروازه منتظر ما بودند. وقتی پیاده شدیم با پذیرایی گرمی مواجه شدیم. همانطور که بهطرف یک بالاخانه (طبقه دوم) در وسط چند باغ و زمینهای زراعتی هدایت میشدیم مردم محل نیز ما را همراهی میکردند. جمعیت خیلی زیاد بود. تعدادی از همسنگران و رفقای مرحوم انوری اطراف سید خلیل را احاطه کرده بودند. همه خوشحال بودند و بلند بلند خنده و صحبت میکردند. تا به راهپلهیی رسیدیم؛ دیدم خیلی شلوغ است. من هم در گوشهیی قرار گرفتم. همه با زور و تیله از پلهها بالا رفتند.
کسی آمد خودش را پسر صاحب خانه معرفی کرد و گفت اتاقهای بالا پر شده و برای شما چای در داخل حویلی آماده کردهایم.
بعد از صرف چای، دوباره به طرف مسجد آمدیم. جمعیت عظیم دیگری در مسجد منتظر بودند. متوجه شدم که این حزب حرکت هم عجب غولی بوده است؛ گویا لوگریها همه حرکتی بودهاند. پشتون، تاجیک، سادات و … در واقع معجونی از همۀ باشندههای لوگر برای پذیرایی خلیل انوری گرد آمده بودند.
در کابل، “حرکت” یک حزب شیعی معرفی میشود، ولی آنچه را در لوگر دیدم، اصلن هم چنین نیست. حزب حرکت هواداران زیادی در میان اهل تسنن و ولایتهای سنینشین دارد.
برای ما در داخل مسجد، مکانی در نظر گرفته شده بود که به سختی جابهجا شدیم. به دنبال آن، جلسه شروع شد. تعداد زیادی از مردم منطقه هر کدام به نمایندگی از یک منطقه یا طیفی صحبت کردند و از حضور سید خلیل انوری ابراز خرسندی نمودند.
آقای قریبالله سادات؛ عضو شورای ولایتی لوگر به نمانیدگی از سادات ولایت لوگر صحبت کرد و در واقع با خلیل انوری اعلام بیعت مجدد نمود.
حاج جان آقا یکی از ریشسفیدان و بزرگان لوگر نیز صحبتهای صمیمانهیی داشت و از آقای انوری اعلام حمایت کرد.
شماری از بزرگان لوگر، این جلسه را فرصت خوبی برای تجدید پیمان با جانشین انوری (سید خلیل انوری) تعریف کردند. شماری هم این را یک آغاز نو با حزب حرکت گفتند.
چون به گفتۀ اکثر صحبتکنندگان، پیش از این برنامه آشکار نبود حزب حرکت را چه کسی رهبری خواهد کرد؟ آیا جانشین انوری شایستگی لازم را دارد؟ آیا میشود با جوانی که صرف در کابل بزرگ شده، تعاملات افغانستانشمول را برقرار کرد؟
مولوی شربت از ولسوالی محمدآغه به نمایندگی از اقوام احمدزی، ستانکزی وعبدالرحیمزی صحبت کرد و همه را به اتحاد و یکپارچگی فرا خواند.
او حزب حرکت را نمادی از یک تشکل سیاسی فراقومی تعریف کرده، دوری میان اقوام را کار دشمنان خواند. به قول او شیعهسازی و سنیسازی کار دشمنان افغانستان است و از این طریق به راحتی به اهداف خود دست مییابند. او اتفاق میان اقوام ساکن در لوگر را خوشبختی و کلیدی برای وحدت ملی توصیف کرد.
مولوی شربت افزود: «من از شما یک خواهش دارم که همیشه این اتحاد و اتفاقتان را حفظ کنید تا پاسخی برای همه مشکلاتتان دریابید.»
بهرسم معمول شماری از ریشسفیدان و بزرگان لوگر، لنگی و چپنی را به آقای خلیل انوری اهدا کردند و از وی خواهان ادامه رابطه نزدیک با لوگریان شدند.
نوبت صحبت از خلیل انوری بود. همه منتظر بودند که از جانشین جنرال انوری چه میشنوند و در واقع چه کسی مدعی جانشینی مرحوم انوری است؟
تعدادی خوشحال و متبسم بودند. در عین حال با دقت گوش میدادند. عدهیی هم فقط، آمدن خلیل برایشان مهم بود و خیلی خوشی میکردند؛ ولی جمعی هم با دقت تمام منتظر بودند بدانند خلیل انوری چه کسی است؟ آیا میشود روی وی به حیث جانشین انوری حساب باز کرد؟
خلیل انوری در صحبتهایش به مسایل مختلف پرداخت. از بحثهای ادامۀ همکاریهای سیاسی با لوگریان تا تلاشها برای حل اختلافها میان رهبران حکومت وحدت ملی.
آقای انوری زدودن تبعیضهای قومی، سمتی، لسانی و مذهبی را به عنوان یک رهبر جوان در عرصۀ سیاست در دستور کار خود تعریف کرد و وحدت ملی را پیششرط بهروزی افغانستان عنوان نمود.
انوری با اشاره به چالش افراطیت در کشور، آن را دسیسهیی خارجی در برابر مردم و نظام مردمسالار افغانستان توصیف کرد. او علاوه نمود حلقاتی نیز در داخل وجود دارند که چنین برنامههای خانهبرانداز خارجیان را تسهیل میبخشند. خلیل، تروریزم را یک خطر بالفعل برای مردم خوانده و یکپارچگی افغانها را پادزهر این خطر توصیف کرد.
آقای انوری، تبعیضهای قومی در ادارههای حکومتی را مایه ننگ خواند.
وی تصریح کرد:«در لایهها و سطوح کلان سیاسی؛ جای ننگ و شرم است که مبنای تقسیم قدرت را کلانهای ما قومی قرار میدهند.»
او گفت که قومگرایی میان تودهها وجود ندارد، ولی در لایههای سیاست بیداد میکند.
وی تصریح کرد:« در میان مردم حرفی از قومیت وجود ندارد؛ ولی چگونه است که نخبههای جامعه به مسایل قومی دامن میزنند؟»
او از مردم خواست بهدنبال کسانی نروند که از چنین فضاسازیها برای ادامۀ قدرتشان استفاده میکنند.
به عقیده وی، آنانی که اهلیت رهبری را ندارند، از چنین راهها برای رسیدن به قدرت و مشروعیت بخشیدن به قدرتشان در برابر مردم استفادۀ سوء میبرند.
در پایان جلسه، در فرصتی که همه مصروف صرف نان چاشت بودند، چند تن از ریشسفیدان و بزرگان محل که در کنار ما نشسته بودند، گفتوشنودی با هم داشتند؛ آدمی کهنسال با قیافهیی آرام، ظاهر محقر و پکولی که در سر داشت، خوشحالانه صحبت میکرد.
با خود گفتم شاید این افراد جمع مهمی هستند، شاید هم خیلی از تصمیمها بهدست همین افراد گره میخورند.
از او پرسیدم حاجی صاحب! جلسه امروزتان چگونه بود؟ «گفت عالی بود خودت ندیدی! امروز خیلی خوشحالم که میبینم جای انوری صاحب پر است. شیربچه انوری از پدرش چیزی کم ندارد.»
دوباره پرسیدم با جنرال انوری چه رابطهیی داشتی؟ گفت: «همسنگرم بود، رهبرم بود و سالهای سال با هم رفتوآمد داشتیم. هر وقت خانۀ ما میآمد. حیف که انوری زود ما را ترک کرد.» کمی چهرهاش حالت حزنانگیز بهخود گرفت. فوری سرش را تکان داد. گویا دوباره به خود آمد و ادامه داد «خیلی خوشحالم که پسر انوری اهلیت جانشینی پدرش را دارد.»
کنجکاو شدم. پرسیدم قانع شدی که سید خلیل میتواند از جنرال انوری جانشینی کند؟ گفت: «بلی، صد فیصد، از این پس دلم جمع است، پشتم به کوه است.» نزدیکتر نشست و گفت: «انوری را امروز دوباره در سیمای خلیل یافتم.»
به راستی سید خلیل انوری بلندتر از آنچه انتظار میرفت، مانور داد و مایۀ امیدی برای هوادارانش گردید.
امید کریمی