مشروعیتزدایی دولت؛ آنچه طالبان میخواهند
کمپنی هند شرقی در سال ۱۸۵۷ شورش سپاهیان هندی را که علیه سلطۀ استعماری انگلیس برخاسته بودند با کمک خطوط جدید تلگراف که مراکز مهم فرماندهی نیروهای انگلیس را با هم وصل میکرد موفقانه سرکوب کرد. این موفقیت باعث شد تا کمپنی هند شرقی بهخاطر تسلط بر شبه قاره هند، بهطور وسیع دست به احداث خطوط ارتباطی تلگراف بزند.
تلگراف که به منظور تامین ارتباطات و حفظ سلطه استعماری ایجاد شده بود به زودی در پخش پیامها و ارتباطات مردم عادی همچنان بهکار گرفته شد و خلاف توقع انگلیسها، ملت چندپارچه هند را به هم نزدیک ساخته، باعث شد تا ناسیونالیزم هندی را بیدار سازد.
خبر شکست روسها توسط جاپانیها به زودی به نقاط مختلف هند رسید. فعالیت ناسیونالیستهای هندی بهراحتی از یک گوشه به گوشۀ دیگر شبه قاره هند انتقال مییافت و بدین ترتیب تکنالوژی جدید ارتباطات که بهخاطر حفظ سلطه انگلیسها به هند آورده شده بود در حقیقت علیه آنها بهکار گرفته شد.
امروز همچنان، استفاده از تکنالوژی جدید و وسایل ارتباط جمعی، عواقب و پیامدهای غیر قابل پیشبینی دارد. وسایل ارتباط جمعی میتواند مردم را کنار هم بیاورد و یاهم آنها را از هم دور سازد.
کارگزاران دولتی با در نظرداشت نقش انترنت در بسیج مردم و عملکرد سیاسی آنها، سیاستهای گوناگونی را دنبال میکنند، بهطور مثال امریکا بر جهان واحد انترنتی که در آن امکان دسترسی به اطلاعات برای همه میسر باشد تاکید میکند. اما برعکس جمهوری اسلامی ایران، انترنت و دنیای آنلاین را به شدت کنترول میکند. بنابراین قابل تعجب نیست که پیام تبریکی نوروزی رییسجمهور امریکا بنا بر دلایل سیاسی به گوش بخش عمدۀ ایرانیهای مقیم ایران نمیرسد.
اما در عصر جهانی شدن، افغانستان که توان کنترول و سمتدهی دنیای آنلاین را مطابق پالیسی دولتی و اهداف ملی ندارد در حقیقت بازندۀ این بازی است. شبکههای اجتماعی و از همه مهمتر فیسبوک در بین جوانان افغانستان که به شدت از بیبرنامگی و بیکاری رنج میبرند، افکار عمومی و روان جامعه را هر روز پریشانتر از پیش میسازند.
حملات انتحاری عناصر ضد دولت و صحنههای دلخراش بهطور برقآسا با تبصرههای فاقد بینش سیاسی و نظامی بین کاربران فیسبوک همرسانی میشوند. آنچه در تمام موارد مشترک است، این است که انگشت انتقاد به سوی ناتوانی حکومت وحدت ملی در تامین امنیت شهروندان نشانه گرفته میشود، این انتقادها در بیشترین موارد رنگ اعتراض بهخود میگیرد و بالاخره به راهپیمایی علیه دولت میانجامد.
حکومت افغانستان که بین جنگسالارها و حلقههای کوچک تکنوکرات فاسد و حامیان آنها بر مبنای مصلحتهای سیاسی تقسیم شده، اقتدار و طرح اصلاحات ملی را شدیدا ناتوان ساخته است. چنین وضعیتی رییسجمهور را بهحیث رییس کل قوای مسلح افغانستان در حالت دشواری قرار میدهد.
اعتراضهایی که بعد از انفجارهای بزرگ، از صفحات مجازی آغاز میشوند و تا چند متری دیوارهای ارگ میرسند، دولت افغانستان را شدیدا تحت فشار قرار میدهد. حکومت افغانستان تحت چنین شرایطی اعلامیه صادر میکند و معمولا شبکۀ حقانی و سازمان اطلاعات پاکستان را مسوول حملات معرفی میکند، مبنی بر اینکه از وقوع چنین حملاتی آگاهی داشته، ولی نتوانسته از آن جلوگیری نماید.
چنین ادعاها به اتهامهایی میماند که زیر فشار افکار عمومی صورت گرفته باشد. از همین رو دشمنی با کشوری که میزبان یک و نیم میلیون مهاجر افغان و از مسیرهای اصلی کالاهای وارداتی افغانستان است و هردم میتواند بهحیث ابزار فشار علیه افغانستان استفاده شود، با خرد سیاسی و رویه دیپلوماتیک در تقابل قرار میگیرد.
در چنین بازی بین دولت، شهروند و عناصر ضد دولتی (طالبان، شبکه حقانی و داعش) برنده واقعی در حقیقت عناصر ضد دولتیاند که توانسته با انجام حملات بزرگ و خونین اعتماد مردم نسبت به دولت و حامیان بینالمللی آن را از بین برده و با خیزشهای پی هم مردم، مشروعیت دولت را زیر سوال میبرند.
شوراندن و به خشم آوردن مردم علیه دولت از اهداف مهم گروههای ضد دولتی است که با آماج قرار دادن مردم ملکی به سادگی برآورده میشوند. به نظر میرسد به همان مقیاسی که مردم علیه دولت قرار میگیرند، هدف قرار دادن افراد ملکی توسط گروههای ضد دولتی بهخاطر مشروعیتزدایی دولت افزایش خواهد یافت.
از این رو، بیشترین اعتراضهایی که از دنیای مجازی چون فیسبوک مایه میگیرند فاقد دید استراتیژیک و محاسبه دقیق از پیامدهای آن است. پیچیدگی وضعیت سیاسی افغانستان و فهم پایین شهروندان باعث شده که وسایل ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی در افغانستان بهطور روزافزون زیانبار عمل نموده، بهطور عمدی و غیرعمدی در خدمت عناصر ضد دولتی قرار گیرند.
نویسنده: مجیبالرحمان اتل