تحلیل

ایتلافی که باد هوا شد!

نویسنده: عصمت‌الله یفتلی

چندی قبل فضای پر تب‌وتاب سیاسی کشور، شاهد شکفتن یک ایتلاف جدید سیاسی بود که با محوریت آقای عطامحمد نور والی بلخ، جنرال عبدالرشید دوستم؛ معاون اول ریاست جمهوری و محمد محقق؛ معاون دوم ریاست اجرایی دولت وحدت ملی، در شهر انقره در اقامت‌گاه تبعیدی جنرال دوستم، تشکیل شد و هدف از تشکیل آن، «نجات افغانستان» از وضعیت موجود اعلان گردید.

آقای صلاح‌الدین ربانی نیز شامل این ایتلاف بود و همگی قرار را بر این گذاشتند که به‌زودی یک اجتماع بزرگ را در شهر کابل و مزار سازمان‌دهی کرده و ضمن ایجاد مرکز کاری در کابل، فشارهای لازم را به‌منظور تحقق خواسته‌های‌شان بر ارگ ریاست جمهوری اعمال خواهند کرد.

هرچند این ایتلاف خواسته‌های کلان ملی نداشت، اما ادعا و اظهاراتی که از آدرس رهبران آن به‌خصوص آقای نور صورت گرفت، نجات افغانستان از کام هیولای بحران جاری گفته شد که متاسفانه هیچ گونه تعریف و توضیحی در مورد بحران موجود و رویکردی که این ایتلاف با توسل به آن می‌تواند به اهداف مورد نایل آید، صورت نگرفت.

پس از چندی آقای نور والی بلخ، اجتماع هرچند پراکنده‌یی در حمایت از این ایتلاف در شهر مزار شریف سازمان‌دهی کرد، اما از همان آغاز مبصران سیاسی بر این باور بودند که این ایتلاف مبدا و مقصد تعریف‌شده ندارد و بنابراین پس از مدتی در دهلیزهای ارگ و شورای امنیت مدفون خواهد شد.

اکنون دیری است که از سرنوشت و پی‌نوشت این ایتلاف خبری نیست. ظاهرا دیده می‌شود که یک‌سلسله امتیازات مقدماتی برای آقای محقق پیش‌کش شده است. به‌همین دلیل وی در جلسات کابینه و شورای امنیت شرکت می‌کند و علاوه بر آن گفته می‌شود که وزیر معارف نیز از آدرس وی معرفی خواهد شد.

آقای عطامحمد نور هم هرچند هنوز اظهارات خیالی و بلندپروازانه دارد، اما گفته می‌شود در این اواخر به شدت تحت فشار قرار داشته است که میان ماندن و رفتن از قدرت یکی را برگزیند. گفته می‌شود آقای نور ماندن بر قدرت را برگزیده و دیگر نه از ایتلاف خبری است و نه از نجات افغانستان.

آقای جنرال دوستم که سال‌های آخر عمر خود را سپری می‌کند، در اقامت‌گاه مجلل خود در ترکیه لنگر انداخته است و اوقات فراغت خود را در شرب مدام و آسایش بر وفق مرام، سپری می‌کند ظاهرا هنوز اجازه نیافته که به وطن برگردد.

گفته می‌شود ارگ ریاست جمهوری در مواردی با جنرال دوستم آسان گرفته، اما هنوز موانع قابل توجه در میان است تا جنرال طالب‌افگن با خاطر آسوده به کرسی معاونت بنشیند.

در این میان سوالی که در افکار عامه و حتا در افکار خیلی از حلقات سیاسی بی‌پاسخ مانده، این است که ایتلاف نجات که ادعای نجات افغانستان را داشت، کجا شد؟

هرچند این سوال در نخست باید از آدرس این ایتلاف پاسخ گفته شود، اما پاسخ صاحب‌نظران سیاسی این است که ایتلاف نجات از همان نخست به‌منظور اهداف شخصی چند نفر، ایجاد شده بود و همین که نشانه‌هایی از برآورده شدن پاره‌یی از خواهشات سیاسی یکی دو نفر از رهبران این ایتلاف قابل رویت گردید، پنجۀ شورای امنیت و ارگ ریاست جمهوری بر گلوی نحیف این ایتلاف انداخته شد و در دهلیزهای شورای امنیت و ریاست جمهوری در حال جان دادن است.

از همین رو دیری نخواهد بود که صدای این ایتلاف به کلی خاموش خواهد شد، اما چیزی که بر سر جای خود خواهند ماند، بحران افغانستان و پریشان‌روزگاری‌های این سرزمین خواهد بود که هنوز برای آن نقطه پایان متصور نیست.

چیزی که حایز اهمیت است این می‌باشد که مردم افغانستان باید بدانند و مطمین باشند که رهبرانی مانند جنرال دوستم، عطامحمد نور و آقای محقق در خوشبینانه‌ترین قضاوت هم که شده، انگیزه‌یی برای مهار بحران ندارند؛ زیرا این‌ها و امثال این‌ها کسانی‌اند که در بحران به مقام و موقعیت دست یافته‌اند.

پس آنچه به نام ایتلاف نجات شکل گرفت، یک حرکت مقطعی برای دست یافتن به منافعی بود که از  طرف ارگ و شورای امنیت مصادره شد و اکنون که مجراهای هرچند کمرنگی برای دست یافتن دوباره به این منافع دیده می‌شود، ایتلاف نجات آخرین روزهای عمر را سپری می‌نماید.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا