برشنا بیکفایت است/ لکۀ زرد بر دامن حکومت
در سال روان مشکلات بیبرقی، باشندگان شهر کابل را به ستوه آورده است؛ بهخصوص در این روزها و شبها که هوای کابل سخت گرم و سنگین شده است. البته مشکل بیبرقی و توزیع برق نامنظم از سالها بدینسو گریبانگیر شهریان کابل است که متاسفانه در راستای حل این مشکل تاهنوز هیچ اقدامی به انجام نرسیده است.
شاید بخشی از این مشکل ریشه در توسعۀ ناتعریفشده شهری و نیاز روزافزون به برق داشته باشد که برق اختصاصدادهشده به کابل، کفایت آن را نمیکند، اما بخش عمدۀ مشکل بیبرقی میتواند ناشی از مدیریت فسادآلود برشنا و نبود ظرفیت و توانمندی این شرکت در امر مدیریت برق شهری باشد.
گزارشهای زیادی در مورد فساد لجامگسیخته و ضعف مدیریت در شرکت برشنا به نشر رسیده که به نحوی مسوولان این شرکت را در سوءاستفاده از داراییهای این شرکت متهم میکنند، اما متاسفانه تا هنوز هیچ گونه اقدام از طرف ارگانهای عدلی و قضایی در این زمینه صورت نگرفته که صحت و عدم صحت این گزارشها را ثابت نماید.
فهرست عریض و طویلی نیز در سالهای اخیر از طریق شبکههای اجتماعی و رسانههای همگانی به نشر رسیده که تعداد قابل توجهی از قدرتمندان و زورداران کشور، صدها میلیون افغانی از بابت عدم پرداخت پول برق مدیون این شرکت میباشند و این شرکت تاهنوز از دریافت آن عاجز است.
سوالی مطرح میشود که اگر شرکت برشنا ظرفیت مدیریت توزیع برق کابل را ندارد، پس دولت در این وسط چی کاره است و چرا به ابتداییترین مسوولیت خود نمیپردازد که عرضۀ خدمات ابتدایی مثل تامین برق و آب مردم است؟
فرض بر این بگیریم که مثلا مسوولان شرکت برشنا تا پشت ابرو در مرداب فساد فرو رفتهاند و این شرکت دیگر قادر به توزیع برق و مدیریت منظم و منطقی برق نیست، پس آن مرجع کیست که بر اعمال و رفتار این شرکت نظارت دارد؟
اگر دولت مرجع عالی نظارت بر فعالیتهای این شرکت دانسته میشود، پس چرا در گام نخست پولهای این شرکت را از قرضداران آن اخذ نمیکند تا این شرکت با امکانات مالی بیشتر بتواند کار کند. در اقدام دوم، اگر این شرکت را فاقد صلاحیت کاری میدانند؛ چرا برای ارتقای ظرفیت و یا هر راهکار که بتواند مشکلات برق شهریان کابل را حل نماید، اقدامی نمیکند؟
البته مشکلات بیبرقی تنها شامل حال شهروندان عادی کابل نمیگردد؛ بل خیلی از ادارههای دولتی، شفاخانهها و نهادهای خدمترسانی در شهر کابل نیز به همین مشکل گرفتارند که اغلب مراجعان این نهادها را با سرگردانی و پریشانی مواجه کردهاند.
حالا از هر چشمانداز به این مشکل نگریسته شود، چنان بر میآید که در کنار شرکت برشنا، مقصر اصلی دولت و رهبران آن است که به دلیل فقدان کارآیی در امر مدیریت نیازهای ابتدایی و اساسی مردم، حتا تا هنوز نتوانسته به برآورده شدن یکی از نیازهای اساسی مردم شهر که تامین برق منظم میباشد، مبادرت نمایند.
شاید شهر کابل یکی از استثناییترین پایتختهای جهان باشد که باشندگان آن در فقدان برق و یا برق نامنظم زندگی میکنند. با توجه به این واقعیت، هیچ شرم و ننگی سنگینتر از این بر پیشانی دولت موجود و حتا دولت گذشته نخواهد بود که بهرغم دریافت صدها میلیارد دالر کمک اقتصادی از جامعه جهانی، تا هنوز نتوانسته است به یکی از اساسیترین نیاز باشندگان پایتخت پاسخ بگوید!
میگویند که همسایه از همسایه رنگ میگیرد و وقتی به کمبودیاش پی میبرد، احساس حجالت میکند، اما متاسفانه چنین حسی در وجود مدیران ارشد دولت کاملا مرده و به موجودات فراحسی تبدیل شدهاند که اگر بر دامنشان لکههای زرد هم بنشینند، آن را اقبال خداوندی تعبیر میکنند.
تاریکی شهر کابل بدون هیچ تردیدی شبیه لکههای زرد بر دامن این حکومت است، اما اینکه چرا نمیخواهد این لکهها زدوده شوند، معما نیست؛ بل نماد روشنی از بیخردی و ناکارآمدی نظام تعبیر میگردد.