پشت جنبش روشنایی چیست؟
در حالیکه شماری از اعضای جنبش روشنایی مسیر راهپیمایی روز دوم اسد را مشخص میکنند، منابع موثق از خداحافظی آقایان کریم خلیلی و صادق مدبر با این جنبش خبر میدهند.
کریم خلیلی و صادق مدبر، در تامین منابع مالی و بسیج مردمی سهم بیشتر داشتند. اکنون در غیاب این دو چهره معلوم نیست سایر رهبران جنبش توان بسیج اجتماعی و تمویل هزینههای آن را دارند یا خیر؟ با این همه اکنون معلوم نیست کنترول ماشین جنبش به دست کیست و به کدام مسیر سوق داده میشود؟ طی هفتههای اخیر به خوبی واضح شد مطالبات رهبران جنبش تنها مساله برق ولایت بامیان نبوده؛ بل در پشت آن اهداف دیگر سیاسی نیز قرار دارد. رویارویی رهبران قومی و سیاسی هزاره نیز نشان میدهد جدال اصلی بر سر چیز دیگری است.
محمد محقق و سرور دانش، دو چهره هزارهتبار و شریک در قدرت با نشر اعلامیههایی، جنبش روشنایی را به باد انتقاد گرفتند. هر دو چهره سیاسی از اینکه راه خود را از جنبش روشنایی جدا کردند با موجی از نفرین و آفرین در فضای مجازی همراه شدهاند.
جنگ قدرت بر سر کنترول حوزۀ نفوذ، مدتهای طولانیست که میان رهبران سیاسی هزارهتبار وجود دارد. پس از توافق بُن حداقل کریم خلیلی و صادق مدبر بیش از 12 سال در قدرت بودند. کریم خلیلی به حیث معاون دوم حامد کرزی و صادق مدبر به حیث رییس اداره امور که از آن به عنوان صدراعظم یاد میشد، وظیفه انجام دادهاند.
هر دو مقام در مدت زمانی که حضور داشتند، تمام امکانات و ظرفیتها را در حوزۀ نفوذشان فلتر میکردند. هماکنون در تمام ولسوالیهای هزارهنشین بستهای مهم دولتی از ولسوال گرفته تا فرمانده امنیتی، مدیر امنیت، معارف، قضا، سارنوالی و… افراد وابسته به حزب کریم خلیلی و حزب انسجام به رهبری صادق مدبر حضور دارند.
حضور این افراد در سِمَتهای دولتی، نشان از نوع انحصار قدرت در زمان حضور این دو مقام در قدرت است. هیچ هزارۀ تحصیلیافته بیطرف در 12 سال گذشته شانس حضور در پایینترین سطح حکومت را بدون امضا و تایید خلیلی و مدبر نداشت. تمام افرادی که به سِمَتهای دولتی از سوی صادق مدبر معرفی میشد، ابتدا باید فرم حزب انسجام را خانهپوری میکردند.
محمد محقق که در آن دوره در نقش اپوزیسیون بود بارها دست به اعتراض زد. اعتراض محقق که در برخی موارد با حرکتهای صدها هزار نفری همراه بود عرصه را برای خلیلی و مدبر تنگ میکرد، اما با پشتوانهیی که خلیلی و مدبر در حکومت ایجاد کرده بودند کدام تغییری در روش حکومت آقای کرزی به وجود نیاورد.
در 12 سال حضور آقایان خلیلی و مدبر هیچ کار بنیادی و زیربنایی در حوزه مناطق هزارهنشین صورت نگرفت. برای نمونه سرک گردندیوال فقط روی کاغذ ماند. در دایکندی حتا یک وجب سرک قیر نشد. ولایت شدن جاغوری و پخته شدن سرک آن فقط در حد وعده ماند و دشت برچی با وسعت و جمعیتی که در خود دارد، تنها یک حوزه پولیس و یک ناحیه شهرداری داشته و فاقد سرکهای فرعی میباشد.
در ناحیه 13 کابل که بیخ گوش آقایان خلیلی و مدبر قرار داشت یک شفاخانه معیاری در 12 سال جور نشد و لیسه عبدالرحیم شهید در همین ناحیه با 24 هزار شاگرد فعالیت میکند.
آقای خلیلی هرچند خود را وارث آرمانهای شهید مزاری میداند، اما در همین مدت حتا موفق به ثبت شهید مزاری در تقویم کشور به حیث شهید وحدت ملی نشد. معضل کوچی و دهنشین در 12 سال حل نشد؛ بل این معضل را آقایان خلیلی و مدبر به یک پروژه بامنفعت بدل کردند.
اکنون که آقایان محقق و دانش در قدرت قرار دارند، رقبای سیاسی آنان در تلاش هستند تا با اعمال فشار، این دو چهره را در تقابل با مردم قرار دهند. کریم خلیلی با این طرح که اگر محقق و دانش در کنار جنبش روشنایی قرار گیرند، حکومت ناگزیر است که متوسل به خلیلی شود، اگر محقق و دانش در کنار دولت باشند مردم در تقابل با آنها قرار خواهد گرفت، خیالی آسوده دارد. در هر حالت خلیلی خود را برنده این بازی شمار میکرد. اما دانش و محقق پس از آنکه دریافتند در پشت جنبش روشنایی کسانی خواب براندازی دارند فوری موقف خود را تغییر دادند.
اکنون دانش و محقق با نشر اعلامیههایی عملن صف خود را جدا کرده و در تقابل با خلیلی و مدبر قرار گرفتهاند. در واقع محقق و دانش دریافتند اگر بازی را در حوزه نفوذشان ببازند دیگر جایگاهی در حکومت نیز نخواهند داشت.
محمد محقق هنوز به حیث یک رهبر قومی از پایگاه قوی مردمی در مناطق مرکزی برخوردار بوده و قدرت بسیج اجتماعی را دارد. سرور دانش در میان قشر تحصیلیافته و معتدل از پایگاه خوبی برخوردارد است. آقای مدبر پشتوانه اصلیاش حمایتهای سیاسی حامد کرزی است. مدبر در بین هزارهها صرف در یک حلقه خاص مربوط به حزب خود طرفدارانی دارد. اما کریم خلیلی در همسویی با نسل فیسبوک اکنون در فضای مجازی مانور بیشتر میدهد. هرچند در فضای واقعی اکثر مردم وی را عامل اصلی عقبمانی در حوزه نفوذشان میدانند.
جنبش روشنایی بیش از آنکه تقابل مردم هزاره با حکومت باشد، بیشتر تقابل رهبران سیاسی بر سر حوزۀ نفوذشان است. این تقابل در آینده بیشتر خواهد شد. انتخابات پارلمانی و انتخابات آینده، این رقابت را جدی خواهد کرد. چنانچه در انتخابات ریاست جمهوری حزب آقای خلیلی حداقل 100 هزار سیدی در رابطه به افشار نشر کرد تا چهره محقق و تیم عبدالله را تخریب کند. محقق نیز به صورت بیرحمانه واکنش نشان داد و با فشاری که بر تیم عبدالله وارد کرد آنان را مجبور کرد تا فایل صوتی کریم خلیلی نشر شود.
در این میان مانور برخی جوانان تازه به دوران رسیده و قهرمانهای فیسبوکی نیز جالب است. اکثر آنها کاندیداهای پارلمان آینده هستند و فکر میکنند با راهاندازی بحثهای قومی و تحریک احساسات میتوانند به جایگاه رهبری رسیده و یا از رهبران سنتی عبور کنند، اما ناتوانی این نسل در بسیج اجتماعی و عدم ظرفیت در حمایتهای فراقومی سبب شده تا این نسل نتواند به جایگاهی که میخواسته دست پیدا کند.