سخنان تبدار کرزی /با چی صلاحیت و مسوولیت؟
این روزها تب سیاسی آقای کرزی، رییسجمهور پیشین افغانستان؛ بار دیگر بالا گرفته و بعضن بهجای مسوولان درجهاول کشور حرف و حدیثهای خبرساز صادر میکند.
اخیرن آقای کرزی، در مصاحبهیی با رویترز، در واکنش به از سرگیری حملات هوایی نیروهای امریکایی برطالبان، آنرا سخت مورد انتقاد قرار داد و آنرا مناقض حاکمیت ملی افغانستان قلمداد کرد. رییسجمهور پیشین افغانستان همکاریهای نظامی ایالات متحده امریکا با افغانستان را زیر پرسش برده گفت «آیا رییسجمهور امریکا در افغانستان مسوول است و یا ما مسوول هستیم؟ این مسوولیت به افغانها باید سپرده شود، اطمینان دارم که پس از آن همه چیز بهسمت درست حرکت خواهند کرد.»
آقای کرزی رابطههای سیاسی، نظامی و اقتصادی ایالات متحده امریکا با افغانستان را یک رابطه «برده و بردهداری» خواند واذعان کرد که این رابطه باید به سطح همکاری باشد.
آقای کرزی درحالی اینگونه حرف میزند که سیزدهسال حکومت بهرهبری او، با حمایت کامل ایالات متحده امریکا سپری شد. درتمام دورههای زعامت کرزی بیش از ۱۰۰ هزار نیروی خارجی که اکثریت قاطع آنها را نیروهای امریکایی تشکیل میداد، درافغانستان حضور فزیکی داشتند و جادههای کابل و تمام شهرهای افغانستان سنگینی تانکهای هزارتنی امریکایی و ناتو را تا مرکز گرمای زمین حس میکردند.
ایالات متحده امریکا صدها میلیارد دالر را هزینۀ برنامههای نظامی و اقتصادی درافغانستان کرد و همین اکنون تمام نیازهای مالی و تسلیحاتی نیروهای مسلح افغانستان بهطور مستقیم توسط ایالات متحده امریکا تمویل میشود. اینکه جنابشان از حاکمیت ملی صحبت میکند بهگونه قطع این نکته را نیز میداند که حمایتهای مالی و نظامی ایالات متحده امریکاست که حرفهای در مورد حاکمیت ملی بر زبان مبارک جاری است در غیر صورت سابقهیی همکاریهای آقای کرزی با گروه طالبان و سرنوشت بعدی سیاسیاش از هیچ کسی پوشیده نیست.
نیازی نیست زیاد بهحاشیههای بچرخیم، حتمن جنابشان بهخاطر دارد که با نگهبانان امریکایی وارد ارگ سلامخانه شد و تمام اعضای خانوادۀ درجه اولش نیز توسط نیروهای خاص امریکایی نگهبانی میشدند. خانوادۀ کرزی، بهشمول تمام برادران، خویشاوندان و نزدیکاناش که در مدت بیش از سیزدهسال رهبری کرزی؛ غرق درجمعآوری سرمایه و انبارسازی پولهای بادآوردۀ جهانی بودند، نیروهای امریکایی، بهشمول حملات هوایی، اجازۀ تلاشیهای شبانه را داشتند و بدون هیچ هماهنگی با نیروهای نظامی افغانستان، شبها وارد منازل مسکونی میشدند، چرا بحث حاکمیت ملی هیچ وقت مطرح نشد؟ در آنزمان رابطۀ سیاسی افغانستان و امریکا، «همکاریهای مشترک استراتیژیک» تعریف میشد، اما حالا که فقط در حدود ۹۰۰۰ سرباز امریکایی در خاک ما باقی ماندهاند و دیگر جادههای کابل و کلانشهرهای کشور، شاهد گشتزنیهای قطارهای نظامی امریکایی نیستند، تنها اخیرن بهدلیل افزایش نفوذ طالبان، سران طالبان هدف حملههای هوایی هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی قرار میگیرند، چگونه است که رابطۀ افغانستان رابطۀ برده و بردهداری تعرف میشود؟
اینکه رابطۀ شخصی آقای کرزی، بهعنوان یک سیاستمدار با امریکاییها چگونه است و چرا از نزدیکی با داشتن محافظان امریکایی تا دشمنی محض با امریکا تبدیل شد؛ بحث جدا است و حرف و گمانهای زیادی بههمراه دارد، هرچه دلاش میخواهد رابطهاش را تنظیم کند، اما با چه صلاحیتی حاکمیت ملی کشور را مورد سوال قرار داده، رابطۀ تعریفشدۀ دو کشور را، رابطۀ برده و بردهداری تعریف میکند؟
این بزرگوار شاید بهخاطر داشته باشد که پس از امضای پیمان امنیتی کابل واشنگتن، دیگر حمایتهای نظامی از افغانستان، یک وجیبه و مکلفیت ایالات متحده امریکا است، تا پامالشدن حاکمیت ملی ما.
حمایتهای نظامی و تسلیحاتی از نیروهای مسلح کشور و دخالت نظامی امریکا در برخی موارد علیه طالبان و تروریزم، حق دولت و مردم افغانستان است که باید امریکا به تعهداتاش عمل کند.
طوریکه تروریزم یک آفت بینالمللی تعریف شده است، جدا از هرگونه تعهد و امضاهای توافقنامهها، حق مسلم مردم افغانستان است که جهان باید از مبارزه خط نخستشان در برابر تروریزم حمایت کند و در مواقع ضروری، وارد عمل شود. از طرف دیگر حضور نظامی امریکا و ناتو در افغانستان، ابتدا بر اساس مجوزهای شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت، اما حالا که ما یک حکومت منتخب داریم، پارلمان داریم، قوۀ قضاییه داریم، رسانه داریم و همه سازوبرگهای یک دولت دموکراتیک را داریم، این دولت میتواند رابطههایش را با تمام کشورها و نهادهای بینالمللی تعریف و تطبیق کند.
بنابراین؛ بربنیاد دو اصل مطرح شده، یعنی نیازهای بینالمللی مبارزه با تروریزم و حق تعیین تکلیف دولت افغانستان برای کشورش حضور نیروهای خارجی، بهشمول نیروهای امریکایی و ناتو قابل توجیه بوده مبنای حقوقی کامل دارد.
روی این مبنا، حرفهای تبدار کرزی، نهتنها علیه امریکاییها پرتاب میشوند که علیه مردم افغانستان و ساختار سیاسیای وارد میشود که به تمام معنا از استقلال و حاکمیت ملی کشور، بهشکل دموکراتیک نمایندگی میکند.
با این وصف؛ این دست و پا زدنهای آقای کرزی و گروههای همکاری ایشان نشان از چیست؟ و چرا ایشان بهجای اینکه بهعنوان یک سیاستمدار با رسوخ در فکر ساماندادن افکار عامه باشد و حکومترا همکاری کند، همیشه در فکر تخریب است؟ چرا کرزی این همه سعی میکند که بهعنوان یک رهبر ملی را جلوه کند؟
به باور نگارنده، همه این تلاشها و دست و پا زدنها برای مصون ماندن از بازخواست قانونی یا پیگردیست که امروز یا فردا باید شامل حال وی خواهد شد. سرمایههای هنگفت که در سیزدهسال دورههای زعامتاش از حقوق حقۀ مردم افغانستان؛ توسط خانواده، خویشاوندان و حلقۀ اول حکومت وی چور شده، شهرکها و بلندمنزلهای و هوتلهای پنجستاره که در شهرهای معروف کشورهای خارجی ساخته شدهاند، از چشم مردم پنهان نیستند و هرگز هم پنهان نخواهند ماند.
احیای مجدد طالبان با رویکرد سیاسی جدید و تاکتیکهای جدید نظامی توسط کرزی، خیانت دیگری است که تاریخ افغانستان به خط درشت خواهد نوشت.
اینکه مردم افغانستان امروز فرصت بازخواست از خاینان ملی و مجرمان ضد بشری را ندارند معنایش این نخواهد بود که همیشه دستکوتاه باقی میمانند.
ملا عبدلقادر، رهبر اسلامیگرای بنگلهدیش، پس از چهاردهه (جنگ آزادی ۱۹۷۱) اعدام میشود و ملا قمرزمان نیز حکم اعداماش توسط دادگاه عالی کشور بنگلهدیش تایید میشود.
کرزی نیز از اینروزها هراس دارد و تلاش میکند شرایط را بهگونهیی ساماندهی کند که لااقل طی یکی دو دهۀ آینده شرایط محاکمه وی هیچگاه پیش نیاید. اما زود نه دیرتر، فرصت بازپرس فرا خواهد رسید.