اطرافیان رییسجمهور و نگاه رمانتیک به سیاست
حوادث ماههای اخیر اگر در کنار هم قرار داده شوند، نگرانیهای زیادی دهن میگشایند که هر کدام به نوبه خود میتواند امیدواری نسبت به فردای صلحآمیز را کمرنگ نماید.
گسترش دامنه ناامنی در ولایات شمال، فقدان دانش امنیتی و ظرفیت مدیریتی در سکتورهای امنیتی، بیتوجهی رهبری دولت نسبت به این وضعیت و همینگونه برجسته شدن شکافهای قومی در این اواخر، نمونههایی از وقایع تلخ و پرهزینه است که در اشکال و ابعاد مختلف درجه نگرانی مردم را افزایش داده داده است.
سوال درشتی که اما در این جا مطرح میشود این است که مسوول این وضعیت کیست؟ چه دلایلی سبب گردیده که اوضاع این گونه انکشاف یابد و اصولا چه راهکارهایی میتواند امکان عبور از این وضعیت راهموار نمایند؟
در نگاه نخست به این واقعیت باید اعتراف کرد که اوضاع موجود و پدیدارهایی که بر سرنوشت جمعی ما سایه افگنده، حاصل خرد جمعی و برایند فرهنگ و هنجارهای مسلط بر مناسبات اجتماعی ما میباشد که قرنهاست بستر جامعهپذیری باشندگان این سرزمین بوده است.
البته این نگرش مستلزم پرداخت عمیقتر و کنکاش بیشتر میباشد که در این جستار نمیگنجد، ولی قضاوت غالب نسبت به وضعیت موجود این است که رهبری دولت وحدت ملی به دلیل کمتوجهی و فقدان ظرفیت لازم برای مدیریت بحران، از درک و تحلیل پدیدارهای امنیتبرانداز عاجز بوده است.
به همین دلیل نتوانسته برای مهار بحران، اقدامهای لازم و مقتضی را به انجام برساند. از این چشمانداز، مسوولیت اول متوجه جناب رییسجمهور میگردد که مسوولیت مستقیم مدیریت کشور را به عهده دارد.
هرچند آقای غنی زحمات و تلاشهای زیادی را به مصرف رسانده تا گرهگاههای مشکلات افغانستان شناسایی گردیده و گرهی از آن باز شود، اما چیزی را که رییسجمهور از کنار آن بیتفاوت گذشته، استخدام یک تیم مجرب و با صلاحیت فکری به منظور تحلیل و شناخت دقیق پدیدارهای امنیتساز و امنیتبرانداز میباشد که در فقدان آن درک و تحلیل سازهها و سامانههای امنیتی و ناامنی غیر ممکن میگردد.
از چشمانداز نظریههای پدیدارشناسی، هر پدیدار در پیوند با پدیدارهای اطراف خود قابل تحلیل و سنجش میباشد که ظهور و افول آنها تابع یک سلسله شرایط و قواعد رفتاری خاص بوده و در فقدان شرایط و قواعد مورد نظر، مدیریت آنها دشوار، پرهزینه و گاهی غیر ممکن میگردد.
از همین رو حلقات و نزدیکان رییسجمهور که این روزها به سنت حکومتداری مافیایی آقای کرزی روی آوردهاند و خلاف تقویت کار نهادی که از شعارهای همیشگی رییسجمهور غنی بوده، به شدت درگیر تیمبازیهای موازی در ارگ میباشند، متاسفانه از شناخت و تحلیل بسیاری از سازهها و سامانههایی که ارتباط مستقیم با وضعیت موجود دارند، عاجز بوده و به همین دلیل در اغلب موارد تصویر وارونه از این سازهها و سامانهها برای رییسجمهور ارایه مینمایند که خود دلیل توسعه فرایند ناامنی تعبیر میگردد.
حوادث اخیر و برخورد دولت با این حوادث به خوبی نشان میدهد که نگاه بسیاری از اطرافیان رییسجمهور به پدیدههای سیاسی نگاه رمانتیک میباشد و برای رمانتیزه کردن سیاست تلاش میورزند. در حالی که عالمان و تجربهگرایان میدان سیاست همواره تاکید ورزیدهاند که نگاه رمانتیک به پدیدارهای سیاسی مالیات سخت سنگین بر صاحبان این نگاه تحمیل خواهد کرد.
انتظار میرود که جناب رییسجمهور با توجه به قواعد و نورمهایی که در مباحث انتروپولوژی و اهمیت آن در فرایند توسعه و تشکیل ساختار نظام سیاسی مطرح است، به تحلیل وضعیت موجود پرداخته و نسبت به آنچه در حال اتفاق افتادن است احساس مسوولیت نماید.
به این واقعیت تلخ باید اعتراف کرد که هرگاه ظرفیت سکتورهای امنیتی و آموزشی با چشم مسلح مورد دقت و تامل قرار گیرد، انتظار مدیریت بحران جاری در کشور چیزی شبیه یک معجزه جلوه آرایی مینماید، مگر اینکه جناب رییسجمهور با توسل به رویکردها و راهکارهای دیگری برای مهار بحران موجود، مبادرت نماید.