چرا داعش دیگر تیتر رسانهها نیست؟
از آن جایی که افغانستان یک کشور به شدت مذهبی و چندملیتی است، مبنای فعالیتهای سیاسی در این کشور نیز از گذشتۀ دور و دیر بر محور قوم و دین استوار بوده است. از همین روی جریانهای سیاسی در افغانستان عمدتن بر محور مفاهیم و مسایل دینی و دینداری پایهگذاری شدهاند و هر یک خود را نمایندۀ بر حق دین مبین اسلام میدانند.
شوربختانه واقعیت امر این است که برای فعالیت سیاسی در چنین سرزمینی یکی از کوتاهترین راهها برای سربازگیری از میان مردم، استفاده ابزاری از دین میباشد. احزاب و جریانهای سیاسی در افغانستان به ویژه در سالهای پسین بیشترینه با ظاهر دینی وارد عرصۀ سیاستورزی و قدرت طلبی شدهاند. اما در این میان طالبان و داعشیان گروههای قدرتطلبی هستند که افراطیترین و غیر انسانیترین قرائت را از دین بیرون دادهاند.
میدان بازی و سیاستورزی در کشورهای اسلامی، به ویژه در افغانستان در سالهای پسین به گونۀ بوده است که جریانها و سازمانها و احزاب سیاسی در بیرون دادن قرائتهای تند و افراطی از دین با هم در رقابت قرار گرفتهاند. چون سطح سواد و آگاهی دینی مردم در افغانستان به شدت پایین است و از همین جهت مردم بیسواد و کمسواد آنچه را به صورت شفاهی از دین آموختهاند، همانا خشم و اکراه است که در واقعیت دین اسلام چنین چیزی اصلن جای ندارد.
به همین لحاظ امروزه در افغانستان جریانها به هر میزان که در امر دینورزی بیشتر افراطی و خشن عمل کنند، به همان میزان زمینه برای سربازگیریشان از میان تودههای کمسواد و ناآگاه بیشتر میشود. با توجه به مسایل ذکر شده تصور برخی از کشورهای ذینفع در افغانستان بر آن شد تا گروه تروریستی داعش که تا آن زمان در حوالی سوریه و عراق مصروف حملات و عملیات تروریستی بودند، وارد جغرافیای سیاسی افغانستان کرده و با این کار بازی تازهیی را در این کشور آغاز کنند.
باور کشورهای ذینفع چنین بود که بستر اجتماعی و سیاسی در افغانستان برای فعالیت و سربازگیری گروه داعش (دولت اسلامی در شام و عراق) مساعد است. به همین لحاظ این گروه برای نخستین بار در مناطق مرزی افغانستان با پاکستان اعلان حضور کردند. گروه تروریستی داعش در آغاز با سرعت غیر قابل باوری در برخی از ولسوالیهای نزدیک به مرز پاکستان در ولایت ننگرهار سربازگیری کردند.
البته این رشد سریع به هیچ روی به معنای علاقۀ مردم نسبت به گروه تروریستی داعش در افغانستان نبود؛ بل منابع سرشار مالی که داعش از آن برخوردار بود، برخی از گروههای شبه نظامی جداشده از طالبان پاکستانی و طالبان آزرده خاطر درونکشوری بودند که از روی ناچاری و فقر اقتصادی به گروه داعش پیوسته بودند. البته داعش تا یک سال نخست فعالیتاش در حومههای ولایت ننگرهار به شدت در حال گسترش بود؛ اما از آنجایی که مبنای این گروه به اساس افراطیت و سلفیگری استوار است و از سوی دیگر داعش یک پروژه وارداتی بود، نتوانست در میان مردم افغانستان و به ویژه ولایت ننگرهار جای پای باز کند.
داعش بالافاصله با مقاومت مردمی در ولایت ننگرهار رو به رو شد. مردم علیه حملات و عملیات و فعالیتهای تروریستی این گروه به پا برخاستند و با تمام وجود از فعالیتهای ضد بشری این گروه جلوگیری کردند. اما آنچه روشن و مسلم میباشد این است که مردم ننگرهار به هیچ روی نمیتوانستند بدون حمایت مالی و تسلیحاتی حکومت در برابر گروه داعش بجنگند.
یکی از اهداف اصلی گروه داعش در افغانستان عبور به سمت آسیای مرکزی و تاسیس و تکمیل ولایت خراسان بود. گروه داعش میخواست از دو مسیر معین به سمت آسیای مرکزی در حرکت شود. چنان که عمدتن تروریستان از مرزهای پاکستان وارد افغانستان میشود، داعشیان نیز از مرزهای پاکستان وارد ولسوالیهای کوت و بتی کوت و پچیراگام شده و از آن طریق قصد داشتند از مسیر دانگام ولایت کنر وارد «کامدیش» ولایت نورستان شوند و سرانجام به بدخشان و از آن طریق به مرزهای تاجکستان دست یابند.
مسیر دیگری که داعش برای راهیابی به کشورهای آسیای میانه در نظر داشت هلمند- گلستان- فراه و پس از آن به کوهستانهای غور و سرانجام به ولایت فاریاب و از آن طریق به سمت ترکمستان بود. همین گونه میخواستند از را بلخ به ازبکستان راه پیدا کنند. اما برنامههای داعش در افغانستان پیش از آنکه عملی شود از سوی مردم و نیروهای امنیتی خنثا شد.
البته با توجه به آنکه حکومت با طالب در جنگ است، ارادۀ جنگ با داعش را نیز داشت؛ اما جنگ با داعش را اتهامهایی که به حنیف اتمر مبنی بر دست داشتن وی با داعشیان از سوی ظاهر قدیر وارد شد، تشدید کرد. پس از آنکه ظاهر قدیر نمایندۀ مردم ننگرهار در مجلس نمایندگان با نشان دادن یک حلقه سیدی ادعا کرد که گویا اسنادی در دست دارد که حنیف اتمر با داعش در افغانستان همکاری دارد، آقای اتمر بلافاصله به ننگرهار رفت و پیش از آن که اتهامهای قدیر جایگاه اجتماعی وی را در میان مردم مشرقی تضعیف کند، دست به کار شد. اتمر به مردم مشرقی وعدۀ هر نوع همکاری داد. البته اتهامهایی از این دست به وزیر داخله وقت آقای علومی نیز مبنی بر سقوط عمدی برخی از ولسوالیها زده شد.
واقعیت امر این بود که برخی از قوماندانها و مقامات محلی در ولایات افغانستان در سیزده سال حکومت کرزی از نهادهای امنیتی به باجگیری عادت کرده بودند. این قوماندانها برخی از نیروهای مسلح تحت فرمان خویش را دستور میدادنند تا به نام طالب، ولسوالیهای مورد نظرشان را ناامن کنند و پس از آن به نهادهای امنیتی مراجعه میکردند و برای امن سازی محلاتشان درخواست پول میکردند. این ترفند در سیزده سال نتیجه خوب داده بود و حکومت کرزی برای آرام کردن ظاهر امر به این دسته از زورمندان و فرماندهان محلی باج میداد. اما پس از تشکیل حکومت وحدت ملی مسوولان نهادهای امنیتی باجبگیران را از درگاه خویش راندند و بر آن شدند تا در هر نقطه از افغانستان که خطر ناامنی وجود داشته باشد، نیروهای امنیتی ملی را بفرستند. دقیقن پس از آن که نهادهای امنیتی به فرهنگ باجگیری و باجدهی نقطۀ پایان گذاشتند، فرماندهان محلی نیز اتهامهایی مبنی بر همکاری مسوولان امنیتی با گروههای تروریستی را مطرح کردند. در پی همین معادله بود که موقتن برخی از ولسوالیها به اثر نارضایتی فرماندهان محلی از حکومت، ناامن شد. اما این اتفاق از دو جهت به نفع حکومت و مردم افغانستان تمام شد. نخست این که نهادهای امنیتی به فرهنگ باجگیری از حکومت پایان دادند و ولسوالیهای ناامن نسبتن امن شدند. دودیگر، اتهامهای وارده به مسوولان نهادهای امنیتی سبب تشدید حملات نیروهای امنیتی در نقاط ناامن افغانستان شد.
با توجه به این معادله اتهام وارده به رییس شورای امنیت نیز سبب شد تا آقای اتمر به ننگرهار سفر کند و به مردم قول همکاری همهجانبه دهد. از آنجایی که گروه داعش یکی از تنفربرانگیزترین گروههای تروریستی است، اتهام همکاری با یک چنین گروه، سبب شد که شورای امنیت ملی با تمام توان برای زدودن این اتهام هم که شده، نیروهای امنیتی را بسیج کند و علیه داعش جدیتر و با برنامهتر از پیش وارد عرصه نبرد شود.
از همینروی حکومت نیروهای خودجوش مردمی علیه داعش را حمایت مالی و تسلیحاتی کرد و در عین حال عملیات هوایی و زمینی بسیار شدید را علیه داعش آغاز کرد. در ادامۀ این عملیات، داعش در ولسوالیهای کوت، بتی کوت، پچیراگام، اچین و ده بالا چنان سرکوب شدند که امروزه بیشتر از یک سال میشود که داعش تیتر یک هیچ یک از رسانهها نیست.
بنابراین آنچه امیدوارکننده و قابل تامل میباشد این است که خوشبختانه حکومت امروزی از جنگ با گروههای تروریستی شروع تا تاسیسات اقتصادی نگاه راهبردی دارد. شاید موقتن ما دچار برخی از مشکلها باشیم؛ اما خوبی کار راهبردی و برنامهمحور در این است که ما را در درازمدت به رفاه میرساند.
نویسنده: بکتاش روش