دشواری همگرایی/ آیا رادیکالیزم اسلامی منجر به همگرایی قدرتها میگردد؟
بحران جاری در افغانستان از چشماندازهای مختلف قابل تحلیل و تفسیر میباشد اما هرگاه با دید مسلح و با توجه به پس زمینه تاریخی این بحران، به آن نگریسته شود، این گمانه برجسته میگردد که این کشور پس از گذشت یک قرن هنوز در دایره خونین بازی بزرگ دست و پا میزند. لذا با توجه به همین نگرش، جنگ ویرانگر در این کشور، ادامه رقابتهای قدرتهای بزرگ معاصر میباشد که با استفاده از جهالت جمعی مردم افغانستان، این سرزمین را جغرافیای تصادم منافع استراتیژیکشان قرار داده است. در حاشیه تصادم منافع قدرتهای بزرگ، کشورهای دور و نزدیک منطقه نیز با استفاده از ناامنی و بیثباتی در افغانستان، سرریزههای امنیتیشان را در این کشور ریخته تا خود با خیال آرام به کشورداری بپردازند که ادامه این وضعیت برعلاوه رقابت استراتیژیک قدرتهای برتر، جنگ در افغانستان و ادامه آن را تمویل میکند.
پس بنابراین آنچه که در افغانستان میگذرد، تنها جنگ افغانها نیست. به دلیل اینکه تمویل و مدیریت این جنگ از بیرون از مرزهای این کشور صورت میگیرد و سرنوشت این جنگ نیز به دلایل مختلف از اراده افغانها خارج شده است. در این جنگ افغانها تنها نقش سرباز و قربانی را دارد و در اشکال و ابعاد مختلف قربانی میدهد که به دلیل فقدان خرد جمعی در گرهگاه آن گیر مانده و به اسارت رفتهاند.
از همین رو تصور پایان جنگ دشوار است. مگر اینکه دو تغییر و تحول رادیکال در دو وضعیت متفاوت پدیدار گردد. این دو وضعیت یکی شکلگیری خرد جمعی در میان افغانها میباشد که با استفاده از آن بتوانند اضرار و منافع جمعیشان را از یکدیگر تفکیک نمایند و دیگری تغییر و تحول در رفتار و نگرش قدرتهای تمویلکننده جنگ نسبت به منافع همدیگر یا توافق در برخی دیدگاههای ناهمگون نسبت به افغانستان میباشد که میتواند پایانه جنگ جاری در افغانستان ن را قابل دیدرس نمایند.
لذا با توجه به همین نگرش، رفتن آقای ترامپ در کاخ سفید و با توجه به وعده قاطعی که برای ریشه کردن رادیکالیزم اسلامی به مردم امریکا داده است، نشانههای هرچند کمرنگی قابل درک و دریافت میباشد که رییسجمهور جدید ایالات متحده امریکا میخواهد به توسعه رادیکالیزم اسلامی و خشونتهای ناشی از آن نقطه پایان بگذارد.
اظهارات آقای ترامپ چه در هنگام پیکار انتخاباتی و چه در مراسم تحلیف ریاستجمهوریاش، دو نکته را مورد تاکید قرار میدهد که یکی بهبود وضعیت اقتصادی امریکا و دیگری تامین امنیت مرزهای امریکا میباشد. تاکید صریح آقای ترامپ مبنی بر نابودی رادیکالیزم اسلامی، چنین مینماید که جریانهای تکفیری مانند داعش و گروههای رادیکال اسلامی به عنوان مخل امنیت امریکا شناخته شدهاند که همین اراده نابودی آنها میتواند بسیاری از هنجارهای مسلط بر مناسبات سیاسی و اقتصادی امریکا و روسیه و کشورهای حامی رادیکالیزم اسلامی را دستخوش تغییر و تحول نماید.
از همین رو انتظار میرود که در آیندههای نه چندان دور، همگراییهای میان امریکا و روسیه نسبت به افغانستان شکل خواهد گرفت که ادامه آن میتواند سرنوشت جنگ طالبان در افغانستان را نیز دستخوش تغییر و تحول نماید. این چشمانداز هرچند به نظر میرسد که مراحل اولیه این همگرایی به زودی شکل بگیرد، اما نشانههایی قابل دریافت است که کوره راههای امیدواری را نسبت به تکمیل آن هموار میسازد.
مراکز عمده داعش به عنوان خطرناکترین جریان رادیکالیزم اسلامی در سوریه و عراق قرار گرفته، اما قلمرو تحت کنترول طالبان و جریانهای تکفیری در افغانستان نیز بخشی از قلمرو کلان تکثیر و ترویج رادیکالیزم اسلامی شناخته میشود که مبارزه جدی در جهت سرکوب آن منوط به اقدامات ایالات متحده خواهد بود.
تردیدی نیست که در چنین وضعیتی پاکستان و بعضی کشورهای عربی حامی طالبان به لابیگیریهایی دست خواهند زد تا جایگاه و پایگاهشان در بازیهای افغانستان به رسمیت شناخته شوند، اما همین که امکان همسویی میان قدرتهای بزرگ مانند ایالات متحده امریکا، روسیه، انگلستان و چین در مورد افغانستان فراهم گردد، امکان اشراف دولت افغانستان بر اوضاع امنیتی این کشور نیز فراهم خواهد گردید.
هادی میران؛ نویسنده و پژوهشگر