مقاله

سرزمین احترام به تفاوت‌ها

سفر همیشه با تجربه‌های خوب و ماندگار به همراه است. دیدن و فهمیدن و درک کردن، بهترین دست‌آویزی هست که می‌توان در نتیجۀ هر سفر از آنِ خود کرد.

با وجود این‌که جهان امروز به دهکده‌یی تبدیل شده و هر روز در دنیای اخبار و اطلاعات و در رسانه‌های مختلف جمعی می‌توان به هر سوی جهان نظری انداخت و با مردم دیگر کشورها، با فرهنگ‌ها، آداب و رسم و شیوۀ زندگی مردم آشنا شد!

با همه این‌ها، سفرهای واقعی هنوز جایگاه خود را دارد و همیشه طوری انسان را به دنیای واقعیت‌ها پرتاب می‌کند که هزار خبر و رسانه نتواند.

رفتن به ایالات متحد آمریکا یکی از پرجاذبه‌ترین سفرهای ممکن است و برای من همیشه پر از برداشت‌های خوب و عینی بوده است. سال‌های قبل نیز وقتی به ایالات متحد آمریکا سفر کرده بودم و امروز نیز در نگاهی دوباره می‌توانم بگویم آن‌چه در این کشور برای من جاذبه است، ساختمان‌های سربه فلک کشیده، یا خیابان‌های بزرگ و راه‌های هوایی و زمینی نیست؛ بل برای من تلاش رسیدن به همۀ این‌ها ارزشناک است.

تلاش و کار مردم برای کشوری که دوست‌اش دارند و خود را به آن متعلق می‌دانند. مهم نیست از کدام مرزها گذشته‌ و به این سرزمین بزرگ رسیده‌اند. مهم این نیست که چه رنگ و نژادی دارند و یا به کدام زبان صحبت می‌کنند.  در این کشور همه چیز قابل احترام هست و اصل مهم این است که همۀ این جمعیت بزرگ با تفاهم و احترام به یک‌دیگر می‌بینند، در کنار هم کار و زندگی می‌کنند و عشق می‌ورزند به تفاوت‌های هم، به شباهت‌های هم و به خاک خود !

اولین چیزی که در سفر به امریکا نظرم را به خود جلب کرد پرچم‌های برافراشته این کشور است. روبه‌روی فرودگاه، سر در فروشگاه‌های زنجیره‌یی، در بلندترین جای اکثر خانه‌ها، در ورودی‌های خیابان‌ها و هر جایی‌که چشم می‌اندازم پرچمی برافراشته را می‌بینم. پرچم‌های برافراشته، مردمی پرتلاش و زحمت‌کش، درک درست از زمان و قانون و احترام به انسان تصاویری است بس مهم که در هر قدم مرا همراهی می‌کرد.

وقتی در خیابان‌های بزرگ و باشکوه واشنگتن دی‌سی قدم می‌زدم، تنها یک‌چیز فکرم را به خود مشغول می‌کرد؛ همۀ این ساخت‌وسازها یک‌شبه به وجود نیامده است و یا هیچ جادو و معجزه‌یی همۀ این قانون‌مندی و نظم را ترسیم نکرده و یا این‌که این دموکراسی بزرگ و انسان‌محوری حاصل کمک‌های هیچ ابرقدرتی نیست. تنها دستی‌که همۀ این‌ها را رقم زده است تلاش بی‌وقفۀ مردمانی‌ست که از هر لحظۀ زندگی خود به بهترین وجه آن استفاده کرده‌اند. در این‌جا “کار” حرف اول را می‌زند. کار، کار، کار و باز هم تلاشی بی‌وقفه و صادقانه است که آیینۀ تمام‌نمای همۀ این مردم است.

کار برای ساختن امروز و فردا، کار برای داشتن زندگی مرفه و آرام، کار برای پرداخت مالیه و کار برای داشتن تفریح و سرگرمی … کار یک رفتگر و یک وزیر و یا یک وکیل عین ارزش را دارد. قانون برای همه برخورد مساویانه دارد و هیچ چیزی نمی‌تواند تبعیض رفتاری را در ذهن یک غریبه یا آشنا تداعی کند، هیچ چیز نمی‌تواند سبب کارشکنی  یا قدم گذاشتن روی قوانین شود.

این‌ها تصویرهایی است که در یک نگاه می‌شود به آن‌ها دست یافت، تصاویری از زندگی عینی مردمی‌ که سخت می‌کوشند تا پرچم کشورشان همیشه برافراشته باشد و در ارایۀ خیلی از این تصاویر دنیای اخبار و رسانه و هالیود نارسا عمل کرده‌اند.

در همۀ روزهای سفر، به این فکر می‌کردم که چطور می‌شود از خواب کسالت‌باری رها شویم که دچار آن شده‌ایم و مردم ما هم یک‌پارچه برای آیندۀ بهتر سرزمینی به‌نام افغانستان تلاش کنند.

به این فکر می‌کردم که دیگر مردم ما هم خود را بیشتر از این فریب ندهند و به معنای واقعی کلمه کار و تلاش برای بهبودی وضعیت کشور شکل بگیرد، دیگر هیچ ماموری از وقت کار دزدی نکند، دیکر هیچ رییسی حق ارباب رجوع را به معامله نگیرد، دیگر هیچ وزیر و وکیلی به مشکلات تباری برای رسیدن به منافع خود دامن نزد.

دلم می‌خواهد روزی در این سرزمین، انسان، قانون و کار حرف اول را بزند و خواب تلخ پریشانی ما تمام شود و حرکت کنیم باهم و برای هم بدون این‌که در انتظار معجزه باشیم یا دستی‌که از غیب ما را به فردای بهتر برساند!

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا