سلطۀ بیچونوچرای مناسبات قومی بر خانواده/ خانواده در فقدان قانون
امروز مصادف با ۱۵ می است که از این روز به نام روز خانواده در بسیاری از کشورها تجلیل میگردد. خانواده کوچکترین واحد تشکل اجتماعی میباشد که به عنوان اولین کانون پرورش اجتماعی ماهیت و کیفیت فرایند همزیستی را در سطوح مختلف تعیین مینماید.
ثبات، عشق، نظم و احترام در خانواده به عنوان یک مجموعه نظاممند، الگوهای رفتاری و جغرافیای فکری اطفال را تعریف و تدوین کرده و آنان با تعلق خاطر به مجموعهیی از فضیلتهای اخلاقی وارد جامعه میشوند.
در کشورهای توسعهیافته، قانونی بهنام قانون خانواده که در آن مکلفیتها و الزامات حقوقی زن و شوهر را نسبت به همدیگر و همچنان الزامات و مکلفیتهای والدین را نسبت به فرزندان تعریف میکند، نافذ میباشد و هرگاه خانواده دچار مشکل و چالش گردد، در پرتو همین قانون حل و فصل میگردد.
در این جستار اما سعی میگردد به صورت اختصار به وضعیت و شرایط حاکم بر محیط خانواده در افغانستان پرداخته شده و مشکلات، کمبود و نارساییهای که کثیری از خانوادههای افغان از آن رنج میبرند، مورد تامل قرار گیرد.
در افغانستان متاسفانه تا هنوز قانونی که مکلفیت و مسوولیت خانواده را تعریف نماید، به تصویب نرسیده و آنچه بر مناسبات خانواده مسلط میباشد یکسلسله سنتها و آموزههای دینی میباشند که با رویکرد پدرسالاری، اخلاق و الگوهای رفتاری خانواده را تعیین و تعریف مینماید.
همین آموزهها و سنتها سبب گردیده که فرایند جامعهپذیری یا پرورش اجتماعی در افغانستان در حصار علایق و دلبستگیهای قومی باقی مانده و همین گونه تبدیل شدن محیط خانواده به کانون امن پرورش، آموزش و تولید محبت دشوار گردد.
از همین رو هرگاه امکانات و تسهیلات حمایتی برای زنان و اطفال وجود داشته باشد، تردیدی نیست که خانوادۀ افغان یکی از بیثباتترین خانوادههای جهان خواهد بود که عقدههای متراکم پدرسالاری شیرازههای آن را در معرض فروپاشی قرار میدهند.
بنابراین آنچه بهنام ثبات و استحکام خانوادگی در کثیری از خانوادههای افغان شمرده میشوند، تولید عشق و محبت نیست، بل ترس و نگرانی از سختیها و مشکلاتی میباشد که ادامه زندگی آبرومندانه را با مشکل مواجه میسازد.
به همین دلیل آمار طلاق در کشور در مقایسه با کشورهای همسایه بسیار پایین میباشد که البته پایینی آمار طلاق به معنای استحکام و ثبات خانواده در این کشور نیست. از آنجا که کثیری از ازدواجها در افغانستان به شکل سنتی صورت میگیرد، خانوادهیی که در محور آن شکل میگیرد، اغلب با چالشهای متعدد همراه است.
فقدان محیط و رویکردهای مناسب برای پرورش اطفال یکی دیگر از معضلات کثیری از خانوادههای افغان میباشد که به ندرت اتفاق میافتد والدین همراز اطفال خود قرار گرفته و شرایط مناسب با خواستههای طبیعی و نیازهای آموزشی و پرورشی آنان را فراهم نمایند. به دلیل فقدان همین شرایط، اطفال اغلب به دروغ گفتن رو میآورند که در تکوین شخصیت آنان اثر بسیار ناگوار بر جا میگذارد.
اینها اما همه مشکلات نیست. در یک دهه اخیر خانوادۀ افغان در معرض یک دگردیسی وحشی قرار گرفته که برای مدیریت این دگردیسی، هیچ گونه الزامات حقوقی و اخلاقی تعریف نگردیده است.
با ورد موبایل هوشمند و انترنت در محیط خانواده، دیگر چیزی به نام حریم خصوصی وجود ندارد. در واقع دیوار حریم خصوصی فرو ریخته است.
با توجه به عقدههای سنگین محرومیت که در عرصه نیازهای عاطفی و جنسی وجود دارد، استفاده از موبایل و انترنت راههای جبران این عقدهها را کمهزینهتر و کوتاهتر کرده است، اما مشکلها و معضلاتی که از این رهگذر پدید میآیند، مالیات سنگینی را بر دوش خانواده و پس از آن بر دوش جامعه تحمیل میکند.
نگرانی اما در این جاست که این فرایند از چشم مدیران جامعه پوشیده مانده و به ندرت کسی به فهم و درک این وضعیت نایل آمده و در این مورد سخن میگوید.
هادی میران؛ نویسنده و پژوهشگر