پایان چشمجنگی وزیر دفاع
استعفا چیز بدی نیست؛ وحشتناک هم نیست؛ بعضیها فکر میکنند که اگر استعفا بدهی، تعادل کرۀ زمین به هم میخورد و ما میرسیم به پایان دنیا و همهچیز نابود میشود، درحالی که اینطور نیست؛ مثلن نانوای سرکوچۀ ما نان خوبی درست نمیکرد، بعد ننۀ رحیم داردار آمد و با کفگیرهای قدیمی به کلهاش کوفت.
همین موضوع باعث شد که ایشان از مقاماش استعفا دهد؛ حالا طرف در یک مقام دیگر مصروف خمیر لگدکردن هستند و آهنگ انارانار را زمزمه میکند… وزیر دفاع هم استعفا کردند، یعنی اول تصمیم نداشتند استعفا کنند، بعد دیدند که مردم بسیار ناراحتاند و این ناراحتی ممکن است زیاد شود، برای خوشی خودش و خودش و بازهم خودش استعفا داد؛ خُب شوخی نیست؛ مثلن نزدیک به سیصدنفر کشتهوزخمی شدند و مهمتر اینکه همۀشان سرباز بود که در قولاردوی شاهین سلاخی شدند و بیشتر از این خوب نمیشد و دیگران مجبور بودند که بگویند: وزیرجان لطف کن برو کنار که ما داریم ریکارد تلفات جنگ جهانی دوم را هم میشکنیم.
منم با خودم قول دادم که اگر این بندۀ خدا استعفا ندهد من با قلبی مطمین استعفا بدهم تا ایشان یاد بگیرند که برکنارشدن ترس ندارد، فقط اولش مثل انداختن در حوض سرد کمی سخت است، ترسی هم ندارم، حالا من از چی استعفا بدهم مهم نیست؛ مهم این است که این فرهنگ باید ترویج شود بعد همه باهم بگوییم که اگر من استعفا ندهم، تو استعفا ندهی و ما استعفا ندهیم، پس کی لطف میکند بیکار بماند؛ البته این شعارها در زمانۀ فعلی کاربرد خاصی ندارد، شعار نه که حتی بمب مادروپدر و بمب پدرکلان هم منفجر شود فایده ندارد؛ حالا بگذریم…
وزیر دفاع نیز در یک نشست خبری گفت که: «من استعفا میدهم، اما این معنی را نمیدهد که کاملن عقب کشیده باشم، ما هستیم؛ مثل شیر، ببر، پلنگ و بزرگواران دیگر، کاملن بیدار هستیم و در خدمت ملت قهرمانپرور هستیم.»
یعنی چقدر وزیر دفاع خوبی داریم، راحت میآید و میگوید که ما بازهم حاضریم در خدمت باشیم، به همین راحتی، آب از آب هم تکان نخورد، کسی هم نپرسید که خُب، شما که استعفا دادید تکلیف این
سربازانی که مثل بزغاله کشته شدند چیست؟ حالا این عبدالله حبیبی خدا را شکر کنند که وزیر دفاع کوریای شمالی نبودند، در غیر آن کیمجونگاون رهبر کوریای شمالی که بچۀ بسیار عصبانی و خطرناکی بود تا حالا برای بار هفتم، ایشان را هواکشی میکردند و بعدن طی یک مراسم رسمی بهعنوان موشک زمینبههوا به طرف کوریای جنوبی شلیک میکرد و از آنجا هم کوریای جنوبی بهعنوان خمیر ترش، برای چین میفرستاد تا بهعنوان محصولات جنگی کلاسیک در منجنیق گذاشته و شوت کنند به جنگل آمازون…
جالب اینجاست که یک آدم میآید و میگوید: وای خدای من، این وزیر دفاع ما چقدر آدم خوبی بوده که خودش کنار رفت و ما مجبور نشدیم با جرثقیل برطرفش کنیم. خُب جای نگرانی نیست، بعضی انسانها دارای شانس فوقالعادهیی هستند و تا از طرف خود خداوند دستور برکناری نیاید، حاضر به کنارهگیری هم نیستند و طوری به چوکی میچسپند که آدم فکر میکند یک کیلو چسپ اِلفی برای ماندن و جدانشدن از قدرت استفاده کردهاند؛ حتی رییسجمهور در مورد ایشان فرمودند که وزیر دفاع ما واقعن آدم شجاع و دلیری بود.
یعنی ایشان حاضر است حتی با ابوبکر البغدادی چشمجنگی کند و یک لحظه هم پلک نزند؛ حالا اگر چند ساعتی در شبانهروز خواب هستند، مشکلی نیست، وزیر ما این قدرت فوقالعاده را دارند که مثلن دشمن را در ابتدا در خواب ببیند و در همان خواب نابودش کند؛ اما حیف که ملت نمیگذارد و تا ایشان میخواهد کار دشمن را در خواب یکسره کند از خواب بیدارش میکنند.
گزنه/ طنز روز
مهدی ثاقب