ملت تشنه و آبهای سرگردان
وزارت انکشاف دهات کشور روز گذشته اعلام کرد که در نظر دارد تا ظرف چهارسال آینده، میزان دسترسی ساکنان ولایت نیمروز به آب آشامیدنی را تا 76 درصد افزایش دهد. درحال حاضر تنها 58درصد از روستانشینان این ولایت به آب آشامیدنی دسترسی دارند و کمبود آب، قربانیهای بیشماری را از ساکنان این ولایت گرفته است.
این درحالی است که ولایت نیمروز در مسیر رودخانه هلمند قرار دارد؛ رودخانهیی که ساکنان این ولایت همواره از نعمت آن به دور مانده و مصیبت و آسیب آن را متحمل میشوند. رودخانه هلمند پس از طی مسافتی به دوشاخه تقسيم ميگردد که يک شاخه آن بهطرف شمال و شاخه ديگر آن بهطرف شمال غرب جريان مىيابد. شاخه شمالى آن که قسمتى از مرز ميان افغانستان و ايران را تشکيل ميدهد، پس از آنکه چخانسور (نيمروز) را آبيارى میکند به درياچه هامون ميريزد. شاخه دومى آن که بهطرف شمال غرب جريان دارد، وارد ايران شده و در چاه نیمههای زابل ذخيره ميشود.
بارش بارانهاى فصلى و آب شدن ذخيرههاى برفى ارتفاعات (مرکزى) در اواخر زمستان و اوايل بهارباعث طغيان آب در رود هیرمند شده که گاهی اوقاع، باعث ويرانىهايى در ولايت نيمروز افغانستان ميگردد، ولى در فصلهاى تابستان و پایيز، آب اين رودخانه بهتدريج کم شده و در قسمتهاى پایين آن خشک ميشود. رودخانه هیرمند 40درصد زمینهای کشاورزی افغانستان را آبیاری میکند. این رودخانه امکانات توسعه فراوان را دارا میباشد.
رودخانه هیرمند مهمترین تامینکننده آب برای ولایت سیستان و بلوچستان ایران به شمار میرود. اهمیت آب این رودخانه برای ایران به قدریاست که بسته شدن آب هیرمند به ایران باعث تحولهای منفی زیستمحیطی و حتا فاجعه انسانی در ولایت سیستان و بلوچستان ایران خواهد گردید.
اما در حال حاضر، این فاجعه نصیب مردم نیمروز شده و بهرههای مثبت آن سهم ساکنان آن سوی مرز در ایران میگردد. این بهرهها در سالیان گذشته فراتر از قرارداد موجود میان دو کشور بوده و در حال حاضر نیز با اضافهستانیهایی همراه است. این مسأله تنها درخصوص رودخانه هلمند و مردم ولایت نیمروز صادق نیست. منابع آبی افغانستان در شمال، جنوب و شرق کشور نیز به همین گونه است. رودهای آمو، هریرود و سایر منابع آبی کشور نیز بدینگونه است.
به این معنا که افغانستان نتوانسته بهصورت مناسب و درست آن به مدیریت منابع آبیاش پرداخته و راهکار منطقی و مطلوبی را برای بهرهبرداری از آبهای سرگردان خود ارایه کند. هرچند طرحهایی در وزارت انرژی و آب به صورت کوتاهمدت و درازمدت آن وجود دارد، ولی تاکنون هیچکدام به گونۀ لازم، جنبۀ عملی به خود نگرفته است.
سرگردانی آبهای افغانستان درعین حالیکه ملت خودش تشنه است، نشان میدهد در این زمینه نیز افغانستان قربانی داشتههای خود شده و یکی از اهداف چالشآفرینیهای کشورهای همسایه نیز میتواند این مسأله باشد. زیرا امروزه مثل گذشته آب یکی از کالاهای ارزان و فراوان نیست. تحقیقها نشان داده که افزایش سه برابری جمعیت جهان و شش برابر شدن نیازمندیهای آنان، موجب شده تا قرن حاضر و آیندهها، جنگ اصلی بر سر آب و منابع آبی باشد.
بنابراین، افغانستان میتواند با مدیریت این منابع، خود را وابستگی نجات بخشیده و به نحوی از منابع سرشار آبیاش، در راستای ساماندهی سیاسی و ابزار فشار سیاسی علیه کشورهای همسایه نیز استفاده نماید. به گونۀ مثال، در حوزه آبى جنوب هندوکش و سفيدکوه رودخانههايى چون پنجشير، کابل، لوگر، عليشنگ، و کنر و کامه قرار گرفتهاند. اين رودخانهها از دامنههاى جنوبى هندوکش و رشتهکوههاى بابا و سفيدکوه سرچشمه گرفته و پس از طى مسافتى تقريبن٤٦٠ کيلومتر در داخل خاک افغانستان وارد خاک پاکستان شده و در نهایت، در رودخانه سند ميريزند.
این در حالی است که اقتصاد پاکستان متکی به کشاورزی است. 88درصد آب در این کشور، در بخش کشاورزی به مصرف میرسد. تقریبن 68درصد نفوس پاکستان در دهات زندگی میکنند که اینها به شکل مستقیم و غیرمستقیم ارتباط به کشاورزی دارند. بیشتر از 70درصد صادرات پاکستان را محصولهای کشاورزی تشکیل میدهد که آب تکیهگاه اصلی بخش کشاورزی در پاکستان را تشکیل میدهد. هرگاه پاکستان در راستای دریافت راههای برونرفت از این بنبست به موفقیت نایل نگردد، این کشور در سال 2020 از جمله کشورهای قحطیزدۀ جهان خواهد بود.
اما در حال حاضر ما نه توان مدیریت آبی خود را داریم و نه قادر به اعمال فشار بر همسایههایی چون ایران و پاکستان استیم. از این رو، پیشنهاد این است با مدیریت منابع آبی شمال که دارای چالش کمتر بوده و دچار اختلافهای کمتر با آسیای میانه، خود را از نیازمندی به ایران و پاکستان رهانیده و نیروی مهاجر خویش را در این منابع، صاحب کار کنیم. در آن صورت، کشورهای ایران و پاکستان توانایی اعمال فشار متقابل را نخواهند داشت و ما میتوانیم به ساماندهی منابع آبی خود در حوزههای مشترک با این کشورها بپردازیم.