«محور» چگونه محور خواهد شد؟
نویسنده: هادی میران
روزهای گذشته یک سازمان سیاسی به نام محور مردم افغانستان توسط انجینر رحمتالله نبیل؛ رییس اسبق امنیت ملی، رنگین دادفر اسپنتا؛ مشاور پیشن امنیت ملی و تعداد دیگری از اعضای بلندپایه دولت حامد کرزی طی یک محفل رسمی در هوتل انترکانتیننتال کابل رسما به عنوان اپوزیسیون اعلام موجودیت کرد.
رهبران این جریان تازهظهور در سخنانی که ارایه کردند، وضعیت موجود را بسیار وخیم و بحرانی تعریف کرده و حکومت وحدت ملی را در امر آوردن ثبات و صلح و ایجاد تغییر مثبت در شرایط زندگی مردم ناکام دانسته و سران دولت وحدت ملی را باعث گسترش جنگ، تفرق قومی و مصیبتهای موجود مردم افغانستان معرفی کردند.
آقای اسپنتا در صحبتهایش از این هم فراتر رفته و به قول ایشان دولت وحدت ملی چنان جنایتهای سنگینی در حق مردم انجام داده که حتا در زمان امیر عبدالرحمن صورت نگرفته بوده است.
آقای اسپنتا قبل از اینکه به عنوان یک سیاستمدار در افغانستان شناخته شود، به عنوان یک چهره روشنفکری و دارای مطالعه و اندیشه شناخته میشد، اما اینکه ایشان وضعیت دوسال اخیر را با سالهای حاکمیت سیاه امیر عبدالرحمن مقایسه میکند، چنین مینماید که با تاریخ افغانستان بیگانه است و از رخدادهای تاریخی این کشور چیزی نمیداند.
رهبران این جریان تازهتاسیس تاکید ورزیدند که نه قصد شراکت در بدنه قدرت دارند و نه هم قصد تضعیف و براندازی نظام موجود را اراده کردهاند، بل با درک حساسیت وضعیت موجود و با وقوف بر تمام نابسامانیهایی که هر روز افغانستان را به پرتگاه سقوط نزدیک میسازد، آمدهاند که برای مهار این بحران و بهمنظور نجات کشور و برگشت به قانون اساسی، اقدامهای مقتضی را به انجام رسانند.
تردیدی نیست که وضعیت جاری در افغانستان از هر چشماندازی که نگریسته شود، نگرانکننده و بحرانی است و چیزی که بیشتر از همه موجب نگرانی مردم گردیده، عدم مسوولیتپذیری رهبران حکومت وحدت ملی و چشمپوشی آنها از واقعیتهای تلخی است که هر روز سبب فاجعه میگردد و دامنه بحران و ناامنی را گسترش میبخشد.
اما با توجه به نگرانیهایی که توسط رهبران محور مردم افغانستان مطرح میگردد، سوالی که به شدت افکار عامه مردم را به خود درگیر میکند این است که اگر این عزیزان نگران از آینده، فهم و درک درست از پدیدهها و واقعیتهای سیاسی در افغانستان میداشتند و یا نسبت به سرنوشت مردم این سرزمین احساس مسوولیت میداشتند، چرا در سالهایی که خود بر سر اقتدار بودند و امکانات وسیع مالی و حمایتهای بیدریغ بینالمللی را با خود داشتند، نتوانستند و یا نخواستند گرهی از مشکلات زندگی مردم گشوده و برای مهار بحران و تامین ثبات و امنیت کار ثمربخش انجام بدهند؟
مگر در زمان اقتدار همین عزیزان، فساد اداری به اوج خود نرسیده بود و حیف و میل امکانات دولتی به یک سنت و رفتار پسندیده تبدیل نشده بود؟ مگر در آن سالهای جنایتگستر، همین دانشمند فرزانه جناب فیلسوف آدرنوشناس آلمانرفته، وزیر خارجه و به دنبال آن مشاور شورای امنیت ملی نبود که خود بر تمام فعل و انفعالات امنیتی اشراف داشت؟ چرا در آن سالها دلش برای مردم نسوخت و کاری برای مردم نکرد؟
همان گونه که در سطور نخست اشاره رفت که رهبران دولت وحدت ملی بیکاره و بیگانه با واقعیتهای پیرامون خود استند اما این قلم به عنوان نماینده وجدان میلیونها باشنده این سرزمین از رهبران محور مردم افغانستان میپرسد که اعضای کابینه دولت آقای کرزی که شما نیز در جمع آنان قرار داشتید، این همه پول و ثروت و بلندمنزل و موترهای لوکس را از کجا فراهم کردهاند؟
این همه پول هنگفتی که توسط جامعه بینالمللی برای افغانستان داده شد و سرانجام بیشتر از نصف آن حیفومیل گردید، جز شما مسوول این فاجعه کیست؟
این همه طالبانی که از میادین جنگ دستگیر گردیده بود و سرانجام از زندان رها گردیده و دوباره به قصد کشتن مردم در کنار طالبان قرار گرفتند، مسوولیت آن به دوش کیست؟
با توجه به آنچه اشاره رفت، هرگاه رهبران محور ملی به سوالاتی که مطرح گردید، صادقانه جواب ارایه بفرمایند، از یک طرف صداقت آنها نسبت به آنچه ادعا میکنند، ثابت خواهد گردید و از جانب دیگر مقایسه میان آنها و رهبران دولت وحدت ملی امکانپذیر گردیده و مردم خواهند دریافت که مرجع و منبع خیانت به این مردم کیها استند!
اما واقعیت تلخ این است که هرگاه رهبران محور مردم افغانستان تکلیف خود را در ارتباط با فساد لجامگسیخته سالهای اقتدارشان روشن نسازند، هیچ گاهی مورد اعتماد مردم قرار نگرفته و نامهایشان در ردیف نامهای کسانی خواهد بود که برای غارت دارایی مردم سرود خدمت میخوانند.