تحلیل

ناامنی و ناچاری مردم؛ گرایش به «خوددفاعی»

در ظرف ۴۸ ساعت در نقاط مختلف کشور طالبان سه شبیخون خطرناک زدند. حمله به خانۀ میرولی؛ عضو مجلس نمایندگان از ولایت هلمند که در آن هشت تن به شمول اطفال به قتل رسیدند، حمله بعدی در ولایت فراه جان ده پولیس را گرفت و به تعقیب آن حمله‌یی در قندز که جان چهار فرد مسلح مربوط به خیزش مردمی را گرفت.

عبدالسلام ضعیف؛ سفیر پیشین طالبان در پاکستان نیز به بی‌بی‌سی گفته که افراد مسلح ناشناس به خانۀ او حمله کردند که منجر به کشته شدن یک محافظ وی شده است.

با این وصف معلوم می‌شود هیچ کسی در هیچ نقطه‌یی از کشور امنیت ندارد. این گونه حملات تنها بر اهداف سیاسی و نظامی صورت می‌گیرند، اما اگر حوادث جنایی را کنار آن قرار دهیم به این نتیجه می‌رسیم که نباید منتظر ارگان‌های امنیتی عریض و طویل پرطمطراق بود. لازم است هر کسی برای خودش برنامۀ «خوددفاعی» داشته باشد!

سخن این نیست که طالبان چقدر قدرت‌مند و سامان‌مند هستند و می‌توانند حملات پی هم را در نقاط مختلف سامان دهند و نیروی امنیت ما را غافل‌گیر کنند؛ محور حرف این است که چرا نهادهای امنیتی این همه در خواب فرو رفته‌اند؟ حوادث جنایی، سرقت‌های مسلحانه، اختطاف‌ها و سایر مشکل‌های امنیتی دیگر در کلان‌شهرهای ما هیچ ربطی به طالبان یا برنامه‌ریزی‌های نظامی ندارد. با این حال معلوم می‌شود همۀ مشکل‌ها ناشی از بی‌برنامگی نهادهای امنیتی به‌خصوص امنیت ملی است.

برخوردهای مسامحانه با افراد دستگیرشده به لحاظ برخی دیدگاه‌های تنگ‌نظرانه، بی‌توجهی به فعالیت‌های تروریستی، بی‌اعتنایی به حرکت‌های مشکوک، اهمیت ندادن به تبلیغ‌های سوء علیه نظام حتا توسط ملاامامان مساجد و تصفیه حساب نکردن با منابعی که به تروریستان پناه می‌دهند و با آنان همکاری می‌کنند، موجب شده تروریستان به راحتی به اهداف مورد نظرشان دست یابند و به مردم و نیروهای امنیتی صدمه‌های جدی وارد کنند.

وقتی خانۀ یک عضو مجلس هدف حملۀ تروریستی قرار می‌گیرد و اطفال بی‌گناه به قتل می‌رسند، ساعت‌ها در یک محل رهایشی گلوله‌باری صورت می‌گیرد و برعلاوۀ هدف، باشنده‌های محل نیز در چنین حادثه‌ها چه آسیب‌های روانی را که متحمل نمی‌شوند؛ ولی با ختم حادثه، همه چیز به فراموشی سپرده می‌شود و نهادهای امنیتی نیز بدون هیچ پاسخی از کنار مساله رد می‌شوند!

این در حالی‌ست که مسوولان درجه اول کشور نیز یا عادت کرده‌اند و یا وقت کافی ندارند که از این نهادهای منفعل بازجویی لازم را انجام دهند.

این بی‌کفایتی حالا به حدی رسیده که در یک حمله، ده پولیس ما به راحتی آب خورن به قتل می‌رسند، ولی گویا هیچ آبی از آب تکان نخورده است.

بهتر است نهادهای مسوول و ارشد حکومت وحدت ملی به‌جای شدت بخشیدن به بازی‌های سیاسی که جز پیامدهای منفی برای مردم چیزی دیگر در پی ندارند، به فکر تحکیم امنیت مردم باشند.

خیزش‌های مردمی خود در واقع نوعی به نقد گرفتن نارسایی‌های نهادهای امنیتی و عدم اعتماد به سیاست‌های امنیتی حکومت ماست. اگر نهادهای امنیتی قادر به استفادۀ درست از امکانات و نیروی موجود در قوای مسلح کشور بودند، نیازی به خیزش‌های مردمی نبود. بگذریم از این‌که چه هزینه‌های هنگفتی که در این نهادها مصرف می‌شوند.

در چنین اوضاع و احوالی اگر حکومت سر به گریبان فرو برده، به فکر امنیت مردم (مهم‌ترین و نخستین وظیفۀ هر حکومت) باشد بهتر خواهد بود.

در غیر آن صورت، هر کسی که احساس ناامنی داشته باشد، مجبور است قانونی یا غیرقانونی دست به دفاع خودی زده به نوعی مسلح گردد. امنیت جانی برای همه مهم است. به باور ما، اگر حکومت دیر بجنبد، تلاش‌های دایاگ و DDR هیچ معنایی نخواهد داشت و مردم دوباره مسلح خواهند شد، کما این‌که مسلح شدن در برخی ولایت‌ها جریان دارد. حالا نگرانی این است که در کلان‌شهرها این حالت اتفاق نیفتد. مسلح بودن اکثریت جامعه به نوع خودش خطری برای امنیت مملکت محسوب می‌شود و گراف جنایت را بالا می‌برد. وقتی مردم مجبور شوند چی باید کنند؟

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا