برگزاری لویه جرگه عنعنهیی توجیه قانونی ندارد
حامد کرزی؛ رییسجمهور سابق کشور در آخرین سخنان خود خواهان برگزاری لویه جرگه عنعنهیی شد.
اگر از سرمایهگذاریهای هنگفت و بیپرسان خانوادۀ کرزی، اقارب و شرکای این خانواده بگذریم، پس از سیزده سال بودن در قدرت، این بار آقای کرزی به دنبال چیست؟
آقای کرزی در حالی سخن از برگزاری لویه جرگه عنعنهیی میزند که طالبان را فرزندان این خاک میخواند و آنان را در قطار تروریستان نمیداند. حامد کرزی که در زمان زمامداریاش بارها طالبان را «برادران ناراضی» خوانده بود، این بار نیز به قول خودش نامهیی به طالبان فرستاده که آنها از روند صلح افغانستان تبعیت کنند؛ چرخۀ ناکامی که پس از 16 سال، طالبان هرگز حاضر به صلح با حکومت نشدند.
طالبان با جنایات جنگییی که در زمان امارت اسلامی و بیش از یکونیم دهه اخیر در برابر مردم افغانستان مرتکب شدهاند، آشکارا اعمال تروریستی را انجام دادهاند. بیش از چهل کشور با رای شورای امنیت ملل متحد در برابر این گروه بیشتر از ده سال جنگیدند و بار دیگر نیز این کشورها تعهدات خود را در حمایت از نیروهای افغان اعلام کردهاند.
طالبان یک گروه دهشتافگن محلی نیست. پای این گروه از منطقه هم فراتر میرود و جزو گروههای دهشتافگن جهانی محسوب میشود. اما آقای کرزی با تمام بیاحترامی به قربانیهای نیروهای دفاعی کشور، قربانیهای مردم ما و قربانیهای کشورهای حامی افغانستان میگوید که طالبان تروریست نیستند؛ بل اعمال برخی از آنان تروریستیاند.
از سوی دیگر، برای کسی که بیش از سیزده سال بر اریکۀ قدرت تکیه زده بود و نتیجه سیاستهای نادرستاش کشور را وارد بحرانهایی کرده که هنوز هم مردم از آن رنج میبرند، حالا چگونه از برگزاری لویه جرگه عنعنهیی صحبت میکند، در حالی که لویه جرگه در قانون اساسی کشور عالیترین مظهر ارادۀ ملت تعریف شده و به استثنای دو مورد مشخص، «در مسایل مربوط به استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، و مصالح علیای کشور» برگزار شده میتواند.
در حالیکه نه بحث تعدیل قانون اساسی مطرح است و نه هم محاکمه یک رییسجمهور؛ آقای کرزی چه توجیه دیگری دارد که خواهان برگزاری لویه جرگه عنعنهیی میشود؟
اصلا پرسش جدی این است که آقای کرزی چه کارۀ این مملکت است که هر روز خلاف مصالح این مردم، ابراز نظرهای شخصی خود را جلوههای ملی میدهد؟
وقتی تمام مردم افغانستان رای داد که پیمان امنیتی افغانستان و امریکا توسط وی بهعنوان رییسجمهور کشور امضا گردد، چگونه بود که خلاف آن، سه سال تمام ایستاد و هرگز امضا نکرد تا اینکه کشور را با «برادران ناراضی» خود به بحران برد.
چرا مردم افغانستان به عنوان وارثان خون جوانانی که چه در صف نیروهای امنیتی و چه در جریان خدمت به وطن بهدست طالبان به قتل رسیدهاند که شمارشان به هزاران نفر میرسد، به چنین افراد اجازه میدهند که به طالبان «برادران ناراضی» خطاب میکند و آنها را همردیف گروههای ترویستی نمیداند و از سوی دیگر، از همین ملت خواهان برگزاری لویه جرگه عنعنهیی میشود؟
واقعیت امر این است که اگر حامد کرزی در سیزده سال حکومتاش با گروه ترویستی بهنام طالبان رفتار مسوولانه میکرد، حالا نه اثری از طالب بود و نه جایگاهی برای داعش و القاعده که هر روز مردم را به خاک و خون بکشانند.
آقای کرزی بهجای اینکه خونهای ریختهشده هزاران مرد، زن و کودک بهدست طالبان و تخریب صدها میلیون دالر تاسیسات عامالمنفعه توسط آنان را به مردم جواب پس بدهد، از طالبان دادخواهی میکند و از مردمی که قربانی سیاستهای نادرستاش شدهاند، خواهان برگزاری لویه جرگه عنعنهیی میشود.
ما در شرایط جدید، به ارزشهای دیگری غیر از روشهای سنتی و قبیلهیی ضرورت داریم. روشهایی که در آن حقوق شهروندی مردم اصل باشد نه منافع سیاسی افراد و اشخاصی که از خون و مال مردم تجارت میکنند. دههها میگذرد و هنوز نتوانستهایم از طریق این گونه جرگهها به نتیجۀ مطلوب برسیم. با این حال چرا آقای کرزی به جای توجه به ساختارهای قانونی و مدرن جهانی به روشهای سنتی و قبیلهیی ناکام تاکید میکند؟ هیچ توجیهی نمیتوان یافت مگر حس قدرتطلبی اغواگرانه و حریصانهیی که در پشت موضعگیری بیبنیاد و خلاف قانون این افراد نهفته است.