طالبان زیر پوست فیسبوک
تروریسم رسانهیی، نام آشنایی در میان آن عده از افرادیست که با رسانه، سیاست، تبلیغات سیاسی، تروریسم و واژههایی از این دست سر و کار دارند، گاهی تاثیری که رسانه با بازی از طریق جنگ نرم و جنگ رسانهیی بر روی افکار عمومی باقی میگذارد به مراتب خطرناکتر از یک بمب است.
در گذشته ایجاد یک رسانه دیداری، شنیداری و یا خواندنی هزینه هنگفت و مراحل پیچیدهیی را بر روی دست کسی که میخواست چنین رسانهیی ایجاد کند میگذاشت، ولی با باز شدن پای فیسبوک در خانههای افغانها ایجاد رسانه در وقت کم و هزینه اندک به مراتب سادهتر و آسان شده.
حکومت، جریانهای سیاسی، هنرمندان، ورزشکاران، جوانان فعال همه با ایجاد یک حساب کاربری در فضای مجازی فیسبوک صاحب رسانهیی شدهاند که از طریق آن دستاوردها، افکار، عقاید، نوشتهها و دهها حرف و حدیث دیگر را به مخاطبشان میرسانند.
تا اینجای کار شاید مشکل خاصی برای داشتن یک رسانه به میان نیاید، ولی علامت تعجب زمانی رونما میشود که افرادی مثل نویسنده این سطرها در یک جستجوی ساده با صدها حساب کاربری و صفحههای مجازی در فیسبوک روبرو شود که افراد گروه طالبان از آن برای پخش و نشر افکار، عقاید، تصویرهای جنگ و پیروزیشان و از همه مهمتر ضعیف نشان دادن نیروهای امنیتی استفاده میکنند.
چند سال قبل فعالیت رسانهیی طالبان خلاصه میشد به پخش نوارهای تصویری و صوتی و یک یا دو سایتی که چندان بهروزرسانی نمیشد و جوانان و عوام هم شناختی از این سایتها نداشتند، یا هم تنها شبکههای تلویزیونی چون الجزیره و بعضی از روزنامهها و شبکههای خبری میتوانستند با بعضی از فرماندههای طالبان مصاحبه کنند، ولی اینروزها فضای مجازی فیسبوک به یکی از ارزانترین کانالهای ارتباطی طالبان تبدیل شده و از این طریق شروع کردهاند به فعالیت رسانهیی علیه حکومت، سیاستمداران، نظامیان، خبرنگاران و هر آنکس دیگری که مخالف اندیشه طالبان است.
چیزی که این روزها در میان این همه نوشته فیسبوکی بیشتر به چشم میخورد، رخنامهها و یا هم صفحههای فیسبوکی هستند که تصویری از ملامحمد منصور رهبر پیشین طالبان و تصویرهایی از افراد طالبان که کشته شدهاند را در شناسه صفحه فیسبوک خود گذاشتهاند و یا هم تصویر خودشان است که با دستارهای بزرگ سفید و سیاه و گاه مخابره و یا کلاشینکوفی در دست با خشم به دوربین خیره شدهاند.
گویا طالبان به این پی بردهاند که دیگر نمیشود تنها با کلاشینکوف به جنگ رفت و در کنار کلاشینکوفها و اسلحه سنگین و سبک خود، گوشی هوشمندی نیز نیاز است که به اینترنت قوی وصل باشد، حتا گزارشهایی وجود دارد که گواهی از وجودِ دم و دستگاه پیشرفته و امروزی را میدهد که طالبان در اختیار دارند و فعالیتهای رسانهیی خود را پیش میبرند.
نکتۀ جالب اینجاست که فعالیت این رخنامههای فیسبوکی تنها به تصویر خلاصه نمیشود، در میانشان کاربران فعالیاند که لحظه به لحظه خبرهایی از جنگ طالبان و نظامیان مینویسند که در آن نوشتهها، طالبان به عنوان مجاهدین راه حق و سربازانِ کشور به عنوان اجیر و مزدور کفار یاد میشوند.
