مقالات

زن، اسم دوم خداست!

به‌مناسبت 8مارچ

وقتی کودک بودم اکثر دوستان من پسرها بودند و خودم هم نمی‌دانم چرا؟ موهایم کوتاه و لباسٰ‌هایم مانند پسرها بود. یادم می‌آید که حتی برادر کوچکم هم از لباس‌هایم استفاده می‌کرد و وقتی از او می‌پرسیدم چرا از لباس‌های خودش استفاده نمی‌کند، می‌گفت: چه فرق می‌کند؟ لباس‌های تو مثل بچه‌هاست. هر روز  بزرگ‌تر می‌شدم و برجستگی‌های جسمم ظاهر می‌شد، یعنی من دیگر نمی‌توانستم مثل یک پسر موهایم را کوتاه کنم، لباس تن کنم و چهارشانه روی خیابان‌ها قدم بزنم. با اینکه آزاده بزرگ شده بودم، هرگز کسی نه در خانواده برایم یادآور شد و نه دوستانم در بیرون که من دیگر به‌عنوان یک «زن» در جامعه وارد می‌شوم. حسی عجیبی بود، اما آهسته آهسته آموختم که «زن‌بودن» ساده نیست. ولی اتفاق خوب اینجا بود که برادر کوچکم دیگر لباس‌هایم را استفاده نمی‌توانست .

وقتی وارد دنیای حقیقی خودم شدم فهمیدم که وجود من خیلی ارزش نداشته و حتی امروز هم در اکثر کشورها هم ندارد. اما همجنس‌های من که زنان تاریخ‌شکن و الگوی زن برای نسل امروز و آینده بودند تلاش کردند، جان باختند، جنگیدند تا وجودشان معنا پیدا کند.

من شخصن خودم، هرگز نمی‌خواهم این روز را تجلیل کنم. به‌نظر من، تجلیل از این روز یعنی من هنوز هم نابودم و حقم برابر نیست. تجلیل از این روز و به‌ دست‌آوردن دسته گلی از یک مرد، یعنی من هنوز هم احساس حقارت، احساس کمبودی، احساس نداشتن قدر و عزت، احساس  نابرابری و احساس عقب‌ماندن از جامعه  و مردها می‌کنم.

نمی‌خواهم بگویم که گل به دست‌آوردن بد است، اما می‌خواهم بگویم که در این روز برایم جالب و خوش‌آیند نیست. شاید ضرورت ندارم، چون من زنی هستم که تصمیم‌های زندگی‌ام را خودم می‌گیرم. اما خوشحال می‌شوم از احساس احترامی که در هر لحظهٔ زندگی‌ام در یک دنیای مملو از انسانیت دارم. در این دنیا جنس زن و مرد مهم نیست، شاید همین جاست که اصلن حق برابری و نابرابری مهم نیست. اما ای کاش چنین بود، این دنیا خیلی تخیلی است و متاسفانه امروز هم زنان در همین قرن معاصرمان احساس امنیت نمی‌کنند. اگر از معمار بیچارگی زنان بنویسیم که دنیا به نگاه معصوم زن دیده نمی‌تواند، اینجاست که حق تلف می‌شود.

زن، یک واژه و یک جسم نیست که تنها روی بستر خواب استفاده شود و یا مانند روبات در آشپزخانه غذا آماده کند. زن، یک درخت سبز است که با آبیاری، ریشه‌هایش استوارتر از همیشه می‌شود. زن، نیمهٔ وجود هر سرزمین است، یک سایهٔ امن است و پایهٔ یک دولت قدرتمند است.

معمار تحقیقات‌ام نشان می‌دهد که امروز هم متاسفانه یکی از هر سه زن در دنیا یا که زنا می‌شود و یا که از طرف همسرش لت‌وکوب می‌گردد و یا هم او را اجباری به خانهٔ بخت‌ می‌فرستند. چرا؟ امروز ۷٪ زنان در امریکا و سایر کشورهای اروپایی پست‌های کاری پایین‌تر از مردها دارند و معاش‌شان کمتر از مردهاست. چرا؟

امروز زن بزرگ‌ترین بار دوش جامعه است و برای همین سالانه ۲.۳ میلیون نوزاد دختر که هنوز چشم هم به دنیا باز نکرده‌اند تنها برای اینکه خانواده‌های‌شان پسر می‌خواهند سقط می‌شوند. هند و چین بزرگترین در‌صدی را تشکیل می‌دهد. چرا؟ امروز هم یک دختر از هر پنج دختر در افغانستان مکتب نمی‌رود؟ چرا؟

آیا می‌شود کسی جواب این همه چراها را بدهد؟ مطمینمنه. متاسفم! اما خودمان هستیم که جامعه را شکل می‌دهیم. قانون و اصول جامعه در هیچ کتاب تاریخ و یا مذهبی نوشته نشده. پس خواهش می‌کنم به‌جای سرکوب یک وجود زنده که «زن» است برایش دستی بده که او اعتماد کردن را بیاموزد. من، تو و هر یک از ما از وجود یک زن به دنیا آمدیم. اولین واژه‌یی که به زبان می‌آوریم «مادر» است که او هم یک زن است.

وقتی به زمین می‌افتیم، همه می‌گوییم «آخ مادر جان». آیا روزی شده که گفته باشی «آخ پدر جان»؟ مطمینم نه. من با اینکه رفیق نزدیکم پدرم بود، اما وقتی وجودم درد داشت و یا حس بدی داشتم مادرم یادم می‌آمد. این نیست که با پدرم راحت نبودم، خیلی هم راحت بودم که دربارهٔ هرچیز حرف می‌زدم. من اولین دختر انقلابی پدرم بودم که در خانواده بدون هراس و وسوسه دربارهٔ رابطه‌های جنسی و دوست‌پسرم همرایش حرف می‌زدم. می‌دانستم پدرم مردی بود که همیشه حمایتم می‌کرد. او می‌دانست که فرزندان‌ش برایش برابر است. زن، برای سرزنش و سرکوب کردن نیست. زن، عشق الهی است که می‌توان به او تکیه کرد تا به عمق آرامش برسی. زن، اسم دوم خداست و من به وجودم که «زن»ام می‌بالم.

اندیشه شاهی؛ شاعر و نویسنده

نوشته‌های مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. چرا باید زن ادای مردان را در بیاورد مگر زن بودن حقارت و مرد بودن افتخار است؟
    چقدر خوب است که ازدواج فقط یک رابطه جنسی نباشد، بل یک رابطه اعتماد، اعتبار، همسری و زندگی مشترک باشد.
    زن فطرتاً مادر است از نگاه روانی و روحی قوی و از نگاه جسمی ظریف است چی ضرورت که خلاف فطرت و توانایی های خود و فقط از روی ضد مجبور به انجام کار های شود که ضرورت نیست در آن کار ها سهیم باشد.
    آیا خودت از زن بودن خود میشرمی که ناراحتی که دیگر مثل دوران طفلی رفتار کرده نمیتوانی؟

  2. همه ما و شما میدانیم که اختلافات و خشونت های موجود علیه زنان در اعتقادات مذهبی و فرهنگی ما ریشه دارد.
    ما درین اعتقادات از خوب و بد تعاریف و برداشت های داریم.
    و از خصوصیات یک زن خوب هم تعریفی داریم. جدا از اینکه مرد و زن هردو انسان آزاده و مستقل هستند، اما بیشتر انتخاب آن خوبی ها مورد پذیرش جامعه قرار میگیرد، و با آنچه بد فکر میکنند اختلاف دارند.
    مثلن نویسنده نوشته، من دختر انقلابی خانواده بودم که در مورد رابطه جنسی و دوست پسر هایم به پدرم میگفتم. این در اعتقادات ما بد تعریف شده.
    پس برای رفع خشونت چی کنیم؟
    زنان مطابق تعاریف خوب اعتقادات جامعه زندگی کنند یا این تعاریف از اعتقادات ما بیرون شود ؟

  3. طرج این چنین دیدگاهی قابل تمجید است و به راستی که اگر تمامی زنان جامعه ما با چنین دید و درکی در جامعه حضور یابتند، این جنس دوم بودن زن از بین میرود و زن همان جایگاهی که کسب میکند که خانم اندیشه شاهی مطرح ساخته. بیایید این دید و این باور را در مردان و زنان همگانی سازیم، تاهیج زنی در جامعه ما ردیف دومی نشودو

دکمه بازگشت به بالا