نسلهای سرگردان و دولتهای غیرمسوول
نیمنگاهی به سرنوشت ساکنان مرزی پاکستان
پاکستان که از آغاز جداییاش از هند با مناقشات مرزی با دولت دهلی همراه بوده با شکل گرفتن خط دیورند، نزاع تاریخی را با افغانستان نیز شکل داد.
قربانی این نزاعهای تاریخی و اختلافهای جغرافیایی اما بیشتر از هر کس دیگر، مرزنشینانی بودهاند که در دو سوی خط دیورند و اقلیم مورد منازعۀ کشمیر میزیستهاند.
ساکنان مرزی کشمیر این روزها با هراس و نگرانی به سر میبرند و صدای شلیکهای مکرر تسلیحات سبک و سنگین مرزبانان پاکستانی و هندی، زندگی روزمرۀ شهروندان دو کشور مقیم در نقاط مرزی را مختلف ساخته و روزگار را برایشان تلخ کرده است.
این سوی پاکستان و در نقاط مرزی افغانستان نیز سالیان زیادی است که چنین وضعیت حاکم میباشد. حداقل اینکه ساکنان خطوط مرزی دیورند با اخراج و فرار مواجه بوده و از داشتن حیات آرام و آسایشمند محروم بودهاند.
در حقیقت، دو سوی خط دیورند شاهد نسلی است که طی بیش از سه دهۀ گذشته بارها از این سو به آن سو پناهنده شده و یا هم از آن طرف خط به این سمت اخراج شدهاند.
این نسل سرگردان ساکنان سرزمینی است که قلمرو دو طرف خطۀ دیورند سرزمین پدریشان بوده، ولی جبر تاریخ منجر به این شده تا تسلط رسمی در این قسمت از آن دولت اسلامآباد باشد؛ دولتی که بارها از این ساکنان سرگردان به عنوان ابزار سیاسی استفاده کنند.
بخش بزرگی از شهروندان افغان که به دلیل تجاوز شوروی و جنگهای پس از آن راهی دیار غربت شدند، ناگزیر کوتاهترین راه را انتخاب نموده و در آن سوی خط دیورند مسکن گزیدند. اما آنان شاید یکی از رنجدیدهترین مهاجرانی باشند که سالیان زیادی را در این محدوده با هزار و یک نوع زجر و رنج به سر بردند.
دستهیی از افغانهای مقیم پاکستان، کسانی هستند که زمانی با نام مجاهدان غیور ستایش میشدند، اما اکنون به چشم طالبان مخرب نگریسته میشوند.
داستان برمیگردد به دهههای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰، زمانیکه پاکستان، امریکا و دیگر بازیگران بینالمللی صحنۀ افغانستان، از مهاجرت افغانها به عنوان حربهیی علیه اتحاد شوروی استفاده میکردند.
در آن زمان، از افغانها در پاکستان استقبال زیادی میشد، به ویژه از گروههای مسلح مخالف شوروی که اهمیت کلیدی و استراتژیک داشتند. اکنون اما با وقوع هر رخداد ناامنی در پاکستان، یکی از مواردی که انگشت اتهام به سویشان دراز میشود، مهاجران افغان هستند. گشت و گذار آنان نیز با این گونه حوادث دشوار شده و محدودیتهای زیادی روی کار و بارشان وضع میشود.
دولت پاکستان با وضع مقررات در این اواخر، رفت و آمدهای معمول میان ساکنان دو سوی خط دیورند را نیز محدود نموده و با این کار، روابط خویشاوندان ساکن در دو سوی خط مرزی را مشکل ساخته است.
مشابه چنین وضعیتی، سالیان زیادی است که در کشمیر حاکم بوده و مانع از توسعه و پیشرفت حیات اجتماعی- اقتصادی ساکنان مرزی گردیده است.
این در حالی است که دولتهای متبوع این نسل سرگردان، در قبال سرنوشت سیاه آنان احساس مسوولیتی نکرده و همواره به هر بهانهیی، از این افراد استفادۀ ابزاری میکنند.
به نظر میرسد اگر دولتهای اسلامآباد، دهلی و کابل کماکان در قبال این شهروندانشان غیرمسوول باقی مانده و احساس مسوولیت در خصوص سرنوشت آنان ننمایند، شرایط بحرانی موجود در نقاط مرزی سه کشور، دامنۀ گستردهتری یافته و فرایند آن منجر به بحرانهای فزاینده خواهد شد. کما اینکه در حال حاضر، این نقاط مرزی، بهسان آتشهای زیر خاکستر عمل نموده و با اندک باد مخالفی، فوران شعلههایشان بلند شده و دو سوی خود را میسوزانند.