ریش و مرز میان مردانگی و زنانگی
اسکندر کبیر هنگامی که از روی تصاویر قدیمی خدایان جوان الگوبرداری میکرد اصلاح صورت را به عنوان قانونی برای جامعه یونانی-رومی تثبیت کرد. اگرچه در آن زمان ریش کوتاه امپراتورهای رومی فراگیر بود، اما سلیقه اسکندر جای نحوه اصلاح در امپراتوری ساقط شده را گرفت. در قرون وسطی، روحانیون کلیسا تراشیدن سر و اصلاح صورت را نشان پرهیزکاری و تقدس میدانستند، و تا آنجا پیش رفتند که این شیوه را یک حکم شرعی اعلام کردند. افراد غیر روحانی که از این دستور پیروی می کردند، ریش خود را برای احترام به خدا و انسان کوتاه میکردند. پس از دوران رنسانس با این که مردان، پُرمویی طبیعی را به اصلاحِ مقدس ترجیح می دادند، اما ریش باز هم تحت تاثیر قوانین جدیدِ نجابت که توسط دادگاههای سلطنتی اجرا میشد از صورت مردان حذف شد. این دادگاهها به نحو موثری جانشین کلیسایی شده بودند که ضامن قواعد اخلاقی بود.
از بین رفتن قانون اصلاح صورت در میانه قرن 19 و مقایسه آن با وضعیتی که امروز در آن زندگی میکنیم می تواند مفید باشد. در آن زمان مردانی که در کشورهای اروپایی و امریکایی زندگی میکردند راه تازهیی برای به رخ کشیدن و همچنین برای ابراز ناراحتی از جایگاه مردانه خود پیدا کرده بودند. انقلابها در اروپا و ایالات متحده موجب تدوین بیانیه حقوق بشر شده بود و این بیانیه قدرت را بیش از آنکه به یک طبقه اجتماعی بدهد به یک جنس اعطا کرده بود. این موضوع همانطور که انتظار میرفت به مردان فرصت میداد که از مردانگی خود با افتخار یاد کنند و به همین خاطر جمهوریخواهان و سوسیالیستهای افراطی با علاقه بسیار ریشهای خودشان را بلند کردند. در میانه قرن حاضر فروپاشی افراطگرایی پیوند میان افراطگرایی و ریش و بروت را از بین برد و به مردان از هر طبقه اجتماعی و با هر عقیده اجازه داد که به مرد بودن خود افتخار کنند.
هیچکس این روح جدید را بهتر از والت وایتمن، شاعر و روزنامهنگار امریکایی بیان نکرده است، کسی که در سال 1855 در شعر «ترانه خودم» سر زندگی جسمانی را ستایش و تصریح کرد: «حمام و تیغ مال جوانترها و … من و صورت کک و مکی و ریش سیخ سیخی» نسخههای این شعر با تصویر تمام قد شاعر فروخته شد تا نشان دهد همان گونه هست که ادعا میکند.
آن طور که وایتمن ادعا میکرد، ریش باعث احساس آزادی و قدرت میشد و بر همین اساس از سوی مردان در تمامی طبقات اجتماعی، از نجیبزاده گرفته تا کارگر روزمزد پذیرفته شد. با این همه پشت این افتخار یک ترس و نگرانی پنهانی وجود داشت. همزمان با این که مردان مناصب بالای سیاسی را در تصاحب خود میگرفتند، تسلط مردانه توسط فمنیسم نوپای آن دوران، هم در حوزه خصوصی و هم در فضای عمومی به چالش کشیده می شد.
این چالش عزم مردان را برای کنار گذاشتن تیغ ریشتراشی جدیتر میکرد. کسانی که از ریش حمایت میکردند، خودشان را به خاطر یک تفاوت فیزیکی غیر قابل تردید میان مردها و زنها که نشاندهنده برتری مردانه بود ستایش میکردند. نویسندگان بیانیه ریش و بروت که آن را در سال 1853 منتشر کردند، معتقد بودند که طبیعت به همراه ضعف جسمانی به زنان ویژگیهایی از ظرافت و زیبایی داده و همین طبیعت برای مردان ویژگیهای وقار و نیرو را در نظر گرفته است. آنها تاکید میکردند که مردان در خارج از خانه در سرما و گرما کار میکنند و این با کار زنان در خانه تفاوت دارد، به همین دلیل طبیعت هم به نحو مناسبی از مردان (با رویاندن ریش و بروت) محافظت میکند.
مشکل این نحوه استدلال این بود که حتا دهه 1850، روزنامهنگاران لندنی که از این کلمات استفاده میکردند به ندرت در بیرون از خانه، برای حفاظت خودشان از توفان خیابان «فلیت» نیازی به ریش و بروت داشتند. با این حال دلیل مردان شهرنشین برای بلند کردن ریش از آن زمان تا حالا همین بوده است. فاصلهگیری از طبیعت و افزایش بیتوجهی به قدرت بدنی، همراه با افزایش تدریجی حضور زنان در محیطهای عمومی، فهم عمومی از مردانگی را متزلزل کرد اما پیش از آن مردان به جایگاه تازه سیاسی خود دست پیدا کرده بودند. ریش و بروت یک نماد ملموس از تفاوت جنسیتی بود که در معرض خطر غیر ملموس شدن قرار داشت. شاید بیراه نباشد که بگوییم مرد با ریشاش متمایز میشد.
همانند دهه 1850 در حال حاضر هم نوعی شک و تردید جنسیتی دوباره در حال تجدید حیات است، شک و تردیدی که در دوران صلح آشکار میشود، یعنی زمانی که ساختارهای قدیمی تر مردانه ارتباط خود را با هم از دست میدهند. حالا هم مثل دهه 1850که جنگ محدود و دور از ما بود، یک تعریف کلی از مردانگی وجود ندارد.
در دهه 1850 تصور مردم از یک ورزشکار در ابتدای راه خود بود. در حال حاضر ورزشها آن چنان فراگیر شدهاند که دیگر ارتباط خاص خود با مردانگی را از دست دادهاند. در حال حاضر حتا بیش از دهه 1850 قرار دادن مرزی بین مردانگی و زنانگی سختتر شده است. سیاست، تجارت، ورزش، جنگ، حتا خود مردانگی دیگر مثل گذشته خاص مردان نیست. افرادی که زن متولد شده اما اصرار دارند که مرد هستند اکنون مرددند که جنسیت خود را با جراحی تغییر بدهند یا نه. کسانی هستند که به وضوح میگویند به هیچ وجه دارای جنسیت نیستند یعنی خود را نه زن و نه مرد میدانند. برخی از مردان این وضعیت سیال را با اعتماد به نفس قابل توجهی اداره کردهاند. دیوید بکام به وضوح «زنانگی» خود، یعنی جنبه مُدگرایی خود را پذیرفته و در عین حال همیشه با یک ریش و ظاهری مردانه ورزش میکند. او با ریش و بروت خود میتواند یک نمایش فیزیکی موثر از مردانگی معاصر ارایه کند.
همانند دهه 1850 اکنون همه مردان از هر نژاد، طبقه یا گرایش سیاسی برای نشان دادن واقعیت مردانگی خود یا نشان دادن هویت مردانه خود ریششان را بلند میکنند. این در حالی است که دیگر کسی معتقد نیست که طبیعت ویژگی یا جایگاه خاصی را به مردان اعطا کرده است. ممکن است برای بسیاری همین اندازه که ثابت کنند مرد هستند کافی باشد، حالا این مستلزم هر چه که میخواهد باشد. مردانی که امروزه ریش میگذارند همانند اجداد قرن نوزدهمی خود آسیبپذیری و غرور خود را توامان نشان میدهند. جایگاه این مردان ممکن است به چالش کشیده شود اما آنها با ریش چهرهیی شجاع از خود به نمایش میگذارند.
منبع: ایان
ترجمه: فرادید
دقیقا که ریش یکی از ویژه گی هایست که الله متعال برای مرد عطا کرده است، و ایکاش میفهمیدند که این هدیه از طرف الله متعال است نه طبیعت .
علوم معاصر هم نشان میدهد که افراد ریشدار نسبت به کسانی که میتراشند، جوانتر و شادابترند .