اتمر در مسیر انتحار سیاسی
در جریان 10 روز گذشته، در پی حملههای انتحاری گروههای هراسافگن (طالبان و داعش) به فرماندهی پولیس پکتیا، پایگاه نظامی اندر غزنی، پایگاه نظامی در قندهار، مسجدی در ولایت غور، مسجد امام زمان کابل و پوهنتون نظامی مارشال فهیم، بر بنیاد آمار و ارقام رسمی، 186 سرباز و فرد ملکی شهید و 250 نفر زخمی شدند. اما آمار غیر رسمی و مردمی، چندبرابر این رقم را گزارش میدهد. فاجعههایی که خانوادههای زیادی را داغدار کرد و در سوگ عزیزانشان نشاند. این رویدادهای خونبار پیدرپی، باعث اعتراض و انتقاد گستردهیی در رسانهها و شبکههای اجتماعی علیه حکومت بهخصوص سیاستگذاران امنیتی و مسوولان ارشد امنیتی کشور گردید. مسوولانی که به گفته اکثر منتقدان رسانهیی، مدنی و شبکههای اجتماعی، فقط نظارهگر این اوضاع دهشتبار و ناامیدکننده هستند و هیچ موضع و عملکرد مشخص و روشنی در قبال جلوگیری از کشتار مردم و سربازان کشور ندارند!؟ و هیچ مرجع مسوولی هم نیست که ناکارامدی و بیکفایتی مدیران ارشد امنیتی را پاسخگو باشد!
حوادث خونین و نگرانکنندۀ اخیر در حالی روی داد که دقیق چند روز پیشتر، حنیف اتمر؛ مشاور امنیت ملی ریاستجمهوری و بلندپایهترین مقام سیاستگذار امنیتی کشور، برای نخستین بار در رسانهها ظاهر شد و سخنانی شمرده و سنجیده از وضعیت کلی کشور بهخصوص در بخش امنیت ایراد کرد. سخنانی که در بعدهای مختلف قابل بحث شد و با توجه به رویدادهای اخیر، لازم دیدم در این مقاله نیز به آن پرداخته شود.
سخنرانی اخیر اتمر، در ظاهر همه شمشیرها را به نفع او غلاف كرد، اما در یك نگاه دقیقتر به متن سخنرانی، روش اشتباه او برای زدن خودش اثبات میکند.
بزرگترین ویژگی اتمر، متانت، ادب و شمرده و سنجیده حرف زدن اوست. او بههیچ كس توهین نمیكند. فحاشی و تهمت نمینماید. عصبانی هم نمیشود. ویژگیهایی كه برای همه رهبران افغان قابل آموختن است، اما این دفعه این آرامش پیش پای طوفان، بیخ خود او را میكند.
سخنرانی اتمر، یك سخنرانی تبلیغاتی برای دورخیز انتخابات بود. معلوم بود میخواهد كاندیدا شود. در این راه پنجشیریهای متحدش مثل قانونی، برمك و حتا عبدالله را با خود دارد. محقق رهبر عامپسند هزارهها هم نسبت نزدیكش با او و برای یك تكت انتخاباتی معلوم است.
او حساب همهچیز را كرده است. تنها لازم بود در یك شوی تلویزیونی از خود رفع اتهام كند. در یك محكمۀ یكنفره نظامی به میدان رفت. خودش قاضی، سارنوال و محكوم بود، اما نتیجه برخلاف تصور به محكومیتاش انجامید.
اتمر برخلاف همۀ هنرهایش، روانشناسی مردم را نمیداند. او كارمند خاد بوده و در بسیج تودهها برخلافشان. ذهن وی را هنوز ساختار حزب دموكراتیك خلق شاخۀ پرچم هدایت میكند.
برای همین در تمام دوره كرزی، با شعلهییها ساز نیامد و بعد، تقاضایش از دولت نو، نشستن بر چوكی نماد شعلهییها یعنی داكتر اسپنتا بود. در چوكی جدید، آنقدر قدرتمند شد كه رییسجمهور از او بترسد. دهها رقیب برای او تراشید، اما او یكییك همه را كنار زد. مهمترین همۀ آنها جیلانی پوپل، مغز متفكر نیوپشتونیستها بود و بعد یك لیست طولانی از چهرههای قدرتمند پشتون. آخرینشان ظاهر قدیر بود كه بهجای او، متحد سابقش همایون همایون را بر كرسی معاونت پارلمان نشاند، اما هنوز در مقابل اکرم اخپلواك و سلام رحیمی زورآزمایی میکند.
درست در لحظهیی كه در حال شكستن بود و استعفایش را رییسجمهور امضا كرده بود با صلاحالدین ربانی تبانی كرد كه نام او را برای پس شدن بگیرد. هر دو میدانستند كه اگر نام او را بگیرند، رییسجمهور طبق عادت ضد كرده و مقاومت میكند. با این ترفند او به كارش برگشت.
عكسهای صمیمی او در كنار صلاحالدین، یكهفته بعد راز این تبانی را آشكار كرد، اما او در این فرصت بسیار قوی شده بود. او حالا وزیر و معاونان وزارت دفاع را از دفتر خود تعیین كرده بود، همانطور كه عین كار را به زودی در وزارت داخله انجام داد. مو هم لای درز نقشهاش نمیرفت.
حالا او قدرتمندترین آدم افغانستان بود. ولو رییس امنیت با او دشمن بود و والی بلخ و جنرال دوستم همچنان او را بد میدیدند، اما در حلقۀ یاران هر سه، نزدیكترانشان را خرید و تعهد با جنرال رازق قندهار، میخ خیمۀ قدرتاش را بهطور كامل محكم کرد. برای این، بعد از هفتسال به وزارت داخله رفت و رسانههای همكارش مثل طلوع، آریانا و هشت صبح به خوبی به آن پرداختند.
با این خرج جدی و شبكه موظف، وقت قدرتنمایی بود. او حالا قدرت، پول و مطبوعات پولكی را در اختیار داشت، و باید رقبایش را میترساند. آیا همه چیز با پول، قدرت و رسانه خریدنی است؟
مدتها بود او سمبل نفرت در قلب مردم شده بود و این قدرتنمایی ناگهانی نهتنها او را تبریه نمیكرد؛ بل شمشیر نفرت مردم را برهنه میكرد؛ یك سیاستمدار لایق كه در وطن ما نادرست و بیدلیل خود را آماج قرار نمیدهد. این درست كه تبلیغ سیاه، شیوهیی است كه ترمپ را برنده كرده بود، اما افغانستان برعكس امریكا سرزمین برندها نیست.
وقتی او در سخنرانیاش نشان داد كه همۀ قدرت در دفتر اوست و اوست كه پول و اسلحه به جنرالان میدهد، خودزنی بیموقعی بود. اگر چنین است پس چرا در این سهسال به موضوع سربازان خیالی و فساد و فروش اسلحه رسیدگی نكرده است؟ موترهای زرهی نظامی مثل «هاموی» که در حملههای انتحاری پکتیا، غزنی و قندهار از آنها استفاده شد و باعث جان باختن شمار زیادی از سربازان ما و افراد ملکی گردید، اینها چگونه به دست گروههای هراسافکن رسیده است!؟ اگر او از جنرالان فاسد باخبر است، چرا هیچ كدامشان را مواخذه نكرده؟ مگر با آنها همدست باشد؟! وآنگهی موضوع سربازان خیالی در زمان تصدی او بر وزارت داخله هم وجود داشته، او بهعنوان وزیر سابق داخله از نواقص وزارت مطلع بوده، اما چرا نه در موقع وزارتش و نه حالا كه بر راس امور بوده، تحركی نشان نداده است؟
او به تیراندازی به معترضان اشاره كرد، اما نگفت بدون دستور او چه كسی تیراندازی كند؟ او از كشتار جنبش روشنایی نام نگرفت که چه دستهایی پشت آن بودند؟ اما میرزا اولنگ و شینوار را كلان كرد. هر سه موردی كه به داعش مربوط است! او به صورت غریزی بیاینكه كسی او را متهم كند، خود را متهم كرد. او دعوایی را متهم كرد كه مثل مردابی، خود او را در خود غرق كرده روان است. پروژۀ داعش تصمیم اشتباه استراتژیك کیست كه از شینوار تا غزنه و میرزا اولنگ قربانی گرفته روان است؟ … بحث طالبان سر جایش که بعدتر با جزییات به آن پرداخته خواهد شد.
با آمدن گلبدین، آقای اتمر و امثال وی هیچ رایی در میان تودههای پشتون ندارند. در شمال حتا اگر مارشال فهیم هم زنده میبود و از او حمایت میكرد، باز او رایی ندارد. رای عمومی هزارهها و اوزبیكها را به هیچ ترتیبی در كنار خود نخواهد داشت.
او بهجای نمایش قدرت، میتوانست استراتیژی فرهنگی درست كند و در این دو سال كمتر باقیمانده، دل تودهها را جمع كند. او احتیاج داشت مظلومنمایی كند نه قدرتنمایی. احتیاج داشت به میان مردم برود، نه جنرالها.
او باید از فقدانهای مردم حرف میزد نه از كشتگانشان، اما برعكس معدنی از نمك را بر زخمهای مردم پاشید و فوران این زخمها، بدون شک او را نابود میكند. اگر رقبای داخلیاش یا رییسجمهور او را بر زمین نزنند، خود او در یك سخنرانی زیبا، خود را انتحار كرده است.
حالا اتمر كه روزی نهچندان دور، سیاستمداری مقتدر بود، آیا این سیاستمدار مقتدر اکنون با پای خود بهسوی انتحار سیاسی نرفته است؟ به شرح کلیدواژههای این مقاله، بعدا پرداخته میشود….
نویسنده: یما صاحبنظر