پای لنگ رسانههای چاپی
آغاز کار روزنامهنگاری به مفهوم امروزی در افغانستان، با جنبش مشروطهخواهی همراه و همزمان است. پس از شمسالنهار، سراجالاخبار نخستین نشریۀ چاپی است که حداقل در یک برهۀ زمانی به صورت منظم نشر و پخش شده است. هرچند این نشریه آنچنان مختار و مستقل نبوده و مدیران آن به صورت مستقیم از درباریان دستور میگرفتهاند، اما در زمینۀ روشنگری و تجددطلبی در این رسانۀ چاپی در آن زمان کارهای درخوری انجام شده است که نباید انکار کرد. البته در عین زمان نشریه اتفاق اسلام با مدیریت صلاحالدین سلجوقی در هرات و برخی رسانههای چاپی در ولایتهای دیگر نیز چاپ میشدند.
از این آغاز به بعد زمانها و زمانههای زیادی کار جدی و درخور در حوزۀ روزنامهنگاری صورت نگرفته تا به قدرت رسیدن احزاب چپی در افغانستان. هرچند در زمان ظاهرشاه نیز محدودیتهای آنچنانی بر رسانهها وجود نداشته و رسانههای زیادی فعالیت داشته، اما ما شاهد رشد و دگرگونی در این حوزه نبودهایم. با روی کار آمدن احزاب چپی در افغانستان روزنامهخوانی و روزنامهنگاری رشد چشمگیری داشته است.
در این زمان اصول و اساس روزنامهنگاری مدرن و معیاری پا گرفته و کار در این حوزه حرفهییتر میشود. اما در این دورۀ تاریخی هم با وجود حکومتهای ظاهرن دموکراتیک، آزادی بیان به مفهوم واقعی آن وجود ندارد. در این زمان فقط رسانههایی اجازۀ فعالیت دارند که گرایشهای مارکسیستی و شاخههای جداشده از آن را دارند. هر فکری خلاف این مکتب ناگزیر به توسل به پخش شبنامه میشود. جریانهای مختلف و مخالف و منتقد از حقِ داشتنِ رسانه محروم بودند. پس از پیروزی مجاهدین و در جریان جنگهای داخلی هم رسانههای چاپی اندک، فعالیت داشتهاند؛ اما کار رسانهیی در این زمان نیز شاهد دگردیسی و تحول بنیادین نشده است. سیاهترین دوره برای کار رسانهیی مثل هر حوزۀ دیگر دورۀ حاکمیت طالبان است. در این دوره، گذشته از آنکه کاری در حوزۀ روزنامهگاری صورت نمیگیرد؛ بل فرهنگ روزنامهنگاری و روزنامهخوانی از ریشه خشکانیده میشود.
آزادی و تعدد رسانه در یک دهۀ گذشته
پس از جلسه بن و تشکیل حکومت موقت و انتقالی در افغانستان، رسانهها در این کشور بیشتر و بهتر از هر زمانی وارد عرصۀ فعالیت شدند. رشد و تعدد رسانهها در این دوره بیپیشینه و بینظیر است. تعدد رسانهها در چهارده سال گذشته از یکسو به معنای احترام گذاشتن به آزادی بیان و و آزادی رسانه بوده و از سوی دیگر بیتوجهی حکومت نسبت به امر رسانهداری را نشان میدهد. امروزه وزارت فرهنگ کشور آمار دقیقی از رسانههای چاپی فعال در کشور ندارد. رسانههای چاپی زیادی وجود دارد که هماکنون بدون داشتن مجوز چاپ و پخش میشوند. آماری که وزارت اطلاعات و فرهنگ از رسانههای چاپی در دسترس دارد شامل آن عده از رسانههایی است که مجوز دارند. از آنجایی که حکومت نظارت و توجهی جدی بر رسانهها ندارد، این وزارت اطلاع دقیقی از نوع و فعالیت رسانههای ثبتشده و ناثبت ندارد. به همین سبب ما در این چهارده سال شاهد پیدایی و میرایی دهها رسانۀ چاپی در کشور بودهایم. همچنین برگشتن مهاجران افغان از نقاط مختلف جهان به افغانستان در این دوره نیز سبب رشد و بالندگی و حرفهییتر شدن کار رسانهیی در افغانستان شد. برخی از مهاجران با دانش و مهارتهای ویژهیی وارد بازار کار رسانهیی شدند. همینگونه گسترش و همگانی شدن امکان ارتباطات جمعی سبب رشد و پویایی کار رسانهیی در افغانستان شد.
منابع مالی رسانهها
یکی از مهمترین دلایل نامستقل بودن رسانههای چاپی، وابستگی آنها به منابع مالی ناروشن است. آنچه پیدا و روشن است، این است که ما امروزه در افغانستان رسانۀ چاپی که وابسته به منابع مالی نباشد به شدت کم داریم. از آنجایی که فرهنگ روزنامه خریدن در میان شهروندان افغانستان تا هنوز نهادینه نشده، کمتر روزنامهیی میتواند از پول فروش و اعلانهای بازرگانی و دیگر منابع مشروع و روشن تمویل شود. به اینلحاظ رسانههای چاپی از منظر منابع مالی به چند دسته مشخص دستهبندی میشوند. رسانههای حکومتی، رسانههای پروژهبگیر، رسانههای احزاب سیاسی، رسانههای وابسته به شخصیتهای سیاسی، رسانههای وابسته به استخبارات دیگر کشورها.
این امر سبب میشود که ما از داشتن رسانۀ رسالتمند، مستقل و آزاد که نگاه خاکستری و اصلاحگر داشته باشد، محروم شویم. وابستگی مالی رسانهها به نشانیهای یادشده سبب شکلگیری نگاه سیاه و سپید میان رسانهها شده است. هرچند روحیه انتقاد و سازندگی در رسانهها در سیزده سال گذشته نسبت به هر زمان دیگر به شدت چشمگیر و قابل ستایش بوده است، اما وابستگی مالی، چشم رسانهها را از دیدن نقص و عیوب تمویلگرانشان بسته است. در فرایند روشن نبودن منابع مالی رسانهها و بیتوجهی حکومت به امر رسانهداری در چهارده سال گذشته، رسانههای قومی و حزبی تنش میان اقوام افغانستان را تشدید کرده است. رسانههای وابسته به استخبارات بیرونی روحیه مردم و نیروهای نظامی را تضعیف و شورشیان را تبلیغ و تنور جنگ در افغانستان را گرم نگهداشته است. حساسیتها و عصبیتهای مذهبی را نیز همین رسانهها در میان شهروندان افغانستان تشدید کردهاند.
روزنامهخوانی
امروزه شهروندان جوامع جهان اولی با وجود پیشرفت تکنالوژی و دسترسیِ سادهشان از طریق “تَبلتهای” همراه با شبکههای اجتماعی و سایتهای خبررسانی، از بسهای شهری شروع تا روی میز صبحانه، دستشویی و در هر امکان و مکان دیگر روزنامه میخوانند.
روزنامهخوانی در دیگر جوامع جزو عادتهای روزانه مردم شده است. در جوامع غربی مردم بیشترین اطلاعات مرتبط به زمان و زمین و زمانۀ خود را از نشانی روزنامههایشان به دست میآورند. بیگمان ما در سیزده سال گذشته از حیث تعدد رسانه با کمتر شهری در جهان قابل مقایسه هستیم. ما هماکنون در پایتخت حدود پنجاه فرستندۀ تلویزیونی، بیشتر از صد دستگاه خط رادیویی و در حوالی سهصد رسانۀ چاپی فعال داریم. اما کاش به جای این همه روزنامه، هفتهنامه و ماهنامۀ بسیار، چند روزنامه مهم و معتبر میداشتیم که در این شهر هفت ملیون نفوسی حداقل صدهزار خواننده میداشت. تیراژ واقعی مهمترین روزنامههای ما در افغانستان بیشتر از یک هزار شماره نیست. بیگمان حدود صد تا دو صد شماره از این روزنامهها به صورت روزانه بایگانی میشوند. بین دو تا سهصد شماره از این روزنامهها را توزیعگرها نمیتوانند به موقع به نشانیها برسانند و آن را به نانپزها و خردهفروشان میفروشند. به همین ترتیب اگر میانگین شمارههای پخششدۀ این روزنامهها را پنچصد شماره در نظر بگیریم، شمارههای خواندهشدۀ آن از صد شماره تجاوز نمیکند. خواندهشدن صد شماره روزنامه در یک شهر هفت ملیونی در عصری که ما نفس میکشیم به شدت وحشتناک و مسخره مینماید. هرچند روزنامهخوانی در این کشور از قدیم چندان قوی نبوده است، اما تبلیغ و نهادینه کردن این امر به عنوان یک فرهنگ از بایدهایی بود که میباید روزنامهها در این سیزده سال انجام میدادند. آنچه برای رسانههای چاپی بیشتر و پیشتر از هر چیز دیگر مهم و حیاتی پنداشته میشود، توزیع به وقت و همهگیر، دیزان و توجه به زبان است. یک روزنامه هرچه به خبرها و موضوعات مهم به بهترین شیوۀ ممکن بپردازد که پخش خوب نشود، بیهوده است و به شلیک در تاریکی میماند. روزنامهنگاران میباید به همان میزان که بر چاپ و گزینش مطالب وسواس به خرج میدهند، در توزیع و پخش آن نیز به خرج دهند. اما شوربختانه بیشتر روزنامهها در افغانستان از این ناحیه رنج میبرند. تمام زحمت کارکنان رسانههای چاپی را غفلت و سهلانگاری توزیعگران آن به باد فنا میدهد.