شتر دیدی؟ نه!
نام محمدکریم خلیلی؛ رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان، معاون پیشین ریاست جمهوری و رییس فعلی شورای عالی صلح را میتوان در فهرست خوششانسترین آدمهای جهان قرار داد که فارغ از هیچ زحمت و تلاشی، اول بر اریکۀ رهبری یک حزب سیاسی تاثیرگذار نشست و پس از آنکه نظام سیاسی طالبان توسط بمبافگنهای امریکایی فروپاشید، بر کرسی معاونت ریاست جمهوری نشست.
اگر آقای مزاری رهبر فقید حزب وحدت زنده میبود، خورشید اقبال آقای خلیلی به این سادگی طلوع نمیکرد. (شرح این موضوع باشد برای مقالات بعد.)
اما آقای خلیلی از تریبون روز دهم عاشورای امسال اظهارات جالبی داشت و در میان سخنان فراوان گفت که مشارکت ملی یک اصل است و متاسفانه این اصل در حکومت بر سر اقتدار فعلی در حال کمرنگ شدن میباشد.
او افزود که ما در افغانستان جدید زندگی میکنیم و حقتلفی و نادیدهانگاری را تحمل نخواهیم کرد. آقای خلیلی علاوه کرد که اگر فتنه و نفاق میان جنبش روشنایی به وجود نمیآمد، حال برق 500کلیووات از مسیر بامیان گذشته بود و حکومت وحدت ملی از این نفاق استقادۀ سوء نمیکرد و همچنین گفت که حاضرم در تمام رسانهها در رابطه به اهمیت لین برق 500کیلووات ترکمنستان از مسیر بامیان مذاکره و گفتگو کنم. البته آقای خلیلی اشارات دیگری نیز داشت که فضای این جستار گنجایش پرداخت آن را ندارد.
اما با توجه به همین چند بریده از اظهارات آقای خلیلی سوالهای متعددی مطرح میگردد که از آن جمله روی اصل مشارکت و مسیر جنجالی برق 500کیلووات ترکمنستان متمرکز میشویم و به نمایندگی از احساسات و عواطف هزاران جوان تحصیلکرده کشور از وی میپرسیم که در دوونیم دوره معاونت جنابعالی که از آدرس یک جامعه قومی بر کرسی معاونت ریاست جمهوری لنگر انداخته بودید، در کدام عرصه اصل مشارکت را پاس داشته و برای عملی کردن آن تلاش کردید؟
فرهنگ، اقتصاد، اداره و توسعه از جمله زمینههای کلان است که اصل مشارکت باید در آن تمثیل گردیده و اطمینان خاطر مردم از تطبیق فرایند مشارکت فراهم گردد، اما در زمان معاونت شما در کدام یکی از این زمینهها مشارکت ملی تبلور و تجلی یافته است که بتوان آن را به نام شما ثبت خاطرات مردم کرد؟
شما از آدرس بخش وسیعی از جامعه هزاره و شیعه در بدنه قدرت حضور یافتید، پس چند نفر از نخبگان این جامعه را در نمایندگیهای سیاسی افغانستان در خارج از کشور معرفی کردید؟ چند نفر از تحصیلکردگان و دانشآموختههای این جامعه را در مدیریتهای عالی سکتوری و غیر سکتوری ساختار دولتی معرفی کردهاید که بتواند اصل لرزان مشارکت ملی را به نمایش گذاشته و به تصویر بکشاند؟
از اینها که بگذریم در زمینه توسعه و بازسازی، چرا در مناطق مرکزی توسعه صورت نگرفت؟ چرا سرک بامیان و فراخ الوم که بودجه آن سالها قبل توسط دولت ایتالیا پرداخت شده بود، اعمار نگردید؟ و خیلی چراهای دیگر که جناب آقای خلیلی مسوول مستقیم آن شمرده میشود.
بخشی از اظهارات آقای خلیلی که بدان اشاره رفت، احساس دلبستگیاش را نسبت به انتقال لین برق ترکمنستان از مسیر مورد نظر مردم بامیان بیان داشته است که یعنی ایشان تلاش کرده که این لین از همین مسیر بگذرد.
این بخش از اظهارات آقای خلیلی اهانت مستقیم به شعور مردمی تاویل میگردد که برای دو مرتبه با آرای آنان بر کرسی معاونت ریاست جمهوری نشسته است. آقای خلیلی اگر به پسخانه ذهنش مراجعه نماید، درخواهد یافت که مسیر لین برق توتاپ در زمان معاونت خود ایشان از بامیان به سالنگ تغییر یافت و حضرتعالی چنان لب از سخن فرو بست که به قول معرف شتر دیدی؟ نه!
اکنون آقای خلیلی رییس شورای عالی صلح است و قرار است تحت مدیریت ایشان راه دست یافتن مردم افغانستان به صلح و ثبات هموار گردد. جناب ایشان که در سالهای پساقدرت به شدت از حاشیهنشینی رنج میبرد و نشست و برخاستهای بیمسوولیت او بر پردههای اعصاب آقای سرور دانش سنگینی میکرد، سرانجام او را به ریاست شورای عالی صلح رسانید، اما آقای خلیلی شاید تا حالا از خود نپرسیده باشد که آیا او زبان جنگجویان مخالف دولت را میفهمد؟ با توجه به اوضاع آشفتهیی که بر شورای عالی صلح حاکم است، آیا ریاست او میتواند مثمر ثمر واقع گردیده و روزنهیی به سوی صلح و ثبات گشوده شود؟
قدر مسلم این است همانگونه که دوونیم دوره معاونت ایشان گرهی از مشکلات جامعه هزاره و شیعه باز نکرد، ریاست او بر شورای صلح نیز، روزنهیی به سوی صلح نخواهد گشود و به همین دلیل دیری نخواهد که دوباره خانهنشین گردد.
پس بهتر است جناب آقای خلیلی به جای اظهارات عوامفریبانه و فرار از گنهکاریهای سیاسی خود، به سهلانگاریها و کمکاریهای خود اعتراف کرده و از کسانی که به او اعتماد کردهاند، معذرت بخواهد.
در این صورت او میتواند سالهای باقیمانده عمرش را با فارغ از لعن و نفرین مردم سپری نموده و رهسپار دیار باقی گردد.
نویسنده: هادی میران