ترمپ باید از کاخ سفید برود!
شرایط ترمپ برای ماندن در پست ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا اصلا مناسب نیست. وی از هوش و درایت کافی برخوردار نبوده و از اهمیت دفتر ریاست جمهوری و وظایف آن خبردار نیست. او مطالعهیی ندارد. حتا به خودش هم سختی نمیدهد تا پروندههای مهم و یا گزارشهای دریافتی از دستگاههای اطلاعاتی را مطالعه کند. ترمپ حتا درباره مسایلی که آنها را به عنوان اولویتهای اصلیاش مطرح کرده، اطلاعات کافی ندارد. تصمیمهای وی بیشتر از روی دمدمى مزاج بودنش است و همگی در قالب احکام ظالمانه تحویل داده میشوند.
اخلاقیات برای ترمپ اهمیتی ندارد. وی صدها بار نشان داده که فردی دروغگو، نژادپرست و متقلب است. واقعا شرمم آمد که این واژهها را آن طور که باید بلند و رسا بیان کنم. اما اگر قرار باشد از این واژهها برای توصیف شخصی استفاده کنیم، هیچ کس سزاوارتر از او نخواهد بود. یکی از وظایف رسانهها باید این باشد که حقایق را همانطور که هست نشان داد: ترمپ باید از کاخ سفید برود. خیلی سریع. او برای جهان خطرناک است.
ترمپ سیاستمدار بدبختی است. او رییس FBI را اخراج کرد؛ زیرا قدرتش را داشت. جیمز کومی به خاطر بازجوییهایش درباره اطرافیان ترمپ، او را آزردهخاطر کرده بود! کومی از ابراز وفاداری و پایبندی به ترمپ امتناع ورزیده بود و تمایلی به توقف بازجوییها نداشت. او باید میرفت.
شاهد یک تراژدی امریکایی هستیم
او حتا رییس بدبختی هم هست. کارکنانش باید برایش بهانه بافی کنند و به نیابت از او دروغ بگویند زیرا مجبورند؛ اما ترمپ صبح روز بعد از خواب بیدار میشود و پستهایی را در توییترش منتشر میکند که با گفتههای آنها تناقض دارد. برایش اهمیتی ندارد که سخنگویش، وزیر امور خارجهاش و مشاور امنیتی ملیاش تحویل اطلاعاتی حساس به روسیه (بین این همه کشور!) را انکار کردهاند؛ ترمپ در همین مورد توییت کرده بود: بلی، بلی، من این کار را کردم چون میتوانم. هر چه نباشد رییسجمهورم.
در کاخ سفید هیچ چیز سر جایش قرار ندارد. هر کسی که آنجا مشغول به کار شده، چند مرتبهیی این مورد را تجربه کرده و حالا همه آنها از یکدیگر تنفر خاصی دارند و هر کس به جز ترمپ، از ترمپ متنفر است. به خاطر تمام موارد فوق، و پس از گذشت 120 روز از روی کار آمدن کابینه ترمپ، حالا شاهد یک «تراژدی امریکایی» هستیم که برای فرار کردن از آن پنج راهحل پیش رو داریم:
اولین راهحل استعفای ترمپ است که اتفاق نخواهد افتاد. دومین راهحل این است که جمهوری خواهان مجلس سنا و نمایندگان از طرح «اعلام جرم علیه ترمپ» حمایت کنند که میتوان آن را به وسیله «دست داشتن ترمپ در عدم احقاق عدالت» توجیه کرد؛ اما این اتفاق نیز رخ نخواهد داد؛ زیرا جمهوریخواهان به شدت تشنه قدرت بوده و حاضر نیستند به صورت داوطلبانه از صحنه قدرت کنار بروند. راهحل سوم بهکارگیری اصلاحیه بیست و پنجم قانون اساسی ایالات متحده [در مورد قوانین مرتبط با غیبت و جانشینی ریاست جمهوری] است؛ بر اساس این قانون، کابینه باید اظهار کنند که ترمپ از صلاحیت کافی برخوردار نیست و میبایست از قدرت کنار گذاشته شود. این گزینه نیز احتمالا رخ ناشدنی باشد. راهحل چهارم: دموکراتها به مبارزه ادامه دهند تا پیروز انتخابات میاندورهیی در مجلس نمایندگان و مجلس سنا باشند؛ که تا آن زمان 18 ماه باقی مانده و تازه باید طرح «اعلام جرم علیه ترمپ» را پیاده کنند. راهحل پنجم: جامعه بینالملل باید به فکر چارهیی بیفتد تا خودش را از وابستگی به ایالات متحده برهاند و کاخ سفید را دور بزند. راهحل پنجم برخلاف چهار گزینه قبلی نمیتواند مستقیما مشکل ترمپ را حل کند اما کارآمد و ممکن است.
بدون هدف؛ بدون استراتژی
تقریبا دو هفته پیش، گروهی از کارشناسان و سیاستمداران بر روی سیاست خارجی واشنگتن به هنگام دعوت در کنفرانس امنیتی مونیخ پرداختند. به سادگی میشد متوجه جو هرج و مرج شهر در آن دوران شد.
موقعیت ایالات متحده در ریاست جمهوری اخیر این کشور به سطح بسیار پایینی تنزل یافت و حالا خودش را وامدارِ بذلهگوییهای یک مرد میداند. این کشور، همان طور که دیوید بروکس اخیرا در نیویارک تایمز نوشت، به یک «بچه» تکیه کرده است. کابینه ترمپ فاقد هرگونه سیاست خارجی است؛ زیرا وی همواره به جامعه امریکا قول داده تا ضمن تقویت امریکا بر روی مسایل داخلی این کشور تمرکز کند. ترمپ به مردم قول داده تا دیگر خبری از جنگ نباشد. او تنها بر اساس حال لحظهییاش و به دور از هرگونه انسجام استراتژیک و منطق تاکتیکی تصمیم گرفت. مسکو و بجینگ دارند به ایالات متحده میخندند. مردم نقاط دیگر اما نگران شرایط فعلی هستند.
در اقیانوس آرام ناوهای جنگی -متعلق به امریکا و چین- در فواصل نزدیک از یکدیگر حرکت میکنند. تنشها میان ایالات متحده و کوریای شمالی به شدت بالا گرفته است. چه کسی مطمین است که دونالد ترمپ برای نجات موقعیتش به جنگ هستهیی پناه نخواهد برد؟ تمام اقدامها برای توقف تغییرات اقلیمی با چالش روبهرو شده و بسیاری معتقدند که ایالات متحده قصد دارد تا از موافقتنامه پاریس کنار بکشد؛ زیرا وی به لحاظ قانونی از اقدامهای الزام آور برای کشورش آگاهی دارد. بحرانهایی نظیر سوریه و لیبی اوج گرفته اما بحثی از آنها در میان نیست. و اینکه این مباحث را باید با چه کسی در میان گذاشت؟ تمام تماسها و ایمیلها به وزارت کشور ایالات متحده بدون پاسخ ماندهاند. هیچ چیز به طور قانونمند پیش نمیرود. هیچ چیز ثبات ندارد و روابط فرا-اطلسیِ ایالات متحده دیگر به سختی برقرار است.
زیگمار گابریل، وزیر امور خارجه آلمان، و نوربرت روتگن، رییس کمیته امور خارجه بوندستاگ، بارها به ایالات متحده سفر کردهاند اما آلمان و امریکا دیگر یکدیگر را نمیتوانند درک کنند. به سختی ارتباطی میان این دو کشور صورت میگیرد و هیچ نوع استراتژی و هدف مشترک سیاست خارجی بین آنها وجود ندارد.
در سریال «بازی تاج و تخت» شاه دیوانه به قتل رسید و (کودک جانشینش نیز اصلا گزینه بهتری نبود). در زندگی واقعی نیز یک پسر نابالغ بر چوکی ریاست جمهوری قدرتمندترین کشور جهان تکیه زده است. او هر آن قادر است حکمی فاجعهانگیز را صادر کند که قابل اجرا باشد. به همین دلیل است که پدر و مادرش حتا یک ثانیه هم نمیتوانند چشم از روی او بردارند. آنها نمیتوانند تسلیم خستگی شوند؛ زیرا او جنبوجوش فراوانی دارد. در نهایت او را باید به اتاقش بفرستند و قدرت را دست بزرگترها بسپارند.
منبع: Spiegel
ترجمه: فرادید