«شهید کوچک» و اعجاز رسانههای اجتماعی
ستایش کوچک را برده و بر او تجاوز کرده، بر صورت کودکانهاش تیزاب پاشیده، بدن ظریف و نحیفاش را با چاقو تکه تکه کرده و بعد آتشاش زده است. این نخستین تصویری است از فاجعهیی که بر ستایش؛ دختر شش سالهی افغان که از سوی جوان ایرانی بر او روا داشته شده و در معرض دید مخاطبان قرار گرفته است. علیرغم تلاشهای کودکانهاش، و چیغ و نالههای کودکانهیی که از خود سر داده، اما نتوانسته است جلو خشم جنسی جوان ایرانی را بگیرد و با دادن جان خود، دنیای ما را بیستایش کرده است. ستایش کوچک، نمونهی خوبی از دخترکان کوچک و به بلوغ نرسیدهی این جغرافیاست که هر روز مورد لت و کوب، آزار و اذیت جنسی قرار میگیرند اما، کسی خبر نمیشود که بر آنها چه میگذرد ….
جهانی شدن پروندهی ستایش کوچک را در یک نگاه اجمالی میشود به سه عامل مربوط دانست. نخست، ویژگی هولناک این واقعه، تجاوز، کشتن و به آتش کشیدن، دوم نقش تکنالوژی اطلاعاتی به ویژه فیسبوک و دیگر رسانههای همگانی و سوم، ویژگی هویتی شخص ستایش کوچک است. عامل نخست و دوم اجتماعی و عامل سوم فردی است.
وجه اجتماعی آن، به ویژگی ستایش، یعنی کشته شدن او به شکل فجیعانه آن، که نقش رسانهها در آن حایز اهمیت است. دست به دست شدن عکسهای ستایش کوچک، بدون شک ذهن هر بیننده را به طور عمیق متاثر کرده است. طوری که آسان نمیتوان آن را فراموش کرد.
حس عدالتخواهی و مقابله و مبارزه با نابرابریها از ویژگیهای برجسته اکثریت انسانهاست. فاجعهی تجاوز و آتش زدن ستایش کوچک، حس عدالتخواهی، مبارزه و نه گفتن در برابر افراطیت و آزار و اذیت جنسی زنان و دختران از جانب مردان را بهشدت در رگ رگ مخاطباناش برانگیخته است. ذهنیت عمومی با دیدن عکسهایی از ستایش کوچک، حس مشترکِ به هم گره خورده و هنجاری فراموشناشدنی خلق کرده است.
افغانها در سراسر دنیا در برابر این فاجعهی نابخشودنی بدون در نظرداشت لحاظ قوم، مذهب، ملیت و سمت و سو، همسان، همسو و همنظر واکنش نشان دادهاند. هنجارها چه مثبت و چه منفی در کنش و واکنشهای اجتماعی انسانها ساخته میشوند. در این مورد رسانهها ارتباط بیننده با این واقعه را هم سریع و هم جهانی فراهم کرد. با دیدن عکسهای حزنانگیز ستایش کوچک، حس نفرت و عصبانیت علیه طراح و مجری این فاجعه نیز در ذهن بینندگان شکل گرفت که به دلیل نمونه بودن و واقعی بودن آن، تاثیر عمیقی در اذهان همه از خود به جا گذاشت.
همانطور که اشاره شد؛ دلیل دیگر جهانی شدن واقعهیی که بر ستایش کوچک گذشت، به ویژگی فردی و هویت چندوجهی او بر میگردد. ستایش کوچک، مهاجرِ از وطن دور و زیباروی بود که این ویژگی، به مظلومیت او نیز افزود و هر مخاطب را متاثر ساخت به ویژه مخاطبان افغان را. او نمادی از اکثریت کسانی است که از کشور دورند و به عنوان موجود دوم در کشور دیگری به زندگی ادامه میدهند و مورد استفادههایی از ایندست قرار میگیرند.
چند روز از به قتل رسیدن ستایش کوچک میگذرد، اما تصویرهای او همچنان از طریق رسانههای اجتماعی در سراسر دنیا دست به دست میشود. مرگ ستایش کوچک، توانسته است سیلی از بیداری و آگاهی را در برابر تجاوز و خشونت و بیدادگری، در نهاد هر انسانی تازه کند. چرایی زنده شدن این حس بیداری در نهاد هر انسانی را، به راحتی میتوان در چهرهی کودکانه، دندانهای هنوز سبز نشده و لبخند معصومانه ستایش کوچک پیدا کرد. از طرفی هم آنچه باعث شده که کشته شدن ستایش کوچک تبدیل به اعتراض جهانی شود، اعتراض در برابر استبدادستیزی و مطالبه حق زندگی کودکان مهاجر افغان است که در مرگ مظلومانه او رقم خورده است.
مرگ ستایش کوچک تصادفی نبوده است و شاید او آگاهانه به استقبال مرگ رفته است. او اجازه نداده که به راحتی بر تن و اندام کوچکاش تجاوز شود. او دست و پا زده، اشک ریخته و گریه سر داده و شاید او بسیار التماس کرده باشد…!!! مرگ جاویدانه ستایش کوچک خیلی زود توانسته است جایگاه برتری در افکار عمومی را پیدا کند. تیزابی که بر تن کودکانه ستایش کوچک پاشیده شده، فقط بر تن او پاشیده نشده که بر پیکر ستایشهای کوچک دیگری نیز که هر روز در این جغرافیا میمیرند و صدای ناله و زجهشان را کسی نمیشنوند، پاشیده شده است. وقتی آدمی بمیرد و عالم و آدم با او احساس همدردی کنند و او را بستایند، الحق که به جاویدانگی پیوسته است. مگر جاویدانگی جز این است؟ از طرفی هم این حس همذاتپنداری سیل از مردممان، با مرگ ستایش کوچک، عاملی مهم در بر کشیدن ستایش درعرصهی عمومی و وجدان جامعه دارد. او شهیدی است که با مرگ پاکبازانهاش همگان را بر سبوعیت و بیدادگری فقر جنسی و فقر فرهنگی به مبارزه میطلبد. پرواز روح ستایش کوچک چنان صحنه تاثیرگذاری شده که حتا مردم ایران که هماره نسبت به انسان افغان حساس بودهاند و آنها را به عنوان موجودات اهلیناشده میپندارند را نیز کماکان به واکنشهایی واداشته است.
ملت ما در تاریخ چند صد ساله اخیر خود در مظلومیت زیسته، اما همیشه معصوم نبوده است. در چند روز مانده به بهار 1394 دختری به نام فرخنده در کابل، توسط مردان خشمگین افغان زیر صدها لگد له شد و پس از پاره پاره شدن بدناش، به آتش کشیده شد. رخشانه در “غور” سنگسار شد. بر خانمهای باردار در برابر چشمان شوهرانشان تجاوز گروهی صورت گرفت. کودکی در کابل به دار آویخته شد. دختران نابالغ زیادی به بد داده شدند و خواهران زیادی در نقطه نقطهی این جغرافیا بیعزت شدند، سوزانده شدند و دهها و صدها فاجعهی از این دست.
پیگیری و اطلاعرسانی قتل ستایش کوچک، یکی از بهترین و بیسابقهترین دادخواهیهای مدرن در سالیان اخیر در کشور است. این که مردم بدون درنظرداشت لحاظ قوم، ملیت، سمت و سو، همه همسو و همنظر خواهان اجرای عدالت در این پرونده هستند. از این نوع حرکتهای باهمی میتواند در بخشهای دیگری از زندگیمان نیز الگوبرداری شود. اکنون بر دولت افغانستان است که با درنظرداشت عرف دیپلوماسی میان دو کشور همسایه و نزدیک به هم، از دولت ایران به صورت بسیار جدی بخواهند تا به این پرونده رسیدگی همهجانبه صورت بگیرد. هرچند مسوولان حکومتی در ایران، کماکان با خانواده داغدار این “شهید کوچک” رفته و قول رسیدگی به این پرونده را دادهاند، اما این پرونده باید به سان پروندههای دیگری که دولت ایران به اعمال آن شهره است پیگیری و جدی گرفته شود. به امید روزی که هیچ جامعهیی بیستایش نشود!