از روزهای دشوار مکتب تا مشاور حقوقی وزارت صحت
ملکه در یکی از روستاهای دورافتاده ولسوالی مالستان ولایت غزنی متولد شد. او ششساله بود که درس خواندن را در یک مدرسه دینی آغاز کرد. در آن زمان شانسی برای آموزش او در مکتب رسمی وجود نداشت. فاصله مکتب تا خانه دو تا سه ساعت راه بود و امکان نداشت ملکه این فاصله دور را برای رسیدن به مکتب بپیماید. در آن زمان یگانه انتخاب برای آموختن رفتن به مدرسه بود.
بعد از گذشت یکی دو سال یک مکتب ابتدایی در قریهیی ساخته شد که ملکه در آن زندگی میکرد. این شانس بزرگی برای او بود؛ زیرا حالا میتوانست آموزشهای رسمیاش را آغاز کند.
نبود امکانات اولیه برای شاگردان مکتب، جای خالی استادان مسلکی و رسم و سنتهای حاکم در جامعه همه موانعی بودند که ملکه و سایر شاگردان در آن مکتب با آن دست و پنجه نرم میکردند اما این موانع سبب دلسرد شدن ملکه از رفتن به مکتب نشد.
ملکه هفت ساله بود که پدرش را از دست داد و یگانه حامی که میتوانست دست او را تا پلههای بلند موفقیت بگیرد، دیگر وجود نداشت. ملکه میگوید: «وقتی پدرم رفت تنها شدم. درسهای ابتدایی را با بسیار سختی به پیش میبردم.»
فقر مانند همه باشندگان روستا، دامنگیر خانواده ملکه نیز بود. او پولی برای تهیه کتاب و قرطاسیه نداشت:« تلاش میکردم شبها خامکدوزی، بافت و این کارها را انجام بدهم با وجودی که بسیار کوچک بودم.» این یگانه منبع درآمد ملکه برای تامین مخارج مکتب، کتاب و قلمش بود. او مجبور بود هزینه معاشی که برای معلمین پرداخته میشد نیز از همین راه تامین کند.
با فارغ شدن از صنف دوازدهم ملکه تصمیم گرفت تا زحمتهای ۱۲ سالهاش هدر نرود. او در امتحان کانکور شرکت کرد. اما این تجربه خوبی نبود. ملکه به رشتهیی که میخواست تحصیل کند راه نیافت. این خاطره بدی برای او بود.
وی اضافه میکند:»وقتی یک دختر خانم از رشته مورد علاقه خود از دانشگاه دولتی باز میماند، هیچ خانوادهیی حاضر به سرمایهگذاری در دانشگاه خصوصی برای یک خانم نیست. این تلخترین درد برای من بود.»
او میدید که پسران به راحتی میتوانند در دانشگاههای خصوصی تحصیل کنند؛ زیرا خانوادهها پول کافی در اختیار آنها میگذارند، ولی در مورد دختران قضیه برعکس است. یعنی دختران شانس بسیار کمی دارند تا با پول خانواده تحصیل کنند.
ملکه تصمیم گرفت نهادی را ایجاد کند و با اشتغال در آن پول و مخارج تحصیلش را به دست آورد. تشکیل این نهاد و دادخواهی برای تحصیل دختران سبب شد تا ملکه زمینۀ تحصیل حدود ۸۰ تن از خترخانمها را فراهم کند. همزمان خود نیز تحصیل در یکی از دانشگاهها را آغاز کرد.
پیدا کردن مخارج تحصیل برای ملکه آسان نبود چنانچه خود میگوید: «روزها کار میکردم و شبها درس میخواندم. اندک وقتی که داشتم به عنوان بازاریاب موسسات خصوصی کار میکردم تا فرصت یک بورس تحصیلی را برای دختران فراهم کنم.»
رشته دلخواه ملکه حقوق بود.
ملکه صنف نهم مکتب بود که تصمیم گرفت حقوقدان شود. او در دوران مکتب متوجه شد که تحصیل در رشته حقوق بسیار ضرور است:«در زندگی خصوصی من اتفاقاتی میافتاد که در حضور شخص خودم، از حیاتم، از دختر بودنم و از انسانیتم منکر بودند که کاش دختر نمیبود کاش پسر میبود، حق تحصیل ندارد و حق کار ندارد، حیف که دختر است.»
او برای این که خود از حقوقش برخوردار باشد و به زنان دیگر نیز کمک کند تا به عنوان یک انسان از تمام حقوق انسانیشان برخوردار باشند، این راه را در پیش گرفت و از دانشکده حقوق فارغ شد.
ملکه روزهای دشواری را پشت سر گذاشت، اما دست از مبارزه نکشید. او به این باور است که تنها راه رسیدن به موفقیت، ادامه مبارزه است؛ زیرا زنان راه دیگری ندارند.
ملکه قاسمی حالا مشاور حقوقی وزارت صحت عامه است و به چهرۀ مدافع حقوق زن تبدیل شده است. او میگوید از کوچکترین فرصتش هم برای رسیدن به قلههای بلندتر فروگذاشت نمیکند و برای زنان دیگر هم، چنین میخواهد.
آرزو اکبری/ روزنامه راه مدنیت
ما باور داریم زحمات ملکه جان قابل قدر است امید که همه زنان دست از مبارزه برندارد وتلاش کند حتما یک روز نتیجه زحمات خود را می بیند
نا دیده رنج گنج میسر نمیشود