مانور تاجران مرگ در شمال و جنوب
شمال و جنوب کشور هرازگاهی صحنۀ نبردهای خونین میان مخالفان مسلح و نیروهای دولتی است؛ نبردی که سرانجام آن شکست جنگجویان بوده و پیامد آن برای ساکنان ولایتهایی چون هلمند، کندز و بغلان سنگین تمام میشود.
در این میان، ولایت هلمند همواره محور نبردهایی بوده که بحرانهای سیاسی- اجتماعی را برای دولت و ملت رقم زده است. در حقیقت، جنگ هلمند بیش از آنکه از سوی مدعیان قدرتطلبانه بر نظام سیاسی- اجتماعی مدیریت شود، به منظور تصرف کانالهای اقتصاد مشروع از رهگذر تجارت مرگآفرین تریاک راهاندازی میگردد.
این امر باعث شده تا این ولایت که از وجود رودخانۀ پرآب برخوردار است، به جای اینکه شاهد رونق زراعت حلال گردد، ظرفیت نامشروع کشت کوکنار را در خود پرورانیده است.
این درحالی است که رودخانۀ هلمند نه تنها از وجود آبهای مناطق مرکز بهرمند است، بل درياي ارغنداب نيز در ناحيۀ لشكرگاه به هلمند ميپيوندد و توان مضاعفي به آن بخشیده است. با این وجود، متاسفانه آب هلمند به خوبي مديريت نشده و بهجز يك بند در منطقۀ كجكي و كانالهايي كه عمر بیشتر از پنجاه سال دارند و تقريبن كارآيي خود را از دست دادهاند، كار ديگري صورت نگرفته است.
کشت مواد مخدر در ولایت هلمند یکی از مسایل حساسیتزا و تنشانگیز بوده است. اين مساله به قدري به وضوح صورت ميگيرد كه ميتوان در كنار شاهراه هم آن را مشاهده كرد و بازارهاي محلي خريد و فروش را پيدا نمود.
طبق گفتههاي اهالي هلمند و تحقیقهای صورت گرفته، بيشترین سود مواد مخدر عايد دلالان و مافياهایی میگردد که دستشان با تروریزم ملی و منطقهیی یکی است.
زارعان نیز مجبورند براي كشت بهتر و محصول مرغوبتر زمينهاي زراعتي را در خارج از فصل كوكنار زير كشت نبرند و از طرفي ضمن بالا بودن مخارج كشت كوكنار، مقدار محصول كاهش يافته و اين باعث خسران و تضعيف وضعيت اقتصادي آنان گرديده است.
سازندگي در هلمند بهرغم صرف هزينههاي بسيار چندان خوب به نظر نميرسد. تنها شهر لشكرگاه مركز ولايت فعاليتهاي توسعهیي را شاهد بوده است و درساير نواحي به دليل ناامنيها چندان شاهد سازندگي نيست. به جز مسير شاهراه كابل- هرات و مسير دوراهي لشكرگاه تا اين شهر و سركها و كوچههاي داخلي آن، بقيۀ راههاي مواصلاتي تقريبن به حالت اولیه باقی ماندهاند و عبور و مرور به سختي صورت ميگيرد.
از این وضعیت شهرآشوب که توسط مافیاهای مواد مخدر راهاندازی میشود، مخالفان مسلح و تروریستان منطقهیی و بینالمللی نیز به خوبی بهرهبرداری میکنند. آنان با حمله به ولسوالیهای نسبتن دورافتادۀ هلمند و همزمان یورش چندجانبه در برخی از ولایتهای شمال، زمینۀ تبلیغاتی و رسانهیی را علیه دولت و حکومت فراهم کردهاند؛ زیرا این حملهها یکبار دیگر در آستانۀ نشست بروکسل که برای افغانستان بسی سرنوشتساز است رخ میدهد. کما اینکه سقوط ولایت قندز به دست طالبان در دور گذشته نیز همزمان با نشست وارسا صورت گرفت.
به نظر میرسد تمامی این مسایل قرینهیی بر آن میشود که تاجران مرگ با تروریستهای منطقهیی و جهانی دستشان در افغانستان، در یک کاسه قرار دارد و قصد دارند تا لقمههای مقصودشان را به صورت مشترک به دهان اندازند.
بنابراین، آنچه ضروری به نظر میرسد این است که مقامهای امنیتی کشور باید هرچه عاجلتر قطعات حمایتی را برای پشتیبانی از نیروهای مستقر در شمال ارسال کنند؛ زیرا هرگونه تاخیر در این زمینه میتواند عواقب خطرناکی مثل سقوط کندز و دند غوری در پی داشته باشد. اگر این بار خدای نکرده این اتفاقات بار دیگر تکرار شوند، به نظر میآید که اهمال مقامهای امنیتی محرز و آشکار است و آنها باید به ملت پاسخگو باشند.
از سوی دیگر، برای مدیریت اوضاع ناامن هلمند و برچیدن بساط تروریزم و تریاک از این ولایت، عزم جدی و ارادۀ قطعی در سطح کلان تصمیمگیری لازم است تا بتوان جلو ناامنیهای گسترده و رو به توسعۀ کنونی را در این ولایت گرفت.
شکی نیست که هرگونه راهکار موردی و رویکرد واکنشی و مقطعی، فقط میتواند آتش شعلهور شده را اندکی سردتر ساخته و به منزلۀ آتشی زیر خاکستر پنهان سازد. در آن صورت است که با وزیدن اندک باد مخالف، بار دیگر زبانه کشیده و زندگی ساکنان این ولایت را با خطر سوختن مواجه خواهد ساخت.