مقاله

رهبران کاریزماتیک فراتر از قانون/ تقدسی که هرگز لکه‌دار نمی‌شود!

رهبران احزاب جهادی که در جنگ علیه ارتش سرخ جماهیر شوروی سابق مبارزه کردند، با شکست ارتش سرخ به قهرمان‌های افسانوی شکست‌ناپذیر و چهره‌های کاریزماتیک مبدل شدند. هرچند عامل اصلی سقوط اتحاد جماهیر شوروی، مشکلات داخلی و چیره شدن امریکا در جنگ سرد علیه شوروی بود، اما رهبرهاجهادی افغانستان این افتخار را مربوط خود می‌دانند و از آن به نیکی یاد می‌کنند “ما بودیم که ارتش سرخ را شکست دادیم” غافل از این‌که حتی جبهه‌های داخلی افغانستان نیز با پشتوانۀ امریکا علیه ارتش سرخ مقاومت می‌کرد. چهره‌های فاتح جنگ علیه ارتش سرخ شوروی، القاب عظیمی به خود اختیار کردند که حتی جنگ‌های داخلی به چهره‌های آنها لکه و خدشه‌ای وارد نتوانست و تا هنوز میان مریدها و اقوام‌شان به چهره‌های افسانوی جلوه می‌کنند. گاهی جنبۀ تقدس این رهبرهابه اندازه‌یی الهی و عاری از معصیت دانسته می‌شود که انتقاد بر آنها را غیر ممکن می‌کند. گاهی می‌شود برخی مناسک مذهبی را بدون کدام دردسر نقد کرد ولی نقد یک رهبر جهادی در جامعۀ افغانستان خطرهای هولناکی را برای منتقد به دنبال خواهد داشت. بخش عظیمی از قدرت سیاسی در دهۀ جدید، در اختیار این رهبرها و احزاب جهادی قرار دارد و فساد گستردۀ مالی نیز به وسیلۀ آن‌ها صورت گرفته است. بسیاری از رهبرهای جهادی خانه نداشتند و جهاد را از مدرسه دینی شروع کردند، اما اکنون صاحب ساختمان‌ها، شهرک‌ها، موتر و میلیون‌ها دالر شدند. در انتخابات شوراهای ولایتی و پارلمانی بیشتر از خانواده‌های این رهبرها برنده انتخاب می‌شود و در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز به این افراد تکیه می‌شود که میان مردم جایگاه و پایگاهی اجتماعی دارند. مجری‌های قانون بارها، وابستگان خانواده‌های رهبرهای جهادی را مانع اجرای قانون دانستند و از اتهام نپرداختن مالیه دولت و صرفیه‌های برق برشنا تا حمایت از افراد مفسد به رهبرهای جهادی وارد است. برخی از رهبرهای جهادی کاریزماتیک که به خانۀ ابدی‌شان رفتند، خانواده‌ها و فرزندان‌شان مورد لطف و مرحمت جامعه قرار دارد. کشوری خوشبخت است که یک نفر و یا دو نفر افراد کاریزماتیک و قهرمان دارد اما تاسف‌آور اینجا است که در افغانستان رهبرهای جهادی فراوان داریم که فراتر از قانون است و انگار تمام این افراد، پاک‌ترین و شریف‌ترین مردمان این سرزمین‌اند که نه جرمی می‌کنند و نه زندانی می‌شوند.

حاکمان در طول تاریخ دوست داشتند قدرت خود را فرا ایزدی جلوه دهند و در مقابل مردم زمینی کم‌تر پاسخ‌گو باشند، مثلن زمانی‌که جیمز اول از خانوادۀ “استوارت‌ها” که بعد از مرگ الیزابت در انگلستان به سلطنت رسید، اعلام داشت که سلاطین قدرت خود را از خداوند دریافت می‌دارند و فقط در برابر خداوند مسوول‌اند (تاریخ  جهان نو، رابرت روزولت پالمر، ص ۲۶۹). این کشورها مرحلۀ فره ایزدی حاکمان را پشت سر گذاشتند. انقلاب کبیر فرانسه مهم‌ترین انقلاب اروپا بود که شان الهی حاکمان را ویران کرد. بسیاری از کشورهای جهان، از عصر قهرمان‌پروری، کاریزماتیک‌پروری و فره ایزدی حاکم عبور کردند و قهرمان‌پروری را در فرهنگ سیاسی خویش مورد تمسخر قرار می‌دهد، اما جوامع شرقی هنوزم استعداد قهرمان‌پروری و کاریزماتیک‌پروری را دارد و شاید بتوان گفت: دین نقش مهم در این راستا دارد، چون در بستر دینی حاکمان فره ایزدی و الهی جلوه می‌کند. برای مشروعیت و رضایت مردم در جوامع دینی، حاکمان همواره کوشش می‌کردند تا خود را خادم دین رسول الله جلوه دهند؛ هرچند مشروعیت کاریزماتیک ناشی از هواخواهی از تقدس ویژه و استثنایی، یا خصلت قابل ستایش یک شخص است (مبانی علم سیاست، عبدالرحمان، ص ۱۰۷) ولی باوجود آن، کاریزمایی از فرهنگ دینی بیشتر آب می‌خورد، یعنی فرهنگ دینی ظرفیت پرورش رهبرهای کاریزماتیک را بیشتر دارد. جامعۀ افغانستان که یک جامعۀ به شدت مذهبی و سنتی است و استعداد حاکم فره ایزدی، رهبرپروری، قهرمان‌پروری و کاریزما‌پروری بیشتر دارد. این استعداد در ما، به اوج خود رسیده است که اگر خود ما رهبر نداشتیم، اسامه‌ بن ‌لادن را از عرب‌ها قرض گرفته و منجی خود قرار می‌دادیم و یا در هوای تمجید از رهبرهای همسایه، زندگی خویش را سپری می‌کردیم. آن‌هایی که استعدادی کمتر درین راستا دارد، رهبرهای جهادی خویش را تا جایی که در آسمان راه باشد، بالا برده و خالی از هر عیب و نقض می‌پندارند و کسی را اجازه نمی‌دهد که انگشت انتقاد به طرف رهبرشان دراز کند.

در وضعیت کنونی افغانستان ضعف و ناکارآمدی حکومت، تا حدودی اهمیت رهبرهای جهادی را افزایش می‌دهد و وقتی حکومت توانایی ارایه خدمات رفاهی را برای شهروندان ندارد و وظایف خویش را به درستی انجام نمی‌دهد، مردم بیشتر به احزاب جهادی مراجعه می‌کند و در نبود یک حکومت کارآمد، جایگاه و پایگاه اجتماعی رهبرهای جهادی نیز بیشتر می‌شود.

هرچند ضعیف و ناکارآمدی حکومت، مردم  را به دامن رهبرهای جهادی پرتاب می‌کند، ولی قهرمان‌پروری، فره ایزدی قائل شدن به رهبرهای سیاسی و ظرفیت کاریزما‌پروری ویژگی جامعۀ ما است، که مردم‌سالاری و حقوق برابر شهروندی را ناممکن کرده است. انتخابات که نمونه‌یی از ارادۀ ملت است، آشکارا نشان می‌دهد که جامعه، این رهبرها را انتخاب می‌کند. جامعۀ ما به افرادی چهرۀ کاریزماتیک و فراتر از قانون قائل است که حتی برخی از آن‌ها توان خواندن و نوشتن را ندارد چه برسد که آنها را ناجی و قهرمان بخوانیم. در جوامع دموکراتیک توسعه یافته، تمام شهروندان از حقوق مساوی و برابر برخوردار است و در پیشگاه قانون، هیچ‌کسی نسبت به دیگری برتر نیست. حتی اگر رییس‌جمهور باشی با اندک خلافی، جایگاه اجتماعی و حقوقی خود را از دست می‌دهی، اما در کشور ما یک‌بار که عظمت اجتماعی پیدا کردی، دیگر جایگاه فراتر از قانون پیدا می‌کنی و هرچند که دست به فساد اداری بزنی یا زمین دزدی کنی، عظمت‌ات هرگز لکه‌دار نمی‌شود.

نویسنده: عباس نقاوت

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا