شورای حراست یا شورای وراثت!
شورای حراست یک ایتلاف سیاسی مشتمل بر گروهها و جریانهای نامتجانس و ناهمسنخ میباشد که سال گذشته بیشترینه در سایۀ اشاره و استخارۀ حامد کرزی عرض موجودیت کرد تا بتواند جای خالی یک اپوزیسیون سیاسی را در برابر رفتار و کردار دولت وحدت ملی پر نماید.
ستونپایههای شورای حراست عمدتن احزاب جهادی میباشد که خود را میراثدار جهاد و مقاومت میدانند، اما کثیری از مردم افغانستان آنان را برباددهندۀ فرصتهای تاریخی افغانستان و جنگافروزان جنگهای داخلی میشمارند که به عنوان عامل فروپاشی اقتدار افغانستان و جادهصافکن استخبارات کشورهای همسایه در افغانستان ثبت تاریخ خواهند گردید.
کالبدشکافی شورای حراست واقعیتهای متنوعی را مبنی بر ناهمسانی و ناهمگونی تفکر و نگرشهای سیاسی رهبران این شورا در اکران میگذارد که در روزگار نهچندان دور بر روی همدیگر آتش گشودهاند و در سایۀ نحس این آتشباریها، خانههای بسیاری را ویران کرده و جانهای بسیاری را گرفتهاند.
بهطور مثال آقای داکتر صادق مدبر که در دهۀ نود هجری شمسی یکی از فرماندهان حرکت اسلامی بود و بخشی از قطعۀ اسکاد را در تصرف داشت و آقای عبدالربرسول سیاف هم به عنوان رهبر اتحاد اسلامی افغانستان سالهای متوالی در این جنگها دخیل بودهاند. همینگونه آقای یونس قانونی و بسمالله محمدی که در آن سالها اولی مسوولیت وزرات دفاع ملی و دومی فرماندهی یک بخش مهم از نیروهای جنگی دولت آقای ربانی را بر عهده داشتند همگی واقعیتهای متعرض و متخاصم سالهای شور و شراند که اکنون در زیر یک سقف گرد هم آمدهاند و از یک آدرس مشترک سیاسی به دنبال منافع متضاد میگردند.
اینکه چه دلایل و عواملی سبب گردیده تا جمع اضداد صورت پذیرد نیاز به واکاوی بازیهای غیرمتعارف سیاسی در افغانستان دارد. در این جستار اما سعی بر این است که با توجه به پیشینۀ پرکینۀ این جریانها نسبت به همدیگر و فقدان خردمندی سیاسی در رفتار و کردار گذشتۀ آنها، بیثباتی این حرکت و ناکارآمدی آن را در وضعیت موجود، مورد تحلیل و تفسیر قرار داده و آنگهی این واقعیت برجسته گردد که شورای حراست نه؛ بل شورای وراثت کینهورزیهای داخلی میباشد که به دلیل سهم برجسته در فرایند ویرانی افغانستان در برههیی از تاریخ، در پیشگاه مردم افغانستان مسوول شناخته میشوند.
اما صرف نظر از هرگونه دقت تحلیلی و تفسیری بر پیکره و ساختار شورای حراست، چیدمان خشتی و برسازههای ساختاری آن زبان گویایی از ناهمگونی و ناهمسانی آن میباشد که بهصورت سفارشی و عکسالعملی در کنار هم قرار گرفتهاند که با وزش اندک نسیمی از تغییر و تحول در معادلههای سیاسی، بدون تلفات سیاسی فرو خواهد ریخت. چنانچه گزارشهای موثقی وجود دارد که اکثر شخصیتهای عضو رهبری این شورا بهصورت فردی وارد گفتگو با ارگ شدهاند و پای چانهزنیها و معاملههای فردی نیز در میان است.
سوالی که در این میان باید بدان پاسخ گفته شود این است که جریانها و شخصیتهای تشکیلدهندۀ این شورا در گذشته چه خدمات ارزشمندی توانستهاند برای مردم افغانستان به انجام برسانند که اکنون میخواهند به انجام آن مبادرت ورزند؟
در پاسخ این سوال عقیده بر این است که هرگاه دفتر کارنامههای این جریانها و اشخاص بهدور از علایق حزبی و اعتقادی گشوده شده و ورق بخورد، مجموعهیی از فجایع خردستیز و زندگیبرانداز رونما خواهد گردید که درج آن بر شانههای تاریخ و شرح آن بر زبان قلم سنگینی میکند.
جناب استاد سیاف در هنگام عبور و مرور از سرک افشار، هرگاه چشم بر پیرامون بدوزد، تکانۀ تلخی حواس ایشان را پریشان خواهد کرد و وجدان ایشان را دچار عذاب که روزگاری نهچندان دور بر اثر فرمان ایشان صدها خانه ویران و صدها انسان در این منطقه با خاک و خون یکسان شدهاند و خیلی چیزهای دیگر که شرحش در این مختصر نمیگنجد.
یا کسانی دیگر از اعضای این این شورا که با استفاده از امکانات دولتی به سرمایه و ثروت افسانهیی دست یافتهاند و اکنون آمدهاند که بهمنظور جستجوی مشروعیت سیاسی برای چیزی که به آن هیچگاه اعتقاد نداشتهاند، نسخهپیچی نمایند!
عجب سرنوشت تلخ و عجب روزگار نامرد، آرزوها و آرمانهای عدالتخواهانه مردم افغانستان را در حلقوم اسارت فرو بردهاند که روشنگران آتش جنگهای داخلی و صاحبان خانههای مجلل در دوبی و شیرپور، بر روی فرش حراست از منافع مردم بیچاره افغانستان رخت خواب پهن کردهاند و از مردم سخن میگویند!
ختم کلام این که شورای حراست مجموعهیی از گزارههای ناهمخوان و نامتجانس میباشند که فواید تلاشهای آنان در سرنوشت سیاسی مردم افغانستان در پرتو رفتار و کردار گذشته آنان قابل تحلیل و تفسیر میباشد.
نویسنده: غلامگل محمدی