مبارزه با هراسافکنی و ابهام در اراده جامعه جهانی
پس از سقوط رژیم طالبان و استقرار نظام جدید تحت حمایت جامعه بینالمللی، همه به این فکر بودند که جنگ به پایان رسیده است و مردم افغانستان پس از این در صلح و امنیت زندگی خواهند کرد. اما دیری نگذشت که نیروهای شکستخورده طالبان در آن سوی مرزهای افغانستان بازسازی گردید و صدای جنگ دوباره به گوش رسید.
در آغاز، این صدا جدی گرفته نشد تا اینکه طالبان دوباره قامت برافراشتند و به یک مشکل جدی امنیتی تبدیل گردیدند.
دولت آقای کرزی شورای صلح را ایجاد کرد تا توسط این شوری از طریق مذاکره و مفاهمه با طالبان، آنها را وادار به سازش با دولت نماید. اما با گذشت زمان، طالبان دوباره به یک نیروی جنگی تمامعیار تبدیل گردیده و حملات و انفجارهای انتحاری نیز به یک رویه عادی مبدل شد.
در این میان، سوالهای زیادی مطرح میگردد که یافتن جواب قانعکننده برای آنها دشوار است. اگر جامعه بینالمللی در راس آن ایالات متحده امریکا، برای سرکوب طالبان و تروریزیم بینالمللی اراده قاطع داشتند و دارند، چرا نخواستند و یا نمیخواهند که بر دولت پاکستان فشار وارد کرده تا لانههای طالبان را در درون پاکستان مسدود نمایند؟
سازمانهای استخباراتی ایتلاف بینالمللی در افغانستان به خوبی میدانند که طالبان و هراسافکنان از کجا تغذیه میگردند و ریشههای جنگ جاری در افغانستان از کجا آب میخورند.
تلاشهای پیگیر حکومت وحدت ملی در به پای میز مذاکره کشاندن قدرتهای اصلی به خصوص در نشست چهارجانبه برای صلح، اتمام حجت خوبی است برای تغییر سیاست جامعه جهانی در برخورد با پاکستان که سیاست قابل اعتمادی در مبارزه با تروریزم و مساله صلح نداشته است. جامعه بینالمللی اگر در امر مبارزه با تروریزم و دهشتافکنی نتیجه مطلوب را میخواهند، چرا نمیخواهند که منابع تغذیه طالبان و سایر گروههای دهشتافکن را هدف قرار داده و نابود نمایند؟
ایالات متحده امریکا به خوبی میداند که شورای رهبری طالبان در کویته و پیشاور قرار دارد و کمپهای آموزشی طالبان نیز در خاک پاکستان. چرا برای از بین بردن آنها اقدام نمیکند؟ و صدها سوال دیگر از این قبیل که پاسخ گفتن برای آنها از یک بازی کلان سیاسی پرده برمیدارد.
واقعیت این است که مردم افغانستان به دلیل فقدان دانش و به دلیل داشتن دولتی که بنیادش با بیمسوولیتی و فساد حکومت آقای کرزی گذاشته شده و فرصتها و سرمایههای این مردم را به غارت برده، اسیر یک بازی پیچیده سیاسی گردیده است. از طرف دیگر، اراده جامعه جهانی برای نابودی طالبان و خاتمه دادن به جنگ در افغانستان ضعیف دیده میشود.
اگر اراده قاطع برای نابودی طالبان وجود داشته باشد، شکست هراسافکنان، کار مشکلی نیست. همان گونه که نظام طالبان در مدت یک ماه سقوط کرد و از غارهای توره بوره هم فرار کردند، حالا هم شکست و نابودی آنها برای ایالات متحده مشکلی نیست. اما تحلیل آگاهان این است که بازیهای سیاسی در منطقه تغییر کرده و دگر ارادهیی قاطع برای نابودی طالبان و برای تامین ثبات و برقراری صلح جود ندارد.
به تحلیل این آگاهان، کلید و صلح و ثبات افغانستان در بیرون از مرزهای افغانستان است. مردم افغانستان متاسفانه در وضعیتی گرفتار ماندهاند که بیرون رفتن از آن به این زودیها و به آسانی ممکن نیست.
باید به این واقعیت باور کنیم تا مردم افغانستان خود صاحب عزم و اراده نشوند گرهی از مشکلات ما باز نخواهد شد. زن و مرد این سرزمین باید به این عزم اراده برسند که میتوانند صاحب سرنوشت شوند. تا زمانی که این اراده و این آگاهی به وجود نیاید، همین روز و همین سرنوشت خواهد بود.