این فعالیتها گاهی سازمانیافته و با یک پلان از قبل طرحریزی شده معلوم میشوند و گاهی نیز کاربرانی این فعالیتها را انجام میدهند که دوستدار و طرفدار طالباناند، این چنین هم نیست که فعالیتهای طالبان و دوستداران طالبان در فیسبوک هیچ نوع بازخوردی نداشته باشد؛ بل متن، تصویر و یا فلمی که از سوی این کاربران پخش میشود، هزاران بار پسند میشود، صدها کاربر دیگر پای آن نظر موافق مینویسند و دهها شخص دیگر آنرا همرسانی میکنند.
برخی صفحات فیسبوکی که از سوی گروههای طالب مدیریت میشود برای همرسانی و اشتراک هرچه بیشتر مطالب صفحه، آن را «سپانسر» کردهاند و در برابر این کار پول میپردازند.
چکیده اکثر محتوایِ فیسبوک این کاربران ضعیف نشان دادن حکومت، ترغیبِ جوانان برای جهاد علیه حکومت، به نمایش گذاشتنِ چهرۀ خشنی از نظامیان به ویژه ارتش ملی کشور و کافر معرفی کردنِ رسانههای کشور است.
بررسی پنج دقیقهیی رخنامهها و صفحات فیسبوکی طالبان و جوانانی که این نوع صفحهها را دنبال میکنند به خوبی نمایانگرِ انبوهی از جوانان است که زیر پوستِ شهرهای کشور تمایل زیادی به افراطگرایی دارند و دلی پر کینه و نفرت از حکومت و نظامیان کشور.
گویا بنیادگرایی دینی در بافتِ سنتی جامعه افغانی هنوز هم ریشههای مستحکمی دارد و به زودی نمیشود آن را خشکاند و از سویی هم روابط عمومی طالبان برای تازه نگه داشتنِ این ریشهها و رشدشان، آنها را از طریقِ رسانههای مجازی آبیاری میکنند.
هنگامی که داعش از عراق سر درآورد با رسانهیی کردن عملکردشان و پخش وحشت در میان جامعه شروع به کار کرد، داعش توانست به زودی خود را به مردم عراق و دنیا بشناساند، طالبان با الگوبرداری از فعالیتهای رسانهیی داعش، پا در جای پای این گروه ماندهاند.
هرچند فعالیتهای رسانهیی داعش در کشور بسیار گسترده نیست، ولی زمانی که افراد داعش در ولسوالی ننگرهار رادیویی ایجاد کردند، حکومت جدیت به خرچ داد و تشکیلات این رادیو را از بین برد، ولی سوال اینجاست که چرا حکومت در برابر تبلیغات گسترده تروریستی گروه طالبان از طریق فضای مجازی ساکت مانده است؟
نادیده گرفتن این امر میتواند در آیندههای نزدیک زنگ خطری برای حکومت باشد. بدون شک فعالیتِ رسانهیی طالبان بیشتر از این خواهد شد و این نوع فعالیتها میتواند تاثیر سوی زیادی بر جوانانی داشته باشد که دل خوشی از حکومت ندارند و در مناطقی زندگی میکنند که بنیادگرایی و جنگجویی را بسیار زود میپذیرند.
فعالیتها و نشرات صحفههای فیسبوکی و حسابهای کاربری طالبان در حالی جریان دارد که چندی قبل جرایم انترنتی در کشور توشیح و نافذ شد و در بخشی از آن هک کردن، دامن زدن به تعصبات، نشرات ضد منافع ملی و سرقت معلومات از جمله جرایمی عنوان شد که در صورت ارتکاب آن محکمه میتواند مجرم را مطابق قانون محکوم به جزا کند.
قابل ذکر است که در خصوص تثبیت و شناسایی هویت کاربران گروه طالبان نیاز به ایجاد پولیس سایبری و اقدام جدی نیروهای کشفی به صورت الکترونیک است، تا نشود سبز شدن سمارقگونه این نوع کاربران و صفحههای مجازی بیشتر از این شود.
عزیز نیکیار