جهان مجازی آدم را از خود واقعی دور میکند؟
نویسنده: زهرا تارشی
فضای مجازی شلوغترین و وسیعترین سرزمین تنهایی انسانهاست. به عبارت دیگر یکی از نشانههای تنهایی آدمها، بیش از اندازه فعال بودن آنها در شبکههای اجتماعی است. گرچه مرام اصلی شبکههای اجتماعی تسهیل در ساختار ارتباطی افراد در سراسر جهان بوده اما تحقیقات اخیر گواه بر این است که حضور متداوم افراد در شبکههای اجتماعی رابطه مستقیم و معناداری با احساس تنهایی و انزوا در آنها دارد و افسردگی بارزترین و جدیترین آسیب فضای مجازی محسوب میشود .
با آن که نمیتوان از جنبهها و اثرهای مثبت پدیدۀ فضای مجازی چشمپوشی کرد اما چنانچه در آغاز انتظار بر این میرفت که جهان مجازی انعکاسی از جهان واقعی باشد، چنین پیش نرفت و با گذشت زمان فاصله بین جهان مجازی و جهان واقعی، انسان را به یک موجود تنهای اجتماعی مبدل کرد.
بر اساس تحقیقی که برایان پیرمک Brian Primak رییس مرکز تحقیقات رسانه، فناوری و سلامت دانشگاه پيتزبورگ در راس آن قرار داشت، بزرگسالانی که بیش از دو ساعت در روز زمان صرف شبکههای اجتماعی میکنند به نسبت کسانی که روزانه نیم ساعت یا کمتر در شبکههای اجتماعی وقت میگذرانند بیشتر احساس تنهایی و منزوی شدن در جامعه میکنند.
پیرمک و همکارانش معتقدند که احساس تنهایی شما را به استفاده بیشتر از شبکههای اجتماعی سوق میدهد و هر کدام دیگری را تشدید میکند. در این فرآیند شما احساس تنهایی میکنید و بعد به سمت شبکههای اجتماعی کشیده میشوید و سپس احساس تنهایی بیشتری میکنید و زمان زیادی را در این شبکهها میگذرانید .
جهان مجازی آدمی را از خودِ واقعیاش دور میکند. به او فرصتی میدهد تا از خویشتن خود تصویر دیگری ارایه کند، آن چنان که دلش میخواهد، نه آن چنان که هست. امروز اکثر کاربران شبکههای اجتماعی تلاش میکنند تا با نقاب وارد این دنیا شوند و شخصیت و یا شخصیتهای دروغینی از خود بسازند و طی ساعتها در طول روز ابعاد مختلف این شخصیت دروغین و ساختگی را پرورش دهند و بزرگ کنند و برای فرار از واقعیت زندگیشان به هویت مجازی که خود برای خود ساختهاند و دیگران هم آن را پذیرفتهاند، پناه میبرند. بدیهی است که هویتهای مجازی و این دوگانگی شخصیتی، روابط واقعی افراد را تحت شعاع قرار میدهند .
قول معروفی وجود دارد که جهان مجازی افراد دور را نزدیک و نزدیک را دور میسازد؛ زیرا شخص تلاش میکند با کسانی که هویت واقعی او را به خوبی میشناسند ارتباط کمرنگتری گرفته و بیشتر زمان خود را به کسانی اختصاص دهد که میتواند به راحتی و با خیالی راحت این شخصیت دروغین را به تصویر بکشاند. بدین صورت نه تنها ابتدا او را از خویشتن خود دور میکند که در وهله بعد او را از نزدیکان و دوستانش نیز میتواند دورتر کند. حتا اگر چنین واقع هم نشود باز هم جهان مجازی تعاملات اجتماعی فرد را به گونهیی تحت تاثیر قرار میدهد که شخص شاید ساعتهای متوالی بتواند با دوستان و اعضای خانوادهاش در شبکههای ارتباطی مانند تلگرام، وایبر، فیسبوک و انستاگرام و غیره محاوره نوشتاری داشته باشد، اما همین شخص دیگر مهارت و توانایی مکالمه رو در رو را از دست میدهد و زمانی که در یک جمع دوستانه یا فامیلی قرار میگیرد اعتماد به نفس لازم برای بیان گفتههای خویش را ندارد و ارتباطات مصنوعی را به ارتباطات واقعی ترجیح میدهد .
در جهان مجازی نیز او تلاش میکند تا احساسات منفی خود را مخفی نگه دارد و صرف جنبههای مثبت و قشنگ زندگی خویش، دستاوردها و نقاط قوت خود را به نمایش گذارد. این امر سبب میگردد او هرگز برای اصلاح و تقویت نقاط ضعف خود گام برندارد؛ زیرا گام نخست برای تغییر همین است که ضعفها و کمبودیهای خود را بپذیریم و آنها را جزیی از وجود خود بدانیم. اما او از آنها فرار میکند و فراموش کردن کمی و کاستیها به معنای از بین رفتن آنها نیست. رفته رفته فرد خود شیفته و مجذوب این شخصیت کاذب میگردد و او به شخصی خودشیفته و درونگرا تبدیل میشود .
احساس محرومیت و سرخوردگی در سایر کاربرانی که با او در تعامل هستند را نیز تشدید میکند؛ زیرا کاربر دیگر با مشاهده عکسهای مهمانی، مسافرت، دورهمیهای تجملی و یا هم دستاوردها و نقاط قوت شخص دیگر، خود را با او مقایسه میکند و احساس مینماید که دیگران فقط در حال لذت بردن از زندگی هستند و او از قافله عقب مانده است. بدین گونه فرد دچار درماندگی و سرخوردگی میشود و تا زمانی که فردی درمانده نشود دچار افسردگی نیز نخواهد شد .
آن چه هویداست این است که ما قبل از اینکه فرهنگسازی کنیم و سواد استفاده از شبکههای اجتماعی را بیاموزیم وارد این دنیای بیسروته شدیم و خودمان را در این سرزمین وسیع گم کردیم و هر روز احساس تنهایی بیشتری میکنیم. البته نباید فراموش کرد که برای مطالعه تاثیر شبکههای اجتماعی به روی افراد مطالعه ویژگیهای شخصیتی کاربران آن شبکهها حایز اهمیت است و نمیتوان نسخه واحدی برای هر فرد و هر جامعه پیچید. چنان چه در افغانستان جریان چند دهه جنگ ضربههای جدی روانی و روحی را به شهروندان کشور وارد ساخته، روحیه اجتماعی اکثریت را تضعیف نموده، امید به آینده را کمرنگ کرده است و همچنان زمینه سرگرمی و تفریحات سالم نیز وجود ندارد.
از این رو، شاید پرکردن خلاهای عاطفی و روحی قویترین دلیل استفاده از شبکههای اجتماعی در جامعه ما باشد اما متاسفانه شبکههای اجتماعی شاید بتوانند بهطور مقطعی این خلاها را پر کنند، اما در طولانیمدت میتواند باعث اعتیاد گردد و روحیات ما را شکننده و آسیبپذیرتر از قبل کنند.
بنابراین چرایی استفاده از یک شبکه اجتماعی را از خود بپرسید. دلایل خود را برای استفاده از این شبکهها بازنگری کنید، اگر حضور در شبکههای اجتماعی برای شما درگیری ذهنی ایجاد میکند. یعنی برایتان اهمیت دارد که چند نفر فالور دارید؟ چند نفر به شما درخواست دوستی دادهاند؟ چند نفر درخواست دوستی شما را پذیرفته و چند تن دیگر نپذیرفتهاند؟ چند نفر عکس شما را لایک کردهاند؟ چند نفر مطلب شما را به اشتراک گذاشتهاند؟
اگر تمام اینها برای شما اهمیت دارد یعنی این که شما در معرض افسردگی شبکههای اجتماعی قرار دارید، پس برای حضورتان در این شبکهها دلیل موجه بسازید و سعی کنید همانی باشید که هستید. زمانی که آن قدر شهامت و درایت داشتید که خود واقعیتان را در این شبکهها معرفی کنید آن زمان دیگر آسیبپذیریتان به حداقل ممکن میرسد. هرگاه احساس تنهایی بیشتری داشتید گزینه استفاده کمتر از شبکههای اجتماعی را در نظر بگیرید نه استفاده بیشتر از آن.