مرگ اسلام کریمف و معمای پیچیدۀ جانشینی
اسلام کریمف در سال 1938 در دوران اوج اختناق استالین، در شهر سمرقند ازبکستان زاده شد. پدرش در آنزمان زندانی شد و مادرش به غمخواری وی پرداخت و بعد از آزادی شوهرش از زندان، او را به پرورشگاه یتیمان تسلیم کرد.
اسلام کریمف از انستیتوت پولیتخنیک تاشکند فارغ شد و در درجات مختلف دولت، وظیفه اجرا کرد. گرباچف، در سال 1989 او را به صفت منشی اول ازبکستان انتخاب کرد. کریمف از فروپاشی شوروی ناراضی بود و حتا در سال 1991 بهطور غیررسمی از کودتاچیان علیه گرباچف حمایت کرد و با سازمانهایی که طرفدار برگشت به شوروی سابق بودند، همسویی نشان داد.
بعد از فروپاشی شوروی، در سال 1991 به عنوان رییسجمهور مطلقالعنان، یکهتاز و بیرقیب وعده داد که دموکراسی، ثبات و شگوفایی را برای ازبکستان تامین کند و از دموکراسی و آزادیهای مدنی بدون درنظرداشت ارادۀ عمومی، مطابق میل خود دفاع کرد.
کریمف توانست که در دشوارترین سالها، ازبکستان را از جنگ داخلی نجات بدهد. در سیاست خارجی، طرفدار نزدیکی روابط با غرب و تقویت روابط با روسیه بود؛ هرچند از عضویت به سازمان قرارداد امنیت دستهجمعی که تمام کشورهای مشترکالمنافع عضویت آنرا دارند، خارج شد و بهعضویت اتحادیۀ یور- آسیا که پوتین مبتکر آن است، نپیوست.
کریمف در زمان زمامداری خود، در رأس کلانهای قومی قرار داشت و توانست توازن را میان آنها حفظ کند. اسلام کریمف توانست ناراضیان و مخالفان را به بهانۀ جنگ با اسلامگرایان، بهطور بیرحمانه سرکوب کند.
در قیام سال 2005 در شهر اندیجان که منجر به قتل صدها تن گردید، مدافعان حقوق بشر او را چون بیرحمترین دکتاتور آسیا محکوم کردند، اما امریکا و سایر سران کشورهای غربی که اجازۀ پایگاه نظامی امریکا را برای انتقال تجهیزات و پرواز هواپیماهای نظامی امریکا به افغانستان داده بود، از قتل و کشتار دکتاتور، چشمپوشی کردند.
فقر و بیکاری اکثریت، سیل مهاجرت ازبکها در کشورهای خارج و مخصوصن روسیه، نزاعهای قومی که کریمف مانند استالین به همسازی اجباری تاجکهای ازبکستان و مخصوصن سمرقندیها پرداخت، اختلافات شدید با تاجکستان و قرغزستان و رو آوردن جوانان به سازمانهای تروریستی، بهویژه در درۀ فرغانه و طبق گزارشهای رسمی؛ پیوستن بیشتر از دوهزار ازبک به خطرناکترین سازمان تروریستی داعش که در قلمرو افغانستان پایگاه دارند، از عوامل خطرناک برای بیثباتی ازبکستان و منطقه محسوب میگردد که میتواند دامنگیر قزاقستان نیز شود.
اسلام کریمف، مانند سایر رهبران شرق در زمان حیات خود نتوانست فرد مشخصی را به گونۀ وارث و رهبر آیندۀ مردم ازبکستان تبارز بدهد.
به باور آگاهان، ازبکستان بعد از کریمف، شاهد جنگ قدرت و نه تغییر نظام، خواهد بود. کشورهای منطقه، از آن جمله امریکا و روسیه نمیخواهند تا در گردش قدرت، ازبکستان که از کشورهای مهم و پرجمعیت در آسیای میانه است، دچار هرج ومرج شوند و اگر خلاء قدرت به وجود بیاید، فقر و بیکاری، شرایط را برای بیثباتی و هرج و مرج تسریع خواهد بخشید.
آگاهان سیاسی و کشورهای منطقه و جهان بعد از پایان عصر کریمف دربارۀ جانشین آن بیشتر پیشگویی و گمانهزنی میکنند. شوکت میرزایف؛ نخستوزیر و رستم عظیمف؛ معاون نخستوزیر را از جانشینان احتمالی او پیشگویی میکنند.
میرزایف، طبع زورگویانه دارد و با رییس امنیت ملی و نیروهای پولیس؛ که نقش تعیینکنندهتر از اردو را در بیثباتیهای داخلی دارند، ارتباط نزدیک دارد.
رستم عظیمف، چون سیاستمدار موثر در روابط بینالمللی و مذاکرهکنندۀ جذاب شهرت دارد و گذشته از آن، رابطۀ شخصی با علیشیر عثمانف؛ میلیادر روسی ازبک تبار دارد.
دولت در ازبکستان به اندازهیی رمزآلود است که اکثر آگاهان را از پیشگویی دربارۀ جانشین آینده، دچار شک و تردید کرده است، ولی اکثریت اتفاق نظر دارند که بعد از پایان عصر اسلام کریمف، ازبکستان برای جانشین جدید، مانند ترکمنستان دچار بینظمی نشود، ولی اختلاف با همسایگان، افراطگرایی و فقر و بیکاری میتواند زمینهساز بیثباتیها در آینده گردد.
مردم ازبکستان که از دوران زمامداری طولانی اسلام کریمف خسته شدهاند، شایسته و سزاوار دموکراسی و آزادی مدنی میباشند. اما این آرزوها بدون مبارزه با فساد که ازبکستان در ردیف 150 کشورهای فاسد جهان قرار دارد، ناممکن بهنظر میآید.