گام دیگر برای «افغانستان مرکزی»/ زندان جغرافیایی پایان مییابد؟
سهسال و چند ماهی گذشت از وعدههای رنگین رییسجمهور غنی به مردم مناطق مرکزی که «افغانستان مرکزی» را از زندان جغرافیایی نجات خواهد بخشید.
یک سال پیشتر حکومت از چند برنامه راهسازی مهم در حوزه مرکزی افغانستان خبر داده بود. جاده درهصوف- یکهولنگ با طول ۱۸۰ کیلومتر، جاده بغلان بامیان با طول ۱۵۲ کیلومتر، امکانسنجی و دیزاین جاده یکهولنگ، قندهار و….
در تاریخ ۲۸ ثور سال روان خورشیدی رییسجمهور غنی جاده درهصوف- یکهولنگ را در یک سفر رسمی به بامیان افتتاح کرد، اما پس از آن از روند کاری این جاده خبری از آدرس منابع مسوول بهدسترس مردم قرار داده نشد.
افتتاح این جاده درست زمانی توسط رییسجمهور غنی صورت گرفت که تنشهای سیاسی میان رییسجمهور و برخی از طرفهای سیاسی اوج گرفته بود و مردم نیز تا حد زیادی بهخاطر وعدههای عملیناشده حکومت، بیاعتماد شده بودند.
بهدنبال آن، روز یکشنبه ۱۶ میزان سال روان خبر قرارداد ساخت جاده دوشی- بامیان توسط یک شرکت چینایی از صفحۀ ارگ ریاست جمهوری منتشر گردید.
با این دو اقدام، حکومت در واقع قدمهای نخستین در جهت شعار رهایی «افغانستان مرکزی» از زندان جغرافیایی عملی گردید، ولی اینکه چگونگی کار این دو جاده که شمال کشور را به مرکز و از این طریق شمال را به جنوب مملکت وصل میسازند، به چه شکلی پیش خواهد رفت، باز هم مشخص نیست و باید منتظر زمان بود.
به تعبیر آقای رییسجمهور، «افغانستان مرکزی»، در سیزده سال حکومت آقای کرزی رییسجمهور پیشین افغانستان از یاد رفته بود و تمام سهم مناطق مرکزی خلاصه میشد به مقام معاونت دوم آقای خلیلی. یعنی کرسی معاونت دوم ریاست جمهوری در وجود آقای خلیلی، همۀ سهمی بود که از آدرس حکومت کرزی به مردم مناطق مرکزی کشور رسیده بود.
ممکن رییسجمهور غنی بهعنوان یک رییسجمهور دارای درجه تحصیلی PhD نیت خالصی برای اعمار افغانستان و توسعه اقتصادی ممکلت داشته باشد که برنامههای توسعهیی در مناطق مرکزی جزو لاینفک آن است، ولی نباید شک کرد که قسمتی از این برنامهها (پروژههای توسعهیی در مناطق مرکزی) بخشی از بازیهای سیاسی باشد که شعارگونه تحویل مردم داده میشوند.
زمانی خالص بودن این اقدام ثابت خواهد شد که از سرعت، کیفیت و بخشهای باقیماندۀ وعدههای رییسجمهور، مردم خاطرجمع گردند، اما این کار زمان نیاز دارد و دستکم تا انتخابات سال ۱۳۹۸ خورشیدی دوام خواهد داشت.
از این روی میتوان مدعی شد که دو برنامه توسعهیی در ولایت بامیان از اقدامهای قبل از موقع برای انتخابات نیز به شمار میآیند.
اما در این میان یک تفاوت جدی وجود دارد. آن تفاوت وجود آقای سرور دانش به کرسی معاونت دوم از آدرس مردم شیعهوهزاره در جای آقای خلیلی است. شخصیتی که در هیچ یک از جنگهای داخلی حضور فزیکی نداشته است.
اما برعکس، حضور آقای دانش در حوزۀ قانونگذاری در عصر جدید افغانستان از قانون اساسی ۱۳۸۲ به این طرف در اکثر قوانین جدید کشور پر رنگ و جدی بوده است. این تفاوت میتواند مایه دلگرمی نسل جدید کشور و نیروهایی باشد که یک تعریف امروزی از افغانستان دارند.
در برنامههای توسعهیی مناطق مرکزی نیز بدون تردید نقش آقای دانش را نمیتوان انکار کرد، هرچند حکومت مرکزی در یکونیم دهه گذشته به آرای میلیونی مردم مناطق مرکزی، نیاز جدی داشته است چه اینکه، بدون حضور این مردم اصلا انتخاباتی در کار نیست و یا هم به شکل صوری چیزی اگر به اجرا درآید مفهومی نخواهد داشت. اما همین پناشیل دموکراتیک را آقای خلیلی نیز با خود داشت که متاسفانه چیزی به میراث گذاشته نتوانست.
از طرح تا سروی و اکنون که مرحله اجرایی دو برنامه جادهسازی در مناطق مرکزی رسیده است، تفاوت حضور میان دو رهبر را به خوبی میتوان دریافت و راه خود را تشخیص کرد.
از این دست وعدهها به خورد مردم افغانستان به شکل عام و به خورد مردم مناطق مرکزی به شکل خاص زیاد داده شده است و خیلی پروژههایی از این دست تا کنون بعد از یک دهه هنوز به اکمال نرسیده است و این بار نیز احتمال چنین اشکلاتی وجود دارد. ولی آغاز کار و مجریان کار، به ختم نیک کار آدم را امیدوار میسازد. با این هم نباید فراموش کرد که در عین حال حکومت نیز بهرهبرداریهای سیاسی خود را خواهد کرد.
با این همه، پیشداوری کار درستی نیست. باید منتظر ماند که شعارهای دلگرمکنندۀ رییسجمهور به کجا خواهد رسید و تفاوت میان حکومت کرزی و حکومت وحدت ملی و تفاوت میان دو معاون از آدرس مردم شیعهوهزاره تا کجا خواهد رسید. اما بهطور کل، این حرکتهای حکومت وحدت ملی را نباید منفی نگریست.
نویسنده: محمود کریمی