تحلیل

فرهنگ‌ستیزی در پایتخت فرهنگی جهان اسلام!

بسته شدن مکاتب در خیلی از مناطق غزنی از جمله ولسوالی قره‌باغ این ولایت، بازتاب نوعی فرهنگ‌ستیزی در این ولایت است. غزنی شهری بود که در سال 2013 نام پایتخت فرهنگی جهان اسلام را گرفت. اما سهم این ولایت و آن شهر باستانی از این نام، غیر از نمایش‌های سمبولیک، مساله برجستۀ دیگری نبود؛ زیرا نتوانست این نام و نشان، تاثیری بر ذهنیت‎های رسوب‌کرده در این شهر نماید.

این درحالی است که ولایت غزنی بسان هر ولایت و جغرافیای تاریخی دیگر دارای گذشته و آثارهای کهن تاریخی و سرنوشت پرفرازونشیبی در دوره‌های مختلف تاریخی تا به امروز می‌باشد. از این رو، آنچه از پایتخت فرهنگی جهان اسلام نصیب غزنی شد تعلق دارد به دوره تاریخی حکمروایان غزنوی. افتخارات فرهنگی و باستانی غزنی، به دوره غزنویان تعلق دارد. غزنی در دوره سلسله غزنویان یک مرکز مهم سیاسی بود که به ضرورت آن زمان دانشمندان، شاعران و نویسندگان زیادی در دربار سلاطین غزنوی گرد آمده و یا در غزنی می‌زیستند. انتخاب غزنی به عنوان مرکز فرهنگی جهان اسلام از این بابت مهم بوده و به گونه‌‌یی شکوه آن دوره تاریخی را در یادها زنده می‌سازد.

اما آنچه در زمانۀ پس از اعلام غزنی به عنوان مرکز فرهنگی جهان اسلام نصیب این شهر و آن ولایت شد، وجهه سیاسی داشت و در بعد فرهنگی کم‎تر برجسته شد. در توجیه این موضوع باید گفت که افغانستان حداقل سه دهه بحران فاجعه‌بار را پشت سر نهاده است؛ بحرانی که هست و بود فرهنگی و مادی کشور ما را به نابودی کشاند؛ حتا هویت و اعتماد به نفس را از مردم ما سلب نمود. اینک در شرایط جدید سیاسی و در دوران بازسازی و نوسازی، هر امر و موضوعی که افغانستان را مورد توجه جهانیان قرار داده و ذهن عمومی جامعه را از خاطره‌های تلخ گذشته دور ساخته و به گونه‌یی به آنان روحیه اعتماد ببخشد، مورد استقبال واقع شده و مثبت ارزیابی می‌گردد. به همین جهت اعلام غزنی به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام بیش از جنبه‌های دیگر آن، جنبه سیاسی آن پررنگ‌تر می‌باشد؛ زیرا حداقل ذهنیت و جهت نظر و عملِ ‌بخشی از کشورهای جهان را که در دایره سازمان کنفرانس اسلامی قرار دارند به خود جلب می‌نماید.

این موضوع زمینه و فرصت مناسبی است که موضوع بازسازی و نوسازی و جلب حمایت همه‌جانبه از روند جدید و پایان بخشیدن به خشونت و ویرانگری در کشور مورد اهتمام قرار گیرد. در غیر این صورت متأسفانه از آثار باستانی و فرهنگی دوران غزنویان چیزی باقی نمانده و در این ارتباط کاری جدی هم صورت نگرفته است تا بتوان در دنیای امروز به عنوان یک پدیده قابل توجه عرضه داشت. شاید دیگران به مراتب بیش از ما بر آثار گوناگون دوره غزنویان تحقیق و مطالعه و دست‌آورد داشته باشند.

اکنون اما این نام و نشان نه تنها به بازسازی و به‌سازی وضعیت فرهنگی این ولایت ختم نشده، بل کار به جایی رسیده که دروازه مکاتب آن نیز بسته می‌شود. این نگرانی به گونه‌یی است که افزون بر چندین واقعه خشونت‌بار در روزهای گذشته، چگونگی نگرانی تامین امنیت حتا برای مکاتب نیز جدی می‌باشد. با درنظرداشت چنین شرایط ناباورانه و فقدان یک اراده جدی و دلسوزانه به راستی که پایتخت فرهنگی جهان اسلام نه تنها محقق نشد، بل فرهنگ‌ستیزی در این کشور تصوری تلخ برای شهروندان ساکن در آن رقم زده است.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا