دادخواهی برای هویت/ عدالت برای همه است
سید امین بهراد؛ روزنامهنگار
یک هفته پیشتر آقای همایون محتاط؛ رییس اداره توزیع تذکره الکترونیکی کشور گفت که بحث قومیت در تذکرههای الکترونیکی حل شده است. در تذکرههای الکترونیکی بر ذکر چهارده قومی که در قانون اساسی نام برده شده، توافق شده و متباقی اقوام خود را با یکی از این چهارده قوم تطابق دهند.
این اظهارات آقای محتاط موجب واکنشهای وسیع و سریع در محافل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و همچنان در فضای مجازی شد.
در ماده چهارم، فقره دوم قانون اساسی آمده:« ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک، ترکمن، بلوچ، پشهیی، نورستانی، ایماق، عرب، قرغیز(قرقیز)، قزلباش، گوجر، براهوی و سایر اقوام میباشد.»
باید اذعان داشت که در ماده یادشده، بعد از ذکر نام چهارده قوم، عبارت «سایر اقوام» نیز آمده که معنای بیش از بیست قوم دیگر، غیر از چهارده قوم یادشده در قانون اساسی را میرساند.
یعنی در این خصوص قانون اساسی صراحت تمام دارد و جای هیچ گونه طفره رفتن وجود ندارد.
گمان اغلب بر این است که اظهارات آقای محتاط نه از روی بیخبری وی از قانون اساسی که براساس یک پیشفرض دقیق و عینی بر او دیکته شده است. در شرایطی که جبههگیریهای سیاسی و قومی شدت گرفته و همه محاسبات بر ترازوی قومی استوار است، باید به این مساله کمی پرداخت میشد. چون با توجه به نزدیک شدن انتخاباتهای بعدی، معادله قومی در برابر موجسواران قومی از اهمیت فوقالعادهیی برخوردار است. «ارباب» سیاست به این نکته خوب واقفاند!
اما جدای اینکه از رسمیت یافتن سایر اقوام (بیش از بیست قوم دیگر) جناحهای سیاسی در کشور چه کسب میکنند و چه را از دست میدهند، بالنفسه این بحث بهنفع تمام ساختار سیاسی و اجتماعی کشور و بهخصوص به نفع اقوام است که از آنان به تعبیر «سایر اقوام» یاد شده است.
حالا نفع و ضرر این مساله صرف متوجه یک دسته سیاستمداران دست اول کشور است که در این روزها در عقبه این موضوع قرار گرفته، کسی موافق و کسی هم ساز مخالف سر دادهاند، اما هر دو طرف نه بهشکل مستقیم؛ بل از طرق مختلف و راههای متعدد قضیه را دنبال میکنند.
اما به صورت کل، داشتن هویت یک موهبت الهی و حق شهروندی همه احاد ملت است که هیچ کسی حق سلب یا بخشش آن را ندارد.
تعدادی بیرق بلند کرده که نام بردن از اقوام غیر از چهارده قوم به نفع افغانستان نیست. حالا اگر کمی منطقی بیندیشیم، چگونه است که آمدن اسم چهارده قوم درست در مطابقت به منافع ملی است و دیگران نه؟
هویت به معنای بودن است. بودن بدون هویت درست خود نبودن است. ثبت هویت همه گروههای اتنیکی کشور، به منافع هیچ طرفی صدمه وارد نمیکند و در تعارض با هیچ منفعتی؛ چه منفت فردی و چه منفعتی جمعی قرار ندارد. تنها به ضرر معادلهسازان و معاملهگران سیاسییی خواهد بود که حق همه را بهنام «شیعهوهزاره» کسب میکنند و از توزیع امتیاز فقط منظور خویشخوری اتنیکی محوری را دارند و بس.
در این امر اما «سادات» پیشقدم شده و محافل و مجالس متعددی در کابل میان سادات از ولایات مختلف کشور دایر گردیده است. در بامیان نیز تظاهرات گستردهیی توسط سادات آن ولایت انجام شد و در سایر ولایتها نیز تلاشهایی برای آمدن اسم سادات بهعنوان یک قوم مستقل در تذکره الکترونیکی همچنان با قوت خود جریان دارد.
در این میان هیچ یک از گروههای اجتماعی و قومی دیگر علیه این دادخواهی و حقطلبی قرار نگرفته است. تنها بخشی از برادران هزاره شیعه در فضای مجازی تلاشهایی به راه انداختهاند که گویا این حرکت به نفع شیعیان و به نفع هزارههای افغانستان (مجموعه فرهنگی شیعه) نیست.
اول اینکه این بحث درج اسم سادات و اقوام دیگری که از آنان در قانون اساسی نام برده نشده و در جمع «سایر اقوام» قرار میگیرند، یک بحث شیعی و مذهبی نیست. این یک حق مسلم شهروندی است و هیچ ربطی به مسایل مذهبیوشیعی ندارد.
همان طور که همه در جریاناند، در محافلی که از سوی بزرگان سادات گرفته شده، سادات شیعه و سنی، فارسیزبان و پشتوزبان از شرقوغرب، شمالوجنوب و مناطق مرکزی کشور همه حضور قوی داشتهاند. یعنی این بحث فراتر از مسایل منطقهیی و مذهبی است و منفعت هیچ گروه اجتماعی و هیچ فردی را ضایع نمیسازد.
دوم همین محافل که از سوی یک تعداد بزرگان سادات دایر شده، در آن جلسات بحث صرف روی درج اسم سادات نبوده؛ بل تلاشی برای احقاق حقوق همه اقوام بوده که به گفته آقای محتاط در تذکره الکترونیکی اسمشان نخواهد آمد.
پیششرط استحکام دموکراسی و مشارکت سیاسی به رسمیت شناختن هویت همه گروههای خورد و کلان اجتماعی است، چه بدون این، که اساسیترین حق شهروندی شهروندان است، دموکراسی یک شعار پوشالی خواهد بود.
روی این حرف با کسانی است که فکر میکنند، دادخواهی سادات در پارادوکس با منافع گروه قومیشان قرار دارد، در حالیکه هویت مستقل سادات و اقوامی که در زیرمجموعه «سایر اقوام» آمدهاند نه تنها در تعارض با منافع اشخاص و گروههای قومی دیگر نیست که موجب سلامت دموکراسی و تقویت مردمسالاری و مشارکت سیاسی میگردد. اینها خاطرجمع باشند که سادات مستقل، خوبتر و بهتر از سادات بیهویت با سایر شهروندان همزیستی و همسرنوشتی میتوانند.
عدالت اصل رفتار اجتماعی در یک جامعه است. خشونت، بدرفتاری، تبعیض و شکنندگیهای اجتماعی زمانی عرض وجود میکنند که جمعی یا گروهی حس تبعیض و بیعدالتی داشته باشند. هزارهها بیش از هر گروه اتنیکی دیگر باید این نگرانی را درک کنند و بدانند همان طور که خودشان در پی عدالتاند و قربانی تبعیض، سادات نیز به چنین سرنوشتی گرفتاراند. هیچ منطقی نمیتواند بپذیرد که عین موضوع هم عدالت است و هم تبعیض.
بحث دیگری که موجب حرکتهای تعارضآمیز در قبال دادخواهی سادات شده، پروژه سپاه پاسداران در برابر احتمال قوت داعش در افغانستان است.
ایران در نیم دهۀ اخیر در برخوردهای منفعتطلبانه منطقهییاش در خاورمیانه از شعار شیعهگری به طور احسن استفاده کرد و اکنون نیز نمیخواهد این گاو شیری را به این راحتی رها کند. تلفات را جوانان شیعه افغانستان، پاکستان، لبنان و سایر کشورهای دیگر متحمل شدند، منافع کلان منطقهیی را جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران به دست آورد.
به رسمیت شناختن هویت سادات افغانستان اعم از شیعهوسنی این احتمال را در نزد مجریان سیاست منطقهیی ایرانی تقویت میکند که ایرانیها در افغانستان با مشت نهچندان پر به سراغ منافعشان بروند و این وضعیت، باخت ایرانیها را بیشتر میکند. در حالیکه اگر مساله بحث صرف مبارزه با داعش باشد، نه تنها گروههای شیعی در افغانستان که همه پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت کشور نیز علیه داعش قرار دارند و قرار خواهند گرفت. بدین ترتیب هر گروه قومی به نوبه خود به شکل جدیتر هم سهم خواهند گرفت.
دور نه نزدیک، اکثریت قریب به اتفاق مهاجران افغان در ایران شیعه هستند، اگر موضوع دایه دلسوزتر از مادر است، چرا در داخل ایران هیچ وجه شیعه بودن رعایت نمیگردد؟
مهاجران افغان اکثر کارگرانیاند که در شاقترین بخشهای اقتصاد ایران با مزد اندک بیشترین کار را انجام میدهند. حکومت ایران بهجای جسارت شکران و قدردانی به طرق مختلف از این مهاجران طوری جزیه میگیرد که جز همان معیشت ناچیز، چیز دیگری برای این کارگران مظلوم باقی نمیماند.
اینکه افغان بودن در ایران یک طعنه است و اکثر ایرانیان حتا افراد با فرهنگشان هم از خورد و کلان وجه تمسیه افغان را به شکل طعنهآمیز علیه مهاجران افغان به کار میبندند، در جایش باشد.
مهاجران شیعه افغان که نقش حیاتی در اقتصاد ایران دارند در داخل خاک آن کشور، با تسمیه «افغانی کثافت، افغانی پدرسوخته و…» نام برده میشوند، ولی وقتی بحث منافع منطقهیی ایران پیش میآید، بحث شیعه و ارزشهای فرهنگ شیعی را برجسته میکنند.
به این نکته یک بار دیگر تاکید میشود که هویتخواهی اقوام غیر از اقوام چهاردهگانه، یک نیاز است و حق مسلم شهروندیشان. این حق را نه سپاه پاسداران میتواند از مردم افغانستان بگیرد و نه چند تا سیاستمدار تیکهدار.