دو جشنواره در دو هفته/ آیا اطلاعات و فرهنگ خبر دارد؟!
تقریبن تمامی اهل فرهنگ و هنر در این نکته همنظرند که وزارت فرهنگ، در طی چهارده سال گذشته، ضعیفترین، بیکارهترین و حتا شرمآورترین وزارت افغانستان بوده است. این وزارت، اگر در هر بخش دیگری کاری کرده باشد، باید فرهنگ و هنر را از آن مستثنا دانست. در کشوری که وزارت فرهنگاش، به فرهنگ و هنر بهپشیزی اهمیت نمیدهد، میباید از چه دستگاهی گلهمند بود؟
در یکی دو هفتۀ گذشته، در میان اینهمه خبرهای ناخوش، سودمندانه شاهد خبرهای خوشی هم بودیم. خبر از فرهنگ و هنر؛ برگزاری دو جشنواره: “دومین جشنوارۀ فلم کوتاه دانشجویی افغانستان” و “چهارمین جشنواره بینالمللی فلم زنان هرات- کابل”.
در روزگاری که همه درگیر جنگ و سیاست هستند، در گوشهیی از یکی از گمنامترین و بدنامترین کشورهای جهان اما، هنرمندان و فرهنگدوستانی هستند که روی فرهنگ، هنر و رشد و تعالی آن وقت میگذارند و کار میکنند. برگزاری جشنوارههای فلم در کشور، شاید برای مخاطبان کاری سادهیی بهنظر برسد، اما باید اذعان داشت که فلم، سینما، تصویر، تیاتر، موسیقی، هنر، پدیدههاییاند که در جامعه ما با آنکه عمرشان بهبیش از چند دهه میرسد اما هنوزهم که هنوز است بهصورت شاید و باید شناختهشده و معرفیشده نیستند و برای برگزاری جشنوارههای فلم، میباید از هفت خان رستم گذشت و با مانعهای زیادی مقابله کرد.
در جامعۀ ما، هنر نه آنگونه که زولتسر میگوید: “منظور از هنر، زیبایی نیست، بل “خوبی” است. تنها آن چیزی که متضمن “خوب” است، میتواند بهعنوان “زیبا” شناخته شود. هدف از زندگانی بشریت، خوبی حیات اجتماعیست. این خوبی، از راه آرا و تدابیر اخلاقی بهدست میآید و هنر.” و نه آنچه که فیخته به آن باور دارد: “هنر ظهور و بروز روح زیباست و مقصدش تعلیم و تربیت است. منظور از تعلیم و تربیت، نه تنها تعلیم عقل -که کار دانشمندان است -، نه فقط تعلیم دل -که کار واعظ اخلاقی است-، میباشد، بل تربیت سراسر وجود انسان است.” شوربختانه، در پیشگاه ما، جامعه و به اصطلاح هنرمندانِ ما، هنر به تنقلاتی میماند که بهپشیزی نمیارزد و مورد استفادۀ هنر نیز در حد خوشگذرانی، لذت و تفریح خلاصه میشود.
چرا اینچنین است؟ آیا در امر عدم آگاهی مردم نسبت به پدیدۀ هنر، هنر خوب، هنر والا؛ تنها هنرمندان مقصرند؟ هرچند پاسخگفتن به این موارد نیاز به فرصت و بحث بیشتری میطلبد، اما اجازه دهید اینجا، فشرده و بهاختصار سر بحث را باز کنیم تا در فرصت دیگر و جایی دیگری بهگونۀ جدیتر ادامه یابد.
از قرار گفتهها، در افغانستان بیش از 36 ملیون نفر زندگی میکنند، اما ما شاهد تنها یک نهاد تحصیلی اکادمیک هنر در کشور هستیم. بههمینسان، در همین جامعۀ 36 ملیونی، ما شاهد تنها سه- چهار سالون سینما هستیم. سینماهایی که “بهنام” سینما هستند و هیچ نشانی از فضا و امکاناتی که سالونهای سینمایی در اختیار دارند، وجود ندارد. حتا به جرأت میتوان گفت که سینماهای کابل، غیرفرهنگیترین جاهای کابلاند. هیچکس نمیتواند با خانوادۀ خود بهسینما برود، چرا که سینماهای دولتی به چرسخانههای معتادان جنسی مبدل شدهاند.
سینماهای خصوصی به دلیل عدم حمایت وزارت فرهنگ، مجبور شدهاند درهایشان را ببندند. مثل سینمای باغ بالا که دو هفته بیش دوام نیاورد و عطای سینما را به لقایش بخشید. سینمای خصوصی شهر آقچه که بعد از یک بازسازی تنها شش ماه توانست دوام بیاورد. لازم به گفتن نیست که دو سینمای شهر مزار شریف، یکی گدام تجاری شده است و یکی باشگاه ورزشی. تنها سینمای شهر فرهنگی هرات، مسجد شده و تنها سینمای شهر تالقان، محل شورای علما. از طرفی هم، میزان علاقمندی مردم نسبت به آموختن “هنر” بسیار پایین است و میزانِ تولیدهای هنری (تاکید میکنم میزان تولیدهایی هنری) نیز بسیار اندک و ناچیز است، و از سوی دیگر، مردم با “هنر خوب” کمتر در ارتباط قرار دارند و با استفاده از نام هنر، “چیز”های دیگری بهخورد آنان داده میشود.
این درحالیست که وزارت فرهنگ، از آنچه بهنام هنر وارد جامعهمان میشود و از آنچه توسط به اصطلاح هنرمندان ما، تولید میشود نظارت ندارد. هر کی هر چی دلش خواست میکند و هر کی هر چه دلش خواست بهنام هنر به خورد مخاطب افغانی میدهد. با اینحال، چطور میتوان به پویایی و تعالی نگاه مردم و جامعه امیدوار بود. دولت، نهادهای مسوول برنامهساز در توسعه هنر و فرهنگ، هنرمندان، مردم، همه مقصرند. وظیفه اطلاعات و فرهنگ دقیقن چیست؟ نهادی که نهتنها در حوزه فرهنگ و هنر کار نمیکند، که حتا در برنامههایی که هنرمندان از پوست، گوشت، خون و استخوان خود برای برپایی و راهاندازیاش مایه میگذارند، سهم نمیگیرند و اشتراک نمیورزند.
تقریبن تمامی اهل فرهنگ و هنر در این نکته همنظرند که وزارت فرهنگ، در طی چهارده سال گذشته، ضعیفترین، بیکارهترین و حتا شرمآورترین وزارت افغانستان بوده است. این وزارت، اگر در هر بخش دیگری کاری کرده باشد، باید فرهنگ و هنر را از آن مستثنا دانست. در کشوری که وزارت فرهنگاش، به فرهنگ و هنر بهپشیزی اهمیت نمیدهد، میباید از چه دستگاهی گلهمند بود؟
هفتۀ گذشته، دومین جشنواره فلم کوتاه دانشجویی در دانشگاه کابل برگزار شد. در این جشنواره که بیش از 120 فلم کوتاه دانشجویی آمده بود، 20 فلم کوتاه از ساختههای دانشآموختههای سینما کاندیدا و در دو مرحلهی داوری، برگزیده شده و به نمایش رفتند. در پایان جشنواره، به بهترین فلم، بهترین کارگردانی، بهترین تصویربرداری، ویژه نوع نگاه داوران، و بهترین بازیگر/ممثل جایزه داده شد. در این جشنواره، مهمانان اعم از چهرههای سیاسی، فرهنگی، هنری، فعالان مدنی- اجتماعی، استادان دانشگاهها و دانشجویان حضور پُر رنگ داشتند. در این میان اما، جای “وزارت اطلاعات و فرهنگ” مثل همیشه خالی بود.
این هفته، چهارمین جشنواره بینالمللی فلم زنان هرات که امسال در کابل برگزار شده بود، پایان یافت. در این جشنواره، فلمسازان بیشتر از 20 کشور دنیا فلم فرستاده بودند. فلمهای آمده در جشنواره در دو بخش، فلمهای خارجی و فلمهای داخلی داوری شدند. داوران جشنواره نیز سینماگران بینالمللی بودند. در این جشنواره، در ژانرهای: فلمهای داستانی، مستند، مستند داستانی، انیمیشن و مفهومی در فارمت فلمهای کوتاه و بلند اعم از فلمهای داخلی و خارجی اشتراک کرده بودند و در این جشنواره نیز به بهترین عوامل مهم تولید فلمها جایزه داده شد.
از ویژگیهای این دو جشنواره
یکم: در افغانستان، برگزاری جشنوارههای فلم فرصت مناسبیست برای ارایه تجربههای فلمسازی و بازتاب اندیشههای فلمسازان. شاید آدم به جرأت بتواند ادعا کند که از مهمترین رویدادهایی که در ساحه فعالیتهای هنری – سینمایی در کشور، در سالهای اخیر اتفاق افتاده است، یکی هم همین شکلگیری جشنوارههای فلم است. در کنار اندک بودن فعالیتهای سینمای در کشور، میتوان به تعدد و گسترش جشنوارههای فلم خوشبین بود. این جشنوارهها تنها زمینهیی برای اکران و نمایش فلمها در سالهای اخیر در افغانستان بوده است. این جشنوارهها به لحاظ فراهم آوردن امکان گفتگو، برخورد آرا و نظرات، نقد و پرورش ایده و قصه و فراهم آوردن فضای اکران فلمها، تاثیر خوبی در رشد سینماگران افغان داشته است و با پوشش خبری مناسب جشنوارهها و معرفی کردن فلمهای بهتر و فلمسازان بهتر، توانسته است سینماگران افغان را به دنیا معرفی کند.
دوم: اگر قرار باشد بپذیریم که محتوای فلمهای تولید شده در افغانستان – هرچند در حد نامطلوب آن- هنوز رونق دارد و به رغم نقدهای جدی، هنوز محتوای کار سینمایی در کشور به آن اندازه کساد نیست که ادعا میشود؛ سخت غیرواقعبینانه تن بهپذیرش این مسأله دادهایم. باید اذعان داشت که فلمهای تولید شده در کشور، بیشتر در قالب “فلمهای اکشن” عرضه میشود. این فلمها اغلب با درونمایه خشونتگستر و اوباشگری تولید میشوند. در کمتر این دست فلمها، میتوان شاهد فضیلتهای اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی بود. اما سودمندانه با یک نگاه اجمالی، در مییابیم که فلمهایی که در این دو جشنواره راه یافتهاند، با رویکرد فرهنگی-هنری ساخته شدهاند و روحیه خشونتپروری و اوباشگری کمتر در فلمها دیده میشود. قهرمان هر فلمی، دوستداشتنیترین شخصیت برای مخاطب است، از اینرو، قهرمانان فلمهای کنونی ما، ابزاری برای تبلیغ خشونت و تندروی هستند. از آنجایی که شخصیتهای محوری فلمها، الگوی رفتاری و تأثیرگذار برای مخاطبان هستند، شخصیتهای فلمهای افغانستان با اعمال حرکات و سکنات شان، روحیه اوباشگری را بر روح و روان مخاطب تزریق میکند. در کمتر فلمی میتوانید شاهد داستانی باشید که در آن جنگ و خشونت نباشد و شخصیتهای آن اجتماعی شده تصویر شده باشد!
در پایان اینکه: بگذریم که وزارت بیفرهنگ، به فرهنگ و هنر توجه نمیکند، دست بزرگان، هنرمندان و هنردوستان را بهگرمی بفشاریم که به جای پرداختن به جنگ، صلح، برابری و برادری را برایمان بهتصویر میکشند و نگاه جدیدی از زیباییها را برایمان به ارمغان میآورند!