وزیر روزخواب!
وزارت دفاع در هر کشور یکی از ارگانهای مهم و پالیسیساز در عرصۀ دفاع و تامین امنیت در بدنه ساختار نظام دانسته میشود. در کشورهایی که از تهدیدهای امنیتی فاصله دارند، وزیر دفاع معمولن شخص غیرمسلکی و غیرنظامی در نظر گرفته میشود که مهمترین وظایف آن مدیریت استراتیژی تدوینشده و نظارت بر فرایند وظایف تعریفشده میباشد. اما در کشورهای در حال جنگ، وزیر دفاع از جمع متخصصان امور نظامی و جنگ برگزیده میشود که علاوه بر داشتن اشراف لازم بر فنون جنگ و دانش نظامی، از تجربه مدیریت و استعداد استراتیژیپردازی نیز برخوردار باشد.
در افغانستان متاسفانه هیچ معیار و الزامات تعریفشده برای گزینش وزیر دفاع در شرایط جنگ وجود ندارد. بهرغم اینکه وزیر دفاع برای احراز این مقام باید از فلتر آرای نمایندگان مجلس عبور کند، اما متاسفانه مجلس نمایندگان نیز تحت تاثیر عواطف قومی و بوی معاملات نقد و نسیه، حساسیت لازم را در این زمینه اعمال نمیکنند.
از همین روست که در سالهای اخیر وزیران دفاع کشور اغلب بیخاصیتترین آدمها برگزیده شده که علاوه بر فقر تعهد و احساس از دانش و فهم مدرن علوم جنگ نیز بیبهره بوده است.
در این میان وزیر دفاع فعلی را یکی از بیخاصیتترین جنرالان اردو تعریف میکنند که علاوه بر کهولت سنی فاقد هرگونه استعداد مدیریت و استراتیژیپردازی میباشد و به همین دلیل هیچ گونه اشراف مدیریتی بر ادارهها و قطعات اردو ندارد.
وضعیت قطعات اردو در سنگرهای جنگ و جغرافیای نبرد، فاجعهبرانگیز است که به دلایل حساس امنیتی از پرداختن مفصل به آن میگذریم اما همین که بازپرس اداره “سیگار” با صراحت از ضعف مدیریت در دستگاههای امنیتی بهخصوص در وزارت دفاع سخن میگوید و این که چگونه تجهیزهای جنگی توسط برخی از مدیران نظامی به دشمن فروخته میشود و یا فهرست نیروهای امنیتی پر از سربازان خیالیاند، بیانگر واقعیتی تلخ و پردهبرانداز یک فاجعه هولناک میباشد که بر سرنوشت مردم افغانستان سایه افگنده است.
اما در این میان آنچه مایه نگرانی اقشار مختلف مردم شده و دورنمای آینده را مصیبتبار نشان میدهد، نبود توجه و ابراز حساسیت مدیریت کلان سیاسی کشور میباشد که تا هنوز نسبت به این فاجعه اقدامهای لازم را به انجام نرسانده که هیچ، حتا حساسیت لازم را نیز نسبت به این فاجعه به نمایش نمیگذارد.
ادامه این وضعیت بیهیچ تردیدی فرساینده و فاجعهبار خواهد بود که نشانههای آن را همین اکنون در ابعاد و اشکال مختلف مشاهده میکنیم.
سالهای طولانی است که افغانستان جغرافیای جنگهای نیابتی است، اما گروههایی که امروز در برابر دولت میجنگند، بدون هیچ شک و شبهه دشمنان مردم این سرزمیناند که در چرخه بازیهای استخباراتی در خدمت منافع دشمنان مردم قرار گرفتهاند.
پس با توجه به این واقعیت، بسیار مهم و حیاتی است که وزارت دفاع به عنوان کانون تولید دانش نظامی و مدیریت استراتیژی جنگ، علاوه بر داشتن وزیر مجرب، مدیر، استراتیژیست و دارای دانش لازم نظامی، به تشکیل شورای پالیسیساز نظامی و مرکز تحقیقات علوم نظامی نیز ضرورت دارد که متاسفانه تا هنوز چنین پدیدههایی در ساختار سیاست وزارت دفاع به چشم نمیخورد.
توجه به وضعیت فرساینده امنیتی موجود و شدت نبردها در سنگرهای جنگ، از اولویتهای مهم دانسته میشود که رییسجمهور و پارلمان کارکرد وزارت دفاع و کمبودهای آن را مورد بازنگری قرار داده و مدیران ارشد آن را از میان افراد و اشخاصی برگزینند که از یک طرف نسبت به این وطن صادق بوده از طرف دیگر، از دانش و تجربه لازم برای انجام وظایف، برخوردار باشد.
هرگاه چنین بازنگری صورت نگیرد و با موجودیت وزیر و مدیران فعلی، شاهد وقوع حوادث و رخدادی مصیبتبار خواهیم بود جبران آن نیز دشوار خواهد بود. فاجعه شفاخانه سرداد محمدداوود باید درس سنگینی باشد که آموزههای بسیار دارد.
هادی میران؛ نویسنده و تحلیلگر