سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/ سترجنرال انوری، جوانمردی و امنیت ملی
فیصل یقین؛ کارشناس مسایل امنیتی در لندن
یادوارۀ سپهسالار (2)
جهاد افغانستان، دو چهره کامل متضاد دارد. یک چهره، بدنامیهاییست که قومندانهای خودسر و جنگهای داخلی آن را احتوا میکند که چهره بسیار زشتی است. اینکه چگونه مجاهدین بعد از کسب قدرت آلت دست کشورهای همسایه شدند و به جان هم افتادند و مملکت را به حمامی از خون مبدل کردند، این چهرهیی تلخ است که دوره مقاومت شکوهمند مردم را لکهدار کرده است.
چهره دوم اما، مقاومتی باشکوه از مردمی تهیدست در مقابل بزرگترین قدرت رو به رشد جهان است. اینکه چگونه، کشور شوراها با دهها همپیمان بینالمللی از شرق تا غرب در مقابل ملتی غریب، به زانو در آمد.
در این بین، قصههایی بسیار از کاکهگریها، شهامتها و دلاوریها در لابلای اوراق تاریخ پنهان مانده است. اینکه مردم دست به دست هم داده و نان سفرههای تهیشان را با هم قسمت میکردند، برادری جای برادر در خونتپیدهاش را میگرفت و قهرمانانی که از جان و جهان خویش دریغ نکردند. مردانی پولادین که حماسهیی عظیم را رقم زدند؛ حماسهیی آمیخته به تغزل و زیبایی و شکوه.
روایات این مردان و زنان پولادین اما متاسفانه، به ندرت نوشته شده است. ما در این باب ملتی تنبل بودهایم. برخلاف دیگر ملتها که یکهزارم این حماسه را تبدیل به نقطهیی عطف در تاریخشان ساختهاند و از قهرمانان روزهای حماسهشان، الگوهایی دایمی برای وطنپرستی، جوانمردی، دلاوری و روحیه ملی ساختهاند.
اینکه آدمهایی زندگی راحت، امن، عیش، خانه و خانواده را رها کرده و در بغل صخرههای سخت، کنار گرفته بودند تا آزادی را سرودی بلند بسرایند و نسلهای بعدی، با عزت، شرافت و سربلندی وجب به وجب خاکشان را پاس بدارند.
سید حسین انوری، یکی از این اسطورههاست. کسی که او را به عنوان جهادی جوانمرد میشناختند و از معدود چهرههای جهاد که فراتر از دایرۀ قومی و منطقهییاش، محبوبیت یافت.
راز زندگی و سلوک انوری فقید، میتواند گره بسیاری از مشکلات امروزه امنیتی و اجتماعی-سیاسی افغانستان را بگشاید.
اگر مرکزی برای تحلیل زندگی و شخصیت آقای انوری و کسانی چون او درست شود، دیگر حکومت افغانستان لازم نیست بهدنبال الگوها و مشاوران پرخرج خارجی بگردد. لازم نیست نسخههای فرنگی را با قیمتی گزاف از غرب بخرد که؛ آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد.
انوری، از معدود فرماندهان جنگهای طولانی افغانستان، که به جای زادگاهش درۀ غوربند، در درههای اطراف کابل، سنگر داشت و از بلخ تا گردیز، از سنی و شیعه، از تاجیک و هزاره و پشتون و ترک همه با او مراوده داشتند و دوستش میداشتند.
من شناخت چندانی از او نداشتم. بهعنوان یک محقق حوزۀ امنیت و انتگریشن، در گذری اتفاقی هنگام درگذشت در خانهاش، گریستن گروههای مختلف قومی از مشرقیوال، مغربیوال و پارسیبان و ناپارسیبان، متعجبم ساخت.
البته مدتی که او در ولایت ما هرات، والی بود، سخنان بسیاری دربارهاش شنیده بودم. اینکه بنای عدالت اجتماعی و رسیدن به نواحی غریب و دورافتاده را در اولویت کارهایش داشت و خیلی از مناطق متروک هرات در دوره او، آبادان شدند. با همه به یک شکل رفتار میکرد و بساط هرزهدراییهای مافیایی تا حد زیادی در ولایت او که از خاندان ولایت هم بود، برچیده شدند؛ او را همه «آغا صاحب» میگفتند.
با این حال چون من در خارج از افغانستان زندگی میکردم تماس بسیاری به این مساله نیافتم. اما دیدن بدرقه او به دنیای باقی، مرا متحیر کرد. اینکه چطور الگوهای وحدت ملی در میان ما زندگی میکنند و ما غافلانه به دنبال پالیسیهای غربی میگردیم. کشورهای مختلفی از امریکای بعد از جنگ داخلی تا امریکای جنوبی، افریقای جنوبی، ویتنام، انگلیس، آلمان، ایران و غیره همه توسط الگوهای داخلی توانستهاند وحدت ملی خود را تضمین کنند.
همۀ اینها شاخصهایی را از دل تاریخ خود یافته و به آن پرداخته و نشانههای ملی ساختهاند. ما اما در کشوری که پر از قهرمانهای قومیست و قهرمان هر قوم، دشمن قوم دیگر پنداشته میشود، چهرههای نادری چون جنرال انوری را باید توتیای چشم کنیم.
چطور ممکن است، بر جنازه یک شیعۀ فارسیزبان، دهها پشتون، تاجیک و ترک سنی با چنین اندوهی بگریند. جویا که شدم به ندرت توانستم اسناد و نوشتههای تحقیقی در این باره بیابم. ستایش و نکوهش اغراقآمیز کلی چند نمونه بودند و البته هیچ کدام در چنین بحثی به درد نمیخورند.
در نوشتههای خارجیها اما، کلیدهای با ارزشی پیدا کردم. اینکه تقریبا همه آنها به جوانمردی او اشاره کرده بودند. بیاینکه بدانند جوانمردی، مهمترین علت قوام اجتماعی و درازدامنترین سنت اجتماعی در سرزمین ما بوده است.
وزیری چون امیر علیشیر نوایی به مد همین سنت و نوشتن فتوتنامههای شغلی توانست جامعهیی آرام و مترقی بسازد و راز رشد اسلام در جمعیت فتیان یا جوانمردانی بود که پیامبر اسلام در جوانی ساخته بود. همان رازی که اسلام را در وقتی کم به فرسخها دورتر از خاک حجاز برد و دوام داد. همان رازی که مهمترین سمبل اسلام، علی مرتضی را مولای جوانمردان میدانست. همان رازی که در شروع افغانستان جدید، احمدشاه ابدالی را جهانگشایی بخشید.
این راز پوشیده و سنتی، سر محبوبیت جنرال انوری بود. بهعلاوه دیگر صفات او چون دانش، شهامت و تقوا، اما هیچ صفت دیگری به اندازه جوانمردی او را ممتاز نکرده بود.
و امروز، بیش از هر چیز ما به تقویت این سنت و به ترویج و تحلیل و تبلیغ کسانی چون سترجنرال سیدحسین انوری فقید احتیاج داریم. کسانی که ممثل جوانمردی و وحدت ملیاند و با هوشیاری حکومت میتواند به عنوان الگویی مهم برای نزدیکی ملتهای متفرق افغانستان و قوام و دوام سرزمین عزیزمان بینجامد